نام پژوهشگر: کریم آزالی علمداری

اثر دو روش تمرینی مقاومتی و پلایومتریک بر برخی عوامل عضلانی بازیکنان جوان فوتبال
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان 1390
  محمد کریم پناه   بهمن میرزایی

هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثر دو روش تمرینی مقاومتی و پلایومتریک بر برخی عوامل آمادگی جسمانی فوتبالیست های جوان آماتور بود. 18 بازیکن فوتبال با میانگین و انحراف استاندارد سن10/1 ± 46/16 سال، قد 51/5 ± 173 سانتیمتر، و وزن 35/8 ± 05/60 کیلوگرم که قبلاً تمرین های قدرتی وپلایومتریک را تجربه نکرده و فقط 3 جلسه در هفته تمرین فوتبال انجام می دادند، به عنوان آزمودنی در این مطالعه انتخاب شدند و به صورت تصادفی به سه گروه پلایومتریک (6=n) مقاومتی (6=n) و کنترل(6=n) تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت 6 هفته، 2 روز در هفته بر اساس برنامه تمرینی تنظیم شده به فعالیت پرداختند. گروه پلایومتریک، ترکیبی از تمرینات پرشی و لی لی ها را 2 جلسه در هر هفته انجام می داد و تمرینات گروه با وزنه شامل اسکات، خم شدن زانو، باز شدن زانو و بلند شدن روی پنجه همراه با وزنه، 2 جلسه در هر هفته و با 12-8 تکرار بود. گروه کنترل در هیچ یک از برنامه های تمرینی شرکت نداشت و تنها به فعالیت های عملی مربوط به رشته خود(تمرینات ویژه فوتبال) می پرداخت. توان انفجاری پا با استفاده از آزمون بوسکو و قدرت عضلانی اندام تحتانی با rm1 حرکت اسکات و چابکی با آزمون t و آزمون 40 متر دویدن جهت ارزیابی سرعت و آزمون دویدن 10 متر برای ارزیابی شتاب، پیش و پس از دوره تمرینی اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش های آماری توصیفی، آزمون t همبسته، تجزیه و تحلیل واریانس، آزمون تعقیبی(lsd) در سطح معنی داری(05/0 ? p) استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که هر دو روش تمرینی تاثیر معنی داری بر افزایش قدرت عضلانی، توان انفجاری پاها، چابکی عمومی بدن، سرعت دویدن و شتاب دویدن آزمودنی ها داشته است(05/0 > p)؛ با وجود این، به غیر از دو مورد قدرت و چابکی بین دو روش تمرینی اختلاف معنی داری وجود نداشت. به طور کلی، با توجه به یافته های پژوهش می توان بیان کرد که احتمالا هر دو شیوه تمرینی پلایومتریک و مقاومتی به جز در موارد قدرت و چابکی تاثیر مشابهی بر متغیرهای توان انفجاری پاها، سرعت دویدن و شتاب دویدن در فوتبالیست های جوان آماتور دارد.

اثر شدت تمرینات مقاومتی بر لپتین سرم و اشتهای مردان کم وزن و دارای اضافه وزن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان 1390
  حجت عبداله اوشاقی   فرهاد رحمانی نیا

چکیده: مقدمه: هدف این تحقیق بررسی اثر شدت تمرینات مقاومتی بر لپتین سرم و اشتهای مردان کم وزن و دارای اضافه وزن بود. مواد و روش ها: 37 آزمودنی به صورت تصادفی به چهار گروه اضافه وزن با شدت پایین(تعداد:8 نفر، سن:99/0±12/21سال، شاخص توده بدنی:84/2±71/28 کیلوگرم بر متر مربع)، اضافه وزن با شدت بالا(تعداد: 9 نفر،سن: 06/2±44/23سال، شاخص توده بدنی 64/3±81/29 کیلوگرم بر متر مربع)، کم وزن با شدت پایین( تعداد 9نفر، سن: 8/2±11/20 سال، شاخص توده بدنی: 63/1±65/18 کیلوگرم بر متر مربع) و کم وزن با شدت بالا( تعداد 11 نفر، سن11/2±90/20 سال، شاخص توده بدنی 49/1±27/18 کیلو گرم بر متر مربع) تقسیم شدند. هر دو گروه کم وزن و اضافه وزن با شدت تمرینی سبک، به مدت 6 هفته( 3 جلسه در هفته)، 60 دقیقه تمرین مقاومتی را با شدت 40-50% یک تکرار بیشینه و گروه های تمرینی با شدت بالا نیز، همان تمرینات را با شدت 60-80% یک تکرار بیشینه انجام دادند. مقیاس اشتها در سه زمان( قبل، بلافاصله بعد و 1 ساعت بعد از پایان جلسه تمرین)، در طی سه مرحله شامل قبل از شروع تمرینات، جلسه نهم و هجدهم تمرینات تکمیل شد. نمونه های خونی استراحتی(به دنبال 12 ساعت ناشتایی شبانه) در طی دو مرحله شامل قبل از شروع تمرینات و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین جمع آوری شد. یافته ها: در تمام گروه ها به غیر از گروه کم وزن با شدت پایین، مقدار گرسنگی افزایش معنی داری در طول شش هفته داشت(05/0p<). در حالی که مقدار سیری کاهش معنی داری یافت(05/0p<). با این حال تغییر معنی داری از لحاظ سطح لپتین و لپتین نسبی سرم (نسبت لپتین به fm) مشاهده نشد. نتیجه گیری: به نظر می رسد که کم وزنی و اضافه وزنی، اثر اصلی و عمده را بر اشتها دارد. افزایش احساس گرسنگی در افراد اضافه وزن (با وجود بیشتر بودن سطوح لپتین) شاید حاکی از وجود نوعی مقاومت به لپتین باشد. شاید 6 هفته تمرین مقاومتی برای ایجاد تغییر معنی دار در سطح لپتین مردان غیر فعال کم وزن و دارای اضافه وزن، کافی نباشد.

اثر شش هفته تمرین هوازی و بی تمرینی بر شاخص های خطر متابولیک، عملکرد حافظه و bdnf پایه سرم مردان میان سال غیرفعال
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی 1391
  کریم آزالی علمداری   ارسلان دمیرچی

چکیده فرضیه و هدف: شامل بررسی اثر تمرینات هوازی و بی تمرینی بر عوامل خطر متابولیک، عملکرد حافظه و bdnf در مردان میان-سال غیرفعال بود. مواد و روش ها: تعداد 21 نفر آزمودنی سالم (سن: 78/4±34/56 سال، قد: 067/0±7/1 متر، وزن: 13/12±79/75 کیلوگرم و 76/2±78/25 کیلوگرم بر مترمربع) و 21 نفر آزمودنی داوطلب مبتلا به سندروم متابولیک (سن: 12/8±12/58 سال، قد: 068/0±72/1 متر، وزن: 46/12±81/84 کیلوگرم و 57/3±49/28 کیلوگرم بر مترمربع) به طور تصادفی در چهار گروه شامل سالم تمرین(he)، سالم کنترل(hc)، سندروم متابولیک تمرین(me) و سندروم متابولیک کنترل(mc) گنجانده شدند. گروه های me و he، پس از انجام شش هفته تمرین هوازی با شدت %70-60 از mhr، شش هفته بی تمرینی را تجربه کردند. درمراحل پیش آزمون، پایان تمرین و پس از بی تمرینی، آزمون های عملکرد حافظه کوتاه مدت و میان مدت و همچنین خون گیری(برای اندازه گیری میزان bdnf و انسولین سرم و مقدار گلوکز، tg و hdl پلاسما) انجام شد. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره و تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر با سطح اطمینان 05/0تحلیل شدند. یافته ها: در گروه me، به دنبال تمرین هوازی اکثر شاخص های خطر متابولیک بطور معنی داری بهبود یافت، ولی پس از دوره بی-تمرینی، دورکمر و مقدار قندخون ناشتا به سطوح اولیه برگشتند(05/0>p). تمرین در گروه he نیز باعث کاهش دور کمر و تری-گلیسرید شد که این اثرات نیز در دوره بی تمرینی ماندگار نبودند (05/0>p). امتیاز z کل سندروم متابولیک پس از تمرین در هر دو گروه کاهش معنی دار یافت، ولی پس از بی تمرینی، این کاهش هنوز در گروه he باقی بود(05/0>p). عملکرد حافظه کوتاه مدت و میان مدت فقط در گروه he در پاسخ به تمرین افزایش یافت (05/0>p). تمرین باعث افزایشbdnf پایه در گروه he و کاهش آن در گروه me شد که این اثرات نیز در دوره بی تمرینی محو شدند (05/0>p). نتیجه گیری: این یافته ها از آثار مثبت ارتقا و حفظ آمادگی بدنی بر سندروم متابولیک و عملکرد حافظه حمایت می کنند. واژگان کلیدی: تمرین هوازی، بی تمرینی، سندروم متابولیک، bdnf، عملکرد