نام پژوهشگر: محد عابدی اردکانی

سیر تحول گفتمان جمهوری خواهی در ایران پس از انقلاب اسلامی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد 1390
  زینب عظیما   محمدعلی توانا

جمهوری مفهومی است که از روم قدیم نشأت گرفته و به ویژه با نام سیسرون قرین شده است. این سنت در رنسانس احیا شد و در تفکر قانون گرای ماکیاولی با قدرت بسیار نمایان گردید و در رستاخیز جمهوری های ایتالیای شمالی ـ اولین نظام های سیاسی جدید اروپا ـ نقش مهمی ایفا کرد؛ این سنت، زبانی فراهم آورد که بر سیاست غرب مدرن مسلط شد و در جمهوری هلند و در خلال جنگ داخلی انگلستان و در دوره ی منتهی به انقلاب های آمریکا و فرانسه برجستگی ویژه ای داشت (پتی، 1387: 37). هرینگتن ، مونتسکیو و حتی دوتوکویل نام آوران سنت جمهوری خواهی مدرن تر هستند؛ البته روسو را نیز از این جمله می دانند. گرچه، تنها زمانی می توان چنین ادعایی کرد که آثار او به شیوه ای غیر عامه گرایانه تفسیر شوند. جمهوری نوعی سامان سیاسی است برای قید زدن به قدرت از یک سو و اعتلای مقام اخلاقی افراد جامعه از سوی دیگر. از نظر تاریخی، مفهوم جمهوری ابتدا در مقابل دو مفهوم حکمران و عامه ی مردم مطرح شد و اکنون در مقابل توتالیتاریسم و لیبرالیسم سلبی مطرح است. در واقع جمهوری نوعی حکومت است که در آن ریاست کشور با رأی مستقیم یا غیرمستقیم مردم برگزیده می شود و دوران تصدی او محدود است. این نظام دارای درجاتی از مردم سالاری است و شکلی از حکومت کردن است که اختیار اداره ی یک جامعه را به شهروندان و فکر عمومی جامعه واگذار می کند. به عبارتی جمهوری نه فقط یک شیوه ی حکومتی بلکه به صورت آرمان و هدفی متعالی در نظر گرفته می شود. در تعریفی دیگر از جمهوری آمده است که جمهوری ریشه در اندیشه ای دارد که بر پایه محوریت بخشیدن به «مردم» استوار است. بر این اساس نظام جمهوری اسلامی ناظر به دو حق طبیعی است؛ حق خدا و حق مردم. در نظام جمهوری، مردم، رکن اساسی بحساب می آیند و حق آنان نباید پایمال یا مورد بی توجهی قرار گیرد. جمهوری خواهی را با تسامح می توان یک گفتمان به حساب آورد. این گفتمان دارای اصول و قواعد خاص خود است. اصول این گفتمان عبارتند از: مشارکت، رقابت، تقدم رأی اکثریت بر اقلیّت، نظارت و کنترل قدرت، مسئولیت، حاکمیت مردم و تحقق خیر عمومی. ایران از زمان قاجار این نوع حکومت را کم و بیش در خود تجربه کرده است. ولی به صورت مشخص و اصولی اولین بار طرح جمهوری در ادبیات برخی از اندیشه پردازان چپ گرا و مشروطه طلب سال های آخر سلطنت مظفرالدین شاه و در بحبوحه ی نهضت مشروطه مطرح شده بود. این روند در دوران جدید در قیام شیخ محمد خیابانی (آوریل 1920) و جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان، که عمدتاً متأثر از انقلاب بلشویکی روسیه در سال 1917 م بود، به صورت محلی برپا شد ولی چنین رویکردی در نهضت جنگل فقط توانست مدت زمانی بسیار کوتاه دوام آورد. در زمان رضاشاه دوباره گفتمان جمهوری خواهی در ایران پررنگ شد. رضاخان هنگامی که پس از دو سال وزارت و مقام سردار سپه، به نخست وزیری رسید ، موجی از امید به آرامش و امنیت در جامعه پدید آمد. جامعه ای که به خاطر انقلاب مشروطه، جنگ جهانی اول، ضعف قدرت حکومت مرکزی، نابسامانی اقتصادی و مالی طی بیست سال، امنیت و ثبات و آرامش به خود ندیده بود. بدین خاطر جامعه نیازمند شخصیتی قدرت مند و با صلاحیت در انجام اصلاحات و برپایی نظم و امنیت بود. در واقع می توان به مناسب بودن شرایط سیاسی و اجتماعی کشور در برپایی جمهوری و جدی بودن رضاخان در این امر توجه داشت. این امر ناشی از شرایط و مولفه های ذیل می باشد: 1)نیاز جامعه به ثبات سیاسی و بازسازی دستگاه حکومتی ایران در تأمین امنیت. 2)ظهور شخصیت قدرت مند و متکی به نفس و برخوردار از حمایت های طبقه ی متوسط جدید با قابلیت تصمیم گیری های سیاسی موثر در تأمین ثبات و امنیت ملی. 3)تمایل همه جانبه اقشار و طبقات مختلف، مطبوعات و احزاب و اقدامات گسترده ی جمهوری طلبانه ی نخبگان سیاسی فعال در دو قوه ی مقننه و مجریه (مصلی نژاد، 1383: ص ذ). در ایران پس از انقلاب اسلامی نیز یک بار دیگر گفتمان جمهوری خواهی تبدیل به گفتمان حاکم شد. در واقع عصر مابعد انقلاب اسلامی را باید، عصر جمهوریت نامید. عصری که علائم بلوغ و رشد توده ها را برای به کف گیری سرنوشت خود رقم زده و جمهور مسلمین را حامل مشیت الهی دانسته است. به هر تقدیر، تأسیس نظام جمهوری اسلامی که مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی محسوب می شود، نقطه ی عطفی در تاریخ کشور ماست نه فقط به جهت عظمت انقلاب و رهبری و تجلی اراده ی عمومی و... ( که همه ی این ها به جای خود محفوظ است) بلکه به خاطر تحول در ساختار اقتدار سیاسی و بنای مشروعیتی که با ملزومات رشد و بلوغ توده ها تناسب دارد (حجاریان، 1379: 50). همچنین پدیده انقلاب اسلامی نشان داد که گره بحران مشروعیت در ایران، با مقید و مشروط نمودن قدرت مطلقه باز نمی شود. بلکه مقدم بر آن باید مشروعیت از حق حاکمیت ملی ـ که به تأسیس رابطه ملت ـ دولت منتهی می شود ـ ناشی شود. پذیرش اصل جمهوریت که مضمون انقلاب اسلامی را می سازد، این اجازه را به ما خواهد داد که در پرتو آن درکی صحیح از اسلام، فقه، ولایت فقیه، فلسفه غیبت، بیعت، مصلحت عامه، قانون اساسی و بسیاری از مقولات دیگر پیدا کنیم. البته تداوم پاره ای مناسبات ساختارهای ماقبل انقلاب اسلامی که خود را در عرصه ی سیاست به زبان دینی بازتولید کرده اند، مهم ترین خطری است که جمهوری نوپای ما را تهدید می کند (همان: 50). با توجه به مطالب پیش گفته، آن چه که ذهن پژوهش گر را به خود مشغول داشته این مسئله است که گفتمان جمهوری خواهی پس از انقلاب اسلامی در ایران دارای چه مولفه ها و شاخص هایی می باشد، مسأله ی دومی که به ذهن پژوهش گر خطور می کند این است که آیا گفتمان جمهوری خواهی در ایران پس از انقلاب تغییر و تحولاتی را از سر گذرانده است، زیرا گفتمان اسلامیت، همواره در طول گفتمان جمهوری خواهی در ایران پس از انقلاب حرکت کرده است و بالتبع می توانسته شاخص های جمهوری را تحت تأثیر قرار دهد. اگر پاسخ مثبت است این تغییر و تحولات به چه صورت بوده است. به طور کلّی می توان گفت تحقیق حال حاضر دو پرسش اساسی را وجه همت خود قرار می دهد که شامل: 1-گفتمان جمهوری خواهی در ایران پس از انقلاب دارای چه مولفه هایی است؟ 2-گفتمان جمهوری خواهی در ایران پس از انقلاب چه تغییر و تحولی یافته است؟ نکته ی قابل توجه در این قسمت این است که با وجود آن که برهه ی تاریخی مورد نظر این پژوهش سال های پس از انقلاب اسلامی تا به امروز را شامل می شود، بنا به دلایلی صرفاً تا سال 1384 را پوشش خواهد داد. در واقع عواملی چون سختی دسترسی به منابع موثق از سال 84 به بعد به دلیل آن که هنوز عمر دولت حاضر به سر نیامده است، بالا رفتن حجم پایان نامه، چرا که پوشش دادن سی و سه سالی که از عمر نظام جمهوری اسلامی می گذرد، حجمی بیش از یک پایان نامه را می طلبد و همچنین ضرب العجل دانشگاه (کسری نمره) که وقتی محدود را برای انجام پژوهش در اختیار دانشجو قرار داده است و ... باعث این ضرورت شده است. بنابراین، پژوهش حاضر به طور مشخص سال های 1384-1357 را تحت بررسی قرار خواهد داد.