نام پژوهشگر: محمدرضا همافر

جامعه شناسی اسطوره در شاهنامه ی فردوسی ( مطالعه موردی ضحاک ، کاوه و فریدون)
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده معماری و هنر 1390
  فریده اخلاقی   محمدرضا همافر

نظر به تجلی اسطوره ها در آثار ادبی و هنری، این تحقیق با هدف شناخت مولفه های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی زمانه ی آفرینش شاهنامه از سوی فردوسی و شناخت کارکردهای اجتماعی اسطوره های شاهنامه با تاکید بر اسطوره های ضحاک ، کاوه و فریدون در دوره ی معاصر به انجام رسیده است . این پژوهش از نوع تحقیقات ثانوی بوده و روش تحقیق آن ، روش اسنادی – تاریخی و از تکنیک تحلیل محتوی با رویکردی جامعه شناختی بر اساس مبانی کارکردگرایانه نظریه تالکوت پارسونز و فرآیندهای تبدیل « طبقه ی در خود » به « طبقه ی برای خود » بر اساس خود آگاهی طبقاتی و بسیج تمامی گروه های اجتماعی بر علیه دشمن مشترک ، برابر نظریه جامعه شناسی سیاسی کارل مارکس استفاده شده است . داده های تحقیق را کارکتر های سیاسی و اجتماعی اواخر دوران پادشاهی ساسانیان ، حمله اعراب به ایران و ایران پس از اسلام تا قرن چهارم تشکیل داده اند و شرایط تاریخی مذکور نشان از آن دارد که اسطوره های مورد پژوهش دارای کارکردهای سیاسی – اجتماعی بوده و به مثابه ی قالبی برای محتوا و معنایی ویژه به کار گرفته شده اند و امروزه نیز این کارکرد را دارا می باشند زیرا امروزه نیز اسطوره های شاهنامه میزان و معیار و به تعبیر ماکس وبر تیپ ایده آل اخلاق ، آزادگی ، وطن دوستی ، خردمندی ، ظلم ، بی خردی ، سیاهی ، روشنایی و ... می باشند و در دنیای مدرن نیز انسان امروز به اخلاق و خردمندی ، سخت محتاج است و از دیگر سو، اسطوره ها کارکرد هویت بخشی دارند و جامعه ای که در درون خود دچار تشتت و بحران هویت باشد نمی تواند به نقش آفرینی موثر در جهان مدرن و یا پسا مدرن با فرهنگ های متکثر که زبان هنر زبان گویای این دوره است بپردازد.