نام پژوهشگر: محمد کریمی

توسعه روشهای تصمیم گیری چند معیاره مکانی برای تعیین کاربری و پوشش مطلوب سرزمین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی - دانشکده نقشه برداری 1389
  محمد کریمی   محمد علی شریفی

تخصیص کاربری، یکی از اجزای اصلی برنامه ریزی فضایی محسوب می شود که بخش عمده ای از تحقیقات را در این رابطه به خود اختصاص داده است. تاثیر پویای عوامل مختلف محیطی، اقتصادی و اجتماعی در مقیاسهای مختلف مکانی و زمانی، فرایند تخصیص کاربری را به یک فرایند پیچیده تبدیل نموده است. هدف از انجام این تحقیق، توسعه و پیاده سازی روشی جدید جهت مدلسازی تخصیص انواع کاربری به صورت همزمان در سطح منطقه ای می باشد. روش توسعه داده شده در این تحقیق شامل سه مدل اصلی 1) ارزیابی یکپارچه تناسب اراضی، 2) محاسبه تقاضای مورد نیاز و 3) تخصیص کاربری ها می باشد. در مدل اول با استفاده از تلفیق فاکتورهای موثر محیطی، اقتصادی و اجتماعی، شامل توان اکولوژیکی، دسترسی، همسایگی و محدودیتها، تناسب نسبی هر عرصه از سرزمین برای کاربریهای مختلف تعیین می گردد. در مدل دوم، با استفاده از روندها و سناریوهای مطرح، مساحت موردنیاز انواع کاربریها به تفکیک واحد تقاضا محاسبه می گردد. در نهایت، در مدل سوم، با استفاده از میزان تناسب، تقاضا، کاربری و پوشش موجود و قوانین تغییر کاربری، تخصیص کاربری در هر عرصه از سرزمین انجام می گردد. در این تحقیق، فرایند تخصیص کاربری با استفاده از پیاده سازی و توسعه مجموعه ای از روشها و مدلها در محیط سیستم اطلاعات مکانی مدلسازی گردید که در این خصوص می توان به پیاده سازی مدل توان اکولوژیکی مخدوم، به عنوان یک مدل مبتنی بر منطق بولین، در یک سیستم استنتاجگر فازی، محاسبه دسترسی به مجموعه زیرساخت ها و مراکز عمده جمعیتی و صنعتی با استفاده از روابط تجربی موجود و آنالیز شبکه، توسعه روش اتوماسیون سلولی با استفاده از متغیرهