نام پژوهشگر: یحیی نظری

تکنیک های تغییر زاویه دید مخاطب در تئاتر
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده هنر و معماری 1391
  یحیی نظری   مسعود دلخواه

به طور کلی تغییر در زاویه ی دید تماشاگرتنها در سایه ی جابه جایی و حرکت صورت می گیرد. حال یا به واسطه ی حرکت و جابه جایی رویدادها و ابژه ها نسبت به دید او و یا با حرکت و جابه جایی او نسبت به رویدادها. بنابراین بدون حرکت و جابه جایی هیچ گونه تغییری در زاویه ی دید تماشاگر به وجود نمی آید. به همین دلیل می توانیم بگوییم که 3روش یا تکنیک کلی برای تغییر زاویه ی دید تماشاگر در تئاتر وجود دارد؛ 1- از طریق حرکت و جابه جایی تماشاگر نسبت به رویدادها: در این روش مکان قرارگیری رویداد تئاتری محل ثابتی است و تماشاگر با حرکت و جابه جایی خود، رویداد را از زوایای متفاوتی می بیند. 2- از طریق حرکت و جابه جایی رویدادها نسبت به دید تماشاگر: در این روش زاویه ی دید تماشاگر ثابت است و رویدادها با حرکت و جابه جای خود، وجوه متفاوتی از خود را در معرض دید تماشاگر قرار می دهند. به عنوان مثال صحنه های گردان در تئاترهایی که مجهز به این فن آوری هستند می توانند این امکان را فراهم کنند. 3- از طریق حرکت و جابه جایی همزمان رویداد و تماشاگر: در این روش هم رویداد و هم زاویه ی دید تماشاگر از حرکت و جابه جایی برخوردار است. در این رساله تکنیک های جدیدی که امکان تغییر زاویه ی دید تماشاگر در تئاتر را برایمان فراهم می کنند معرفی می شود. این تکنیک ها در واقع بسط و گسترش روش دوم هستند. یعنی زاویه ی دید تماشاگر ثابت اما رویداد، در حرکت و جابه جایی. در واقع تکنیک هایی که معرفی می شوند تلاش می کنند تا در یک سالن یک سویه که تماشاگر از یک زاویه ی دید تک منظری برخوردار است بتوانند به نتیجه ای دست پیدا کنند که در روش اول به دست آمد. در روش اول تماشاگر به واسطه ی حرکت و جابه جایی می توانست از زوایای متعدد و متفاوتی ابژه ی مورد نظر را ببیند. در واقع وی موفق می شد که وجوه متفاوتی از یک ابژه را ببیند. تکنیک های معرفی شده این امکان را برای تماشاگر فراهم می کنند تا بدون حرکت و جابه جایی در محل استقرار خود بتوانند از زوایای متفاوتی ابژه ی مورد نظر را ببینند یا به عبارتی دقیقتر بتوانند وجوه متفاوت ابژه را ببینند. پایه و اساس این تکنیک ها ، تغییر زاویه ی قرارگیری اجزاء یا ابژه ها نسبت به دید تماشاگر است. برای درک بهتر به ذکر مثالی می پردازیم. "فرد الف نشسته بر صندلی"را به عنوان یک ابژه در نظر بگیرید. تماشاگری در یک سالن یک سویه این ابژه را مطابق با تصویر1 می بیند، حال اگر زاویه ی قرارگیری این ابژه را به واسطه ی حرکت و جابه جایی تغییر دهیم تماشاگر موفق می شود که زاویه ی دیگری از ابژه را ببیند. در این حالت چون نتیجه ی به دست آمده قرابت زیادی با حالتی دارد که تماشاگر جای خود را نسبت به ابژه عوض می کند، به این معنا می توانیم بگوییم که زاویه ی دید او را نسبت به آن ابژه تغییر داده ایم. شاید برایتان این سوال به وجود بیاید که در طول تاریخ تئاتر ما شاهد تغییر زاویه ی دید تماشاگر به این شکل بوده ایم. یعنی اینکه رویدادها و ابژه ها مدام به واسطه ی حرکت و جابه جایی بر روی صحنه، زوایای متفاوتی از خود را در معرض دید تماشاگر قرار می دهند. به همین دلیل موضوع بحث بیش از حد ساده و یا شاید هم عجیب به نظر می رسد. اما آنچه در اینجا با معرفی تکنیک هایی که در ادامه خواهد آمد، مد نظر