نام پژوهشگر: بهرام مدرسی

بررسی انواع نمونه های هنجارگریزی معنایی مولانا پیرامون واژه عشق در غزلیات شمس
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده زبانهای خارجی 1390
  آتوسا رحمتی   بهرام مدرسی

چکیده این پژوهش به منظور پاسخ گویی به پرسش زیر انجام گرفته است: " انواع هنجارگریزی معنایی واژه عشق در غزلیات مولانا به چه شکل و از طریق کدام انتخاب ها تقسیم می شوند؟ " روش تحقیق به صورت تحلیلی توصیفی و گردآوری داده های پژوهش به شکل کتابخانه ای می باشد. انواع هنجارگریزی های معنایی واژه "عشق" با استفاده از الگوهای لیچ و سجودی درغزلیات شمس مشخص گردید و بر اساس تقسیم بندی های سجودی از انواع هنجارگریزی های معنایی یعنی تجسم گرایی و تجریدگرایی دسته بندی گردید. دراین الگو، تجسم گرایی خود به سه زیرشاخه جسم پنداری، سیال پنداری و جاندارپنداری تقسیم می شود و جاندارپنداری نیز به نوبه خود حیوان پنداری و گیاه پنداری را شامل می شود و بالاخره حیوان پنداری به دو زیر شاخه انسان پنداری و جانورپنداری منتهی می گردد. با بررسی اجمالی کلیه غزلیات شمس، 8 غزل برای این پژوهش انتخاب گردید. غزلهایی که در آن ها به طور مشخص عشق مورد خطاب و توصیف قرار گرفته است و ازابتدا موضوع شعر، عشق و توصیف ماجراهای آن است. پرسش های فرضیه شامل دو پرسش زیر است: 1-کدام یک از انواع هنجارگریزی معنایی واژه "عشق" در غزلیات شمس ویژگی بارزتری دارد؟ 2- به کارگیری ترکیبات متناقض نما برای واژه "عشق" چگونه رکن معناداری زبان را متاثر می کند؟ نتایج تحقیق نشان داد که فرضیه نخست تایید می شود: هنجارگریزی معنایی واژه عشق در حوزه جاندارپنداری شامل %58.8 از انواع هنجارگریزی های اتفاق افتاده می شود که از این درصد، بالاترین میزان آن یعنی %55 از آن، به انسان پنداری تعلق گرفته است و کمترین میزان وقوع متعلق به گیاه پنداری است. دیگر انواع هنجارگریزی معنایی بعد از جاندارپنداری با توجه به بسامد وقوع این گونه مرتب شدند: تجریدگرایی، سیال پنداری و جسم پنداری. نتیجه این که هنجارگریزی معنایی در شاخه جاندارپنداری و زیرشاخه انسان پنداری از بالاترین میزان وقوع برخوردار بود و تشبیه عشق به ماهیتی انسانی که گاه بین انسان گونگی و خداگونگی دست و پا می زند، محرز است. بررسی فرضیه دوم نیز نشان داد که وقوع متناقض گویی علی رغم آن که در قیاس با زبان معیاررکن معناداری راسست گردانیده است اما در قیاس با خود زبان شعر، بر غنای محتوایی آن افزوده است و تفاهم و زیر ساخت های معنایی جدیدی را به بان می افزاید هرچند در ظاهر ممکن است بی معنا به نظر برسد. تقدم زبان شعر بر معنا در شعر مولانا، افزودن ذخایر معنایی جدید و رمزگونگی واژه ها از شگردهای اصلی مولانا در تازه کردن جهان متن و شعر در غزلیات و نیز ویژگی سبکی اثر او نیز به شمار می رود.