نام پژوهشگر: علیرضا حسین‌پور

بررسی علل ضعیف بودن مهارت خواندن در دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهرستان صومعه سرا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1388
  علیرضا حسین پور   بهمن زندی

مهارت خواندن یکی از مهمترین نیازهای یادگیری دانش آموزان در زندگی امروزی است توانایی درک مطلب، تفسیر و استنتاج از متون درسی و غیر درسی، دانش آموزان را با افکار و اصطلاحات جدید آشنا می سازد تا راه بهتر اندیشیدن و بهتر زیستن را بیاموزند. به عبارت دیگر سواد خواندن به معنای علمی و جامع آن وسیله ای است که می توان از طریق آن به ذخایر بی انتهای تجربه بشری دست یافت. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی وضعیت تحصیلی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهرستان صومعه سرا از نظر مسائل، مشکلات خواندن و یادگیری، کیفیت شیوه های تدریس و تأثیر آن بر توان مطالعه و یادگیری دانش آموزان، بررسی نوع سبک و راهبرد یادگیری دانش آموزان در خواندن و مطالعه و انجام تکالیف درسی و عوامل تهدیدکننده پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می باشد. تحقیق درباره هوش هیجانی و ارتباط بین راهبرد مطالعه و هوش دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی آنان مورد دقت نظر قرار گرفته است جامعه پژوهش دبیرستان های پسرانه شهرستان صومعه سرا را شامل می شود این پژوهش از نوع توصیفی و روش زمینه یابی می باشد داده های این پژوهش از طریق پرسشنامه به دست آمده اند. پس از جمع آوری پرسشنامه های تکمیل شده توسط دبیران محترم و دانش آموزان از حوزه های مربوط به شیوه های تدریس و راهبرد های مطالعه و خواندن و هوش هیجانی، این داده ها از طریق نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد و نتایج بدست آمده بصورت جداول و نمودار ترسیم گردید از طریق آزمون مجذور k و ماحصل آن در آخر هر جدول که مربوط به حوزه خاص جهت تأیید یا رد فرضیه است انجام گرفت بنابراین، پژوهش اخیر با توجه به اینکه اطلاعات گسترده ای از مسائل آموزشی در محدوده مورد پژوهش آشکار می سازد و در سه حوزه ؛ الف: شیوه های تدریس ب: راهبرد مطالعه و یادگیری ج: هوش، موضوعات جالب توجهی را مورد بحث و کنکاش قرار داده است، بنابراین علاوه بر مهارت خواندن که هدف اصلی از انجام پژوهش، دستیابی به یافته های جدید، به منظور بهبود و ارتقاء فرایند یاددهی ـ یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می باشد در قبال این هدف مهم، به نکات جائز اهمیتی دست یافته که بسیار با ارزش هستند این یافته ها عبارت است از: خلاقیت شخصی و توجه به آن در فرایند آموزش و اینکه تا چه حد به آن اهمیت داده می شود لذا بحث خلاقت و تاکید علمای روانشناسی و تربیتی در خصوص توسعه و تقویت این مهارت در فراگیران، موضوع مهمی است که در فرایند آموزش باید مورد توجه قرار گیرد در حوزه دیگر که به مهارت های مطالعه و یادگیری دانش آموزان پرداخته می شود در کنار این امر مهم مواردی مانند: فراشناخت، خودمدیری، برنامه ریزی مورد توجه قرار گرفته که علاوه بر فراهم ساختن اطلاعات مهم در راستای هدف تحقیق، مطالب وسیعی حاصل گردیده که در خصوص ضرورت نیازمندی بشر امروز به این مهارت ها و لزوم توجه به آن در نظام آموزشی تأمل و توجه ویژه را می طلبد. در حوزه دیگری ، یعنی هوش هیجانی و لزوم توسعه این مهارت در دانش آموزان، یافته های مهمی کسب گردیده که به نوبه خود از ارزشمندی بالایی برخوردار می باشد از دیدگاه کلی می توان گفت که این پژوهش، مطالعه ای جامع و گسترده بود که علاوه بر مسائل آموزشی به موضوعاتی مانند: مدیریت، تصمیم گیری و غیره پرداخته است. با توجه به مشکلات و معضلات اجتماعی از جمله: سیل عظیم بیکاران فارغ التحصیل و غیره... وجود بحران های اقتصادی در سطح منطقه و جهان، مسائل شخصی و خانوادگی فراوان، ندانم کاری ها و بی ارادگی ها ، که گوشه ای از معضلات جامعه امروز بشر است می توان ادعا کرد که تنها راه حل این مسائل، اصلاح نظام آموزشی و تربیتی در همه مقاطع و دوره های تحصیلی می باشد چه اینکه زیر بنای جامعه مترقی و رو به پیشرفت، پرورش افراد خلاق، مدیر و صالح می باشد و تحقق این امر به مدد ارتقاء کیفیت آموزش و اصلاح ساختار، روش ها و فرایندهای نظام آموزش و تربیت امکان پذیر است

تاثیر جنگلکاری بر خصوصیات گیاهی و خاکی منطقه سد 15 خرداد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد 1389
  رقیه عبدالهی   علی سلطانی

چکیده: هدف از این تحقیق بررسی برخی از تبعات اجرای یک پروژه جنگلکاری با گونه های سوزنی برگ و پهن برگ غیربومی در منطقه ای خشک در مرکز فلات ایران بر تنوع پوشش گیاهی و برخی از خصوصیات خاکی می باشد. برای این منظور پارک جنگلی مجاور سد 15 خرداد و منطقه مرتعی مجاور آن به عنوان شاهد در 5 کیلومتری شمال شهر دلیجان انتخاب شدند. اینکه پس از 12 سال استقرار پارک تنوع گیاهی منطقه چه میزان از شرایط فاصله گرفته، موضوع این تحقیق قرار گرفت. پارک به چهار منطقه جنگلکاری با سیمای متفاوت تقسیم و تنوع پوشش گیاهی آنها به همراه قطعه زمین مرتع مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاکی از برتری غنای گیاهی دربخش مرتع بود.همچنین نتایج مقایسه شاخص های تنوع زیستی نیز، این موضوع را کمابیش تایید کرد و تفاوت معنی داری را بین مرتع و منطقه جنگلکاری نشان داند. نتایج twinspan نشان داد که پیچیدگی جامعه گیاهی منطقه مرتعی با گونه شاخص artemisia herba-alba کمتر از مناطق جنگلی می باشد. وجود انواع گراس ها در منطقه جنگلکاری شده، بر این پیچیدگی افزوده است. اینکه تاثیر جنگلکاری (باتمام تیمارهای همراه آن) بر خاک منطقه چه بوده است و چه مقدار از تغییرات جامعه گیاهی را توجیه می کند، بخش دیگر از این تحقیق بود که با اجرای آزمایش های شیمیایی خاک سطحی انجام گرفت. خاک نواحی جنگلکاری با میزان کربن آلی، فسفر و ازت قابل جذب بالا و بخش مرتع توسط میزان کربنات کلسیم و اسیدیته نسبتاً بالاتر از یکدیگر جداشدند. بااین وجود از آنجا که این تفاوت در چهارمنطقه جنگلی چندان معنی دار نبودند، نتایج pca تنها اندازه های درختان اشکوب بالا را اصلی ترین عامل ایجاد تغییر درمنطقه مورد مطالعه نشان داد. از سوی دیگر نتایج dca نشان داد که تغییرات دو عامل محیطی میزان رطوبت دردسترس گیاه و نیاز به دوره سرما، می تواند اصلی ترین عوامل در ترکیب جامعه گیاهی منطقه باشند. همانطور که گفته شد، به واسطه یکسان بودن شرایط محیطی در مناطق جنگلی، درتحلیل های چند متغیره، تنها خصوصیات درختان اشکوب بالا ملاک تغییرات درنظرگرفته شدند. نتایج cca نیز همراه بودن این عوامل با گیاهانی که در مرتع یافت می شوند را تصدیق کرد. به نظر می رسد گونه درختی کاج تهران در طول مدت استقرار پارک توانایی بهتری را با شرایط اقلیمی منطقه نشان داده است. کلمات کلیدی: جنگلکاری، پوشش گیاهی، تنوع گیاهی، twinspan، pca، dca ، cca

ظرفیت جذب کادمیم و سرب در تعدادی از خاک های حاوی پالیگورسکایت استان اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1389
  پریسا معتمدی   علیرضا حسین پور

جذب فلزات سنگین بهوسیله ذرات خاک از مهمترین فرایندهای تاثیرگذار بر فراهمی، تحرک و سمیت این عناصر در محیط خاک است. هدف از این تحقیق، بررسی ویژگیهای جذب عناصر سرب و کادمیم در افقهای سطحی و زیرسطحی ده نمونه از خاکهای حاوی پالیگورسکایت در شرق استان اصفهان بود. ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و کانیشناسی خاکهای مورد مطالعه تعیین گردید. ویژگیهای جذب سرب و کادمیم از همدماهای جذب با استفاده از معادلات لانگمویر، فروندلیچ، خطی و تمکین برآورد شد. نتایج کانیشناسی نشان داد، در همه خاکهای مورد مطالعه، کانیهای گروه اسمکتایت، میکا، پالیگورسکایت، کلرایت، کائولینایت و کوارتز وجود دارد. همدماهای جذب فروندلیچ، خطی و تمکین، قادر به توصیف جذب سرب و همدماهای جذب فروندلیچ، لانگمویر، خطی و تمکین قادر به توصیف جذب کادمیم در خاکهای مورد مطالعه بودند، همدمای فروندلیچ برای هر دو عنصر دارای بیشترین ضریب تبیین بود. پارامتر n در معادله فروندلیچ برای سرب و کادمیم بهترتیب در دامنه 52/1-22/0 و 61/4-95/1 بود. ضریب توزیع فروندلیچ (kf) برای سرب و کادمیم بهترتیب در دامنه 114815-2679 و 1369-353 لیتر بر کیلوگرم قرار داشت. حداکثر جذب کادمیم (b) در دامنه 2000-1250 میلیگرم بر کیلوگرم بود. ثابت متناسب با انرژی پیوند (k) برای کادمیم در دامنه 50/2-30/0 لیتر بر میلیگرم و ماکزیمم گنجایش بافری (mbc) آن در دامنه 5000-375 لیتر بر کیلوگرم بهدست آمد. در مدل خطی، ضریب توزیع (kd) برای سرب و کادمیم بهترتیب در دامنه 64605-4188 و 678-33 لیتر بر کیلوگرم بود. در مدل تمکین، ثابت مربوط به گرمای جذب (b) برای سرب و کادمیم بهترتیب در دامنه 5837-754 و 408-144 و ثابت مربوط به پیوند تعادلی (kt) برای سرب و کادمیم بهترتیب در دامنه 175-2 و 65-6 لیتر بر کیلوگرم قرار داشت. میانگین ضریب توزیع فروندلیچ و میانگین ضریب توزیع همدمای خطی برای عنصر سرب در خاکهای زیرسطحی بیشتر بود. به طور کلی، در خاکهای منطقه، مقدار جذب سرب به مراتب بالاتر از کادمیم بود. همبستگی پارامترهای همدماهای جذب با ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاکهای مورد مطالعه نشان داد که در جذب سرب و کادمیم، ویژگیهای خاک شامل کربنات کلسیم معادل، ماده آلی، گنجایش تبادل کاتیونی و درصد رس، مهمترین پارامترها هستند. نتایج تحقیق نشان میدهد خاکهای مطالعه شده، گنجایش زیادی در جذب عناصر سرب و کادمیم دارند. همچنین، در اضافه نمودن پسابهای صنعتی به خاکهای یک منطقه، علاوه بر نوع خاک، نوع عناصر موجود در پساب نیز بایستی مورد توجه قرار گیرد.

اثر ریزوسفری بر قابلیت استفاده، جزء بندی و سینتیک آزادسازی روی و مس در خاک های تیمارشده با لجن فاضلاب شهری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده علوم کشاورزی 1391
  حمیدرضا متقیان   علیرضا حسین پور

ریزوسفر ناحیه ای کوچک با خصوصیات شیمیایی و بیولوژیکی متفاوت از توده خاک است. این ویژگی های متفاوت، بر قابلیت استفاده، جزء بندی و سینتیک آزادشدن عناصر موثر هستند. این تحقیق با هدف مقایسه قابلیت استفاده (7 روش عصاره گیری شیمیایی)، جزء بندی و ویژگی های آزادشدن روی و مس در خاک های ریزوسفر و توده 10 خاک آهکی تیمارشده با لجن فاضلاب (1? وزنی/ وزنی) و تیمارنشده انجام شد. نمونه های خاک در دمای 1±25 درجه سانتی گراد و رطوبت مزرعه طی 30 روز خوابانده شدند. پس از پایان دوره انکوباسیون، در دو آزمایش جداگانه، گندم و لوبیا در ریزوباکس کشت شدند. هشت هفته پس از جوانه زدن، گیاهان برداشت، ریزوباکس ها باز و خاک های توده و ریزوسفر جدا شدند. برخی خصوصیات بیولوژیکی، ph، قابلیت استفاده و جزء بندی در نمونه های خاک تعیین گردیدند. همچنین، سینتیک آزادشدن روی و مس با استفاده از dtpa-tea و اسید سیتریک 01/0 مولار پس از 504 ساعت تعیین شد. نتایج نشان داد که کاهش در ph و افزایش کربن آلی کل، کربن آلی محلول و کربن بیوماس میکروبی در ریزوسفر گندم و لوبیا نسبت به خاک توده قابل ملاحظه بود. در ریزوسفر گندم، روی و مس عصاره گیری شده با استفاده از عصاره گیرهای شیمیایی (به جز کلرید کلسیم 01/0 مولار برای روی) در مقایسه با خاک توده در خاک های تیمارشده و تیمارنشده، به ترتیب افزایش و کاهش معنی دار (05/0p<) یافتند. در ریزوسفر لوبیا، روی و مس عصاره گیری شده با استفاده از عصاره گیرهای شیمیایی (به جز مهلیچ 1 برای روی) به طور معنی دار (05/0p<) نسبت به خاک های توده در خاک های تیمارشده و تیمارنشده کاهش یافتند. نتایج نشان داد که در خاک های ریزوسفر، ضرایب همبستگی بین روی و مس عصاره گیری شده با استفاده از عصاره گیرهای شیمیایی و شاخص های گندم و لوبیا بیشتر از خاک های توده بود. مقایسه میانگین ها نشان داد که در خاک های ریزوسفر گندم خاک های تیمارشده و تیمارنشده، اجزاء روی و مس (به جز روی پیوندشده با کربنات ها) به صورت معنی دار (05/0p<) با خاک های توده متفاوت بودند. روی تبادلی، روی پیوندشده با ماده آلی در ریزوسفر کاهش، درحالی که روی پیوندشده با اکسیدهای آهن و منگنز و روی باقیمانده افزایش یافت. مس تبادلی، مس پیوندشده با کربنات ها و مس پیوندشده با اکسیدهای آهن و منگنز کاهش، درحالی که مس پیوندشده با ماده آلی و مس باقیمانده افزایش نشان دادند. مقایسه میانگین ها نشان داد که در ریزوسفر لوبیا خاک های تیمارشده و تیمارنشده، اجزاء روی و مس به صورت معنی دار (05/0p<) با خاک های توده متفاوت بود. اجزاء روی کاهش، امّا مس تبادلی، مس پیوندشده با کربنات ها، مس پیوندشده با اکسیدهای آهن و منگنز و مس باقیمانده کاهش و مس پیوندشده با ماده آلی افزایش یافت. در خاک های ریزوسفر گندم، روی آزادشده با استفاده از dtpa-tea و اسید سیتریک 01/0 مولار پس از 504 ساعت به صورت معنی دار (05/0p<) بیشتر از خاک های توده بود. همچنین، در خاک های ریزوسفر گندم، مس آزادشده با استفاده از dtpa-tea و اسیدسیتریک پس از 504 ساعت به ترتیب کاهش و افزایش معنی دار (05/0p<) نسبت به خاک های توده داشتند. در ریزوسفر لوبیا، روی و مس آزادشده با استفاده از dtpa-tea و اسید سیتریک 01/0 مولار پس از 504 ساعت به صورت معنی داری (05/0p<) کمتر از خاک های توده بودند. نتایج این تحقیق نشان داد که ترشحات ریشه گیاهان توانایی تغییر ویژگی های خاک ریزوسفر از جمله جزء بندی، قابلیت استفاده و سینتیک آزادشدن روی و مس را دادند.

اثر آبیاری با فاضلاب گاوداری بر عملکرد ذرت علوفه ای و برخی ویژگی های فیزیکوشیمیایی در یک خاک آهکی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1393
  مینا نصیری   حسن طباطبایی

امروزه به دلیل خشک سالی و کمبود آب، استفاده از آب های باکیفیت پایین به ویژه فاضلاب که زمانی یک منبع آلودگی تلقی می گردید به عنوان منبعی سرشار از عناصر غذایی جهت آبیاری گیاهان موردتوجه قرارگرفته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر کیفیت متفاوت آب آبیاری (پساب گاوداری و آب چاه) با روش آبیاری سطحی بر عملکرد ذرت علوفه ای رقم سینگل کراس 704 در کشت گلدانی و تأثیر آن بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک منطقه تحت آزمایش در سال 1392 در دانشگاه شهرکرد انجام شد. این پژوهش در قالب طرح کاملاً تصادفی با پنج تیمار فاضلاب در چهار تکرار انجام شد. در این پژوهش تیمارها شامل فاضلاب ناشی از چهار بخش گاوداری صنعتی سامان شامل تیمار پساب کل گاوداری، سپراتور، شستشوی سالن، شیردوش و آب چاه تهیه گردید. در همه ی شاخص های رشد نظیر ارتفاع ساقه، قطر ساقه، وزن تر و وزن خشک اندام هوایی، درصد ماده ی خشک، تعداد بلال در ساقه و تعداد دانه در بلال تیمار آبیاری شده با پساب شیردوش به ترتیب 63/148، 29/2، 01/308، 14/80، 05/28، 3، 25/503 و بیشترین میانگین و تیمار آبیاری شده با پساب سپراتور به ترتیب 75/74، 63/1، 24/117، 50/17، 84/10، 1، 25/91 و کمترین میانگین را تولید نموده است. نتایج این پژوهش نشان می¬دهد که کاربرد پساب گاوداری بر عملکرد گیاه اثر داشته است در این تحقیق تیمار شاهد که فقط با استفاده از آب چاه آبیاری شده بود، به دلیل عدم تأمین مواد غذایی لازم ازنظر عملکرد در سطح پایینی نسبت به تیمارهای پساب گاوداری قرار داشت. بر اساس نتایج این تحقیق پساب گاوداری افزایش معنی¬داری بر جرم مخصوص ظاهری، جرم مخصوص حقیقی و ph نداشته است. استفاده از پساب گاوداری باعث افزایش معنی¬داری (01/0>p) بر هدایت الکتریکی، ، نیترات، فسفر در خاک شد.

پتانسیل تأثیر قارچ های میکوریزا و کرم های خاکی بر جزءبندی کادمیم، فعالیت میکروبی، و رشد ذرت و آفتابگردان در یک خاک آهکی آلوده شده با کادمیم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهرکرد - دانشکده کشاورزی 1393
  فاطمه آقابابائی   فایز رئیسی گهرویی

کادمیم یکی از عناصر بسیار سمی و متحرک مهم خاک است که می تواند با جذب توسط گیاه و انتقال به بدن جانوران به سهولت وارد زنجیره غذایی جانداران شود. غلظت بالای کادمیم در طولانی مدت یک خطر جدی برای کیفیت محیط زیست و سلامتی انسان به شمار می رود. ریزجانداران و جانوران خاک از جمله عواملی هستند که بر تحرک و زیست فراهمی کادمیم در سیستم خاک-گیاه تأثیر دارند. به ویژه کرم های خاکی و قارچ های میکوریزا به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر شیمی کادمیم و تحرک آن در خاک موثر هستند. هدف این پژوهش بررسی اثر این جانداران بر برخی فعالیت های میکروبی و بخش بندی کادمیم در خاک، ویژگی های فیزیولوژیکی، بیوشیمیایی و جذب عناصر توسط گیاه و شاخص های گیاه بهسازی در یک خاک آهکی آلوده شده به کادمیم (0، 10 و 20 میلی گرم کادمیم بر کیلوگرم خاک)، با تیمارهای کرم خاکی (lumbricus rubellus و بدون کرم خاکی) و قارچ میکوریزا آربسکولار (glomus intraradices، glomus mosseae و بدون میکوریزا) بود. این آزمایش به صورت فاکتوریل 3×2×3 در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار به طور جداگانه برای کشت ذرت (zea mays l.) و آفتابگردان (helianthus annuus l.) در شرایط گلخانه ای (دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد) اجرا شد. نتایج نشان داد هم کرم خاکی و هم قارچ میکوریزا در خاک های آلوده زنده ماندند ولی به طور کلی آلودگی کادمیم زیست توده و فعالیت های میکروبی خاک را کاهش داد در حالی که کرم خاکی و قارچ میکوریزا تنفس خاک، کربن زیست توده میکروبی و فعالیت آنزیم های فسفاتاز قلیایی و اوره آز را افزایش دادند. در واقع حضور کرم خاکی و قارچ میکوریزا می تواند موجب کاهش اثر منفی آلودگی کادمیم بر میکروب های خاک گردد. گلومالین تولید شده توسط قارچ میکوریزا و کادمیم متصل به آن با افزایش سطح کادمیم خاک افزایش یافت و در خاک های آلوده تولید گلومالین توسط قارچ میکوریزا گونه g. mosseae بیشتر از گونه g. intraradices بود. کرم خاکی غلظت کادمیم بخش هاتبادلی+محلول، پیوند شده با ماده آلی و غیرآلی را در خاک افزایش ولی کادمیم بخش باقیمانده را در کشت ذرت کاهش داد. میکوریزا کادمیم پیوند شده با بخش غیرآلی را کاهش ولی بخش باقیمانده را افزایش داد. آلودگی کادمیم تجمع پرولین و فعالیت آنزیم های سوپر اکسید دیسموتاز، کاتالاز، پراکسیداز و پلی فنل اکسیداز را در حضور یا عدم حضور کرم خاکی و قارچ میکوریزا در برگ ذرت و آفتابگردان افزایش داد. در حالی که تلقیح هر دو گیاه توسط کرم خاکی و قارچ میکوریزا غلظت پرولین و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت به غیر از پلی فنل اکسیداز را کاهش داد، مقدار این کاهش به سطح کادمیم خاک و گونه گیاه و قارچ میکوریزا همزیست وابسته بود. تلقیح گیاه با کرم خاکی و قارچ میکوریزا با کاهش غلظت کادمیم برگ و احتمالاً کاهش تولید گونه های شیمیایی فعال اکسیژن دار در گیاه تحمل آن را به تنش اکسیداتیو آلودگی کادمیم بالا می برند. آلودگی کادمیم موجب کاهش وزن خشک ریشه و اندام هوایی ذرت و آفتابگردان شد ولی کرم خاکی وزن خشک اندام هوایی و قارچ میکوریزا هر دو آنها را افزایش دادند. همچنین قرارگیری گیاهان در معرض آلودگی کادمیم غلظت آهن، روی، منگنز و مس را در گیاه کاهش؛ کادمیم و فسفر را افزایش داد ولی کرم خاکی و قارچ میکوریزا این اثرات آلودگی کادمیم را تعدیل و غلظت کادمیم گیاه را کاهش دادند. کاهش غلظت و تجمع زیستی کادمیم در ذرت و آفتابگردان با حضور کرم خاکی و قارچ میکوریزا عمدتاً ناشی از افزایش رشد گیاه یا اثر رقت و تا اندازه ای جذب فسفر بود. فعالیت کرم خاکی انتقال کادمیم را از خاک به ریشه ذرت و آفتابگردان و همزیستی میکوریزایی ذرت انتقال کادمیم را از ریشه به اندام هوایی کاهش داد. حضور همزمان کرم خاکی و هر دو گونه قارچ های میکوریزا توان آفتابگردان را در استخراج کادمیم (انتقال از خاک به ریشه) کاهش داد ولی در ذرت تنها با قارچ میکوریزا g. intraradices در سطح mg kg-1 10 کادمیم انتقال آن از خاک به ریشه کاهش یافت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که برهم کنش بین کرم خاکی و قارچ میکوریزا بر ویژگی های خاک و گیاه پیچده است. برهم کنش بین کرم خاکی و گونه g. mosseae بر تنفس و فعالیت آنزیم های خاک، تولید زیست توده گیاه، افزایش جذب فسفر و کاهش غلظت کادمیم مثبت بود ولی با گونه g. intraradices بر وزن خشک ریشه، غلظت فسفر و کادمیم در گیاه اغلب خنثی و گاهی منفی است. به نظر می رسد که اثرات انفرادی و متقابل دو جاندار نه تنها توانایی محافظت گیاه در برابر سمیت کادمیم را افزایش و مقاومت آن را بالا می برند بلکه موجب تثبیت زیستی کادمیم در خاک های آلوده به کادمیم نیز می شوند.

بررسی رابطه بین هوش معنوی با شادکامی در میان کودکان بی سرپرست شهرستان ارومیه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1394
  سعید شهریاری فر   علیرضا حسین پور

پژوهش حاضر با هدف"بررسی رابطه بین هوش معنوی با شادکامی درمیان کودکان بی سرپرست شهرستان ارومیه" انجام گرفته است. روش انجام پژوهش به صورت توصیفی از نوع همبستگی می باشد و افراد شرکت کننده در پژوهش شامل60 نفر از کودکان بی سرپرست بالای 12 تا18 سال بودند که روش نمونه گیری به صورت سرشماری انتخاب گردیده است.ابزار گردآوری داده ها دو پرسشنامه هوش معنوی کینگ، 2008 و شادکامی اکسفورد، آرگیل، مارتین و کراسلند، 1989می باشد.پایایی پرسشنامه هوش معنوی به روش آلفای کرونباخ 0/940 و پایایی پرسشنامه شادکامی به روش آلفای کرونباخ 0/948محاسبه و روایی هردو پرسشنامه به تایید اساتید راهنما رسید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آماری توصیفی ، آماراستنباطی و برای تحلیل داده ها از نرم افزارspss استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که بین هوش معنوی با شادکامی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. با توجه به این نکته که هوش معنوی با افزایش شادکامی در میان کودکان بی سرپرست شهرستان ارومیه رابطه داشت. پیشنهاد می شود موسسات نگهداری کودکان بی سرپرست با طراحی و تدوین برنامه هایی برای ارتقای هوش معنوی ، موجب افزایش شادکامی در میان کودکان بی سرپرست نگهداری شده در موسسات شوند.

اثرات شوری و قلیائیت آب آبیاری بر ویژگی های هیدرولیکی و کیفیت فیزیکی خاک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1386
  مهناز ختار   علیرضا حسین پور

چکیده ندارد.

طراحی الگوی مطلوب آموزش علوم پایه پنجم ابتدایی، براساس رویکرد سازنده گرایی اجتماعی، با استفاده از ابزار چندرسانه ای
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  علیرضا حسین پور   هاشم فردانش

پژوهش حاضر، به منظور طراحی الگوی مطلوب آموزش علوم پایه پنجم ابتدایی بر اساس رویکرد سازنده گرایی اجتماعی و نیز تولید نرم افزار چند رسانه ای مناسب برای آن انجام شده است.لذا، پژوهش دارای دو بخش است:اول بخش نظری و دوم بخش نیمه تجربی.سوال اصلی تحقیق در بخش نظری عبارت بوده از «الگوی آموزش علوم مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی اجتماعی، برای پایه پنجم ابتدایی، از نظر اهداف، اصول، روشها و ارزشیابی چه مشخصاتی دارد؟». برای رسیدن به پاسخ این سوال، پژوهشگر از بین 25 الگوی مطرح در طراحی آموزشی، الگوی سازنده گرای جانسن را بعنوان الگوی مبنا انتخاب نموده و نهایتاً، بر اساس مطالعات نظری و نیز نتایج بخش تجربی پژوهش حاضر، با انجام دو تغییر، آن را بعنوان الگوی مطلوب معرفی نموده است. سوال اصلی در بخش نیمه تجربی هم، عبارت بوده از « نرم افزار تولید شده بر اساس رویکرد سازنده گرایی اجتماعی، برای آموزش علوم پایه پنجم ابتدایی، تا چه اندازه اثربخش است ؟ ».طرح تحقیق در بخش نیمه تجربی به شکل پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و آزمایش بوده است.جامعه آماری تحقیق، شامل کلیه دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهرستان ارومیه می باشد که در سال تحصیلی 87/88 مشغول به تحصیل بوده اند. دو گروه از دانش آموزان دختر و دو گروه از دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی، بعنوان نمونه تحقیق انتخاب و در گروههای آزمایش و کنترل سازماندهی شدند. حجم نمونه برای هر گروه 26 نفر بوده است.درس زمین نا آرام با استفاده از چند رسانه ای تولید شده ( سازنده گرا ) با حضور و تدریس معلم در طول سه هفته آموزش داده شد. همین درس در گروه کنترل ولی با استفاده از چندرسانه ای معمولی ( غیر سازنده گرا ) با حضور وتدریس معلم به مدت سه هفته تدریس شد. هر چهار گروه از دانش آموزان به سوالات پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. همچنین برای سنجش رضایت دانش آموزان از دوره، پرسشنامه نظر خواهی نیزاجرا گردید.یافته ها نشان دادند که نرم افزار تولید شده موجب بالا رفتن پیشرفت تحصیلی هر دو گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در سوالات مربوط به سطوح بالای شناختی شده است، اما در سطوح پایین شناختی، روش سنّتی موفق تر بوده است.از نظر رضایت از دوره هم، نتایج حاکی از آن بوده که روی هم رفته، گروه کنترل، علیرغم تفاوت در برخی مولفه ها، رضایت بیشتری داشته اند.