ما است به همین جا ختم نمی شود. تکنیک هایی که در این رساله (فصل سوم) آنها را معرفی می کنیم نوعی ساختارشکنی (شالوده شکنی) در زاویه ی دید تماشاگر به حساب می آیند. همانطور که می دانیم حرکت و جابه جایی اجزاء و رویدادها بر روی صحنه معمولا و نه همیشه به شکلی است که تماشاگر تنها بخش معدودی از زوایای (وجوه) یک ابژه را می بیند و زوایای بسیاری از ابژه ها یا اجزاء، برایش ناپیدا یا پنهان باقی می ماند و زوایای هم که درمعرض دید او قرار می گیرند، زاویه هایی متعارف و همیشگی هستند و دارای چند ویژگی کلی هستند. از جمله اینکه این حرکت ها و جابه جایی ها بر روی محور مختصات xوy صورت می گیرند یعنی اینکه تنها داده های مختصاتی آنها طول و عرض می باشد به همین دلیل 2بعدی دیده می شوند و همچنین حرکت و جابه جایی رویدادها یا اجزاء معمولا تحت تاثیر نیروی جاذبه ی زمین قرار دارند و این لاجرم قوانینی را برای حرکت و جابه جایی اجسام بر روی صحنه به ما دیکته می کند. ما می خواهیم در اینجا با معرفی تکنیک هایی جدید پا را از این ویژگی ها یا محدودیت ها فراتر گذاشته و با یک ساختارشکنی در زاویه ی دید تماشاگر، زوایایی از یک شئ را به تماشاگر نشان دهیم که تاکنون از دید او پنهان مانده اند و احتمالا حاوی مفاهیمی هستند که به محض رویت شدنشان می توانند در خوانش و یا نگرش تماشاگر تغییری به وجود آورند. چرا که معتقد هستیم که هر شئ بسته به اینکه از چه زاویه ای دیده می شود و یا به عبارتی از چه زاویه ی قرارگیری ای نسبت به دید تماشاگر برخورداراست، می تواند معانی متفاوتی را به ذهن متبادر کند و یا اینکه به گونه ای متفاوت درک شود. برای درک بهتر به مثال قبل بازمی گردیم. مطابق با تصویر 1 ابژه ی ما از زاویه ی قرارگیری متعارفی برخوردار است. اکنون زاویه ی قرارگیری این ابژه را نسبت به دید تماشاگر مطابق با تصویر2 تغییر می دهیم. در اینجا با یک ساختارشکنی در زاویه ی قرارگیری ابژه نسبت به دید تماشاگر مواجه هستیم که همراه با یک آشنایی زدایی صورت گرفته است. تماشاگر در اینجا ابژه ی مورد نظر را از زاویه ی جدیدی می بیند، زاویه یا وجهی که تاکنون از دید تماشاگر پنهان مانده بود و احتمالا حاوی مفاهیمی است که می تواند تغییری در خوانش یا نگرش او به وجود آورد. از طرفی با ایجاد تغییر در زاویه ی قرارگیری ابژه نسبت به دید تماشاگر ما تنها زاویه ی جدیدی از ابژه را به تماشاگر نشان نداده ایم بلکه با این کار (البته اگر این کار به درستی انجام گیرد) ما تماشاگر را به حرکت و جابه جایی واداشته یا تشویق کرده ایم. یعنی اینکه تماشاگری که ابژه ی مورد نظر را از این زاویه می بیند ناگهان خود را در ارتفاع حس می کند و انگار دارد از بالا به ابژه ی مورد نظر نگاه می کند. این یک حرکت و جابه جایی غیر فیزیکی از طرف تماشاگر است. حرکتی که تکنیک های معرفی شده در این رساله بخشی از تلاش خود را صرف به وجود آوردن آن می کنند. حرکتی که کاملا ذهنی و انگاره ای (سوبژکتیو) است. در واقع همین مسئله تا حدودی پایه و اساس تکنیک های معرفی شده در این رساله را تشکیل می دهند. از طرفی آنچه از تغییر زاویه ی قرارگیری اجزاء مد نظر ما است، تغییراتی اساسی و بدون هیچگونه محدودیتی است. محدودیت هایی که ویژگی های زوایای متعارف را شکل می دهند. این فقط کلیتی از ویژگی های تکنیک های معرفی شده می باشد؛ این تکنیک ها شکل های متعدد و کارکردهای متفاوتی دارند که توضیح آنها تنها در سایه ی بررسی کامل آنها امکان پذیر است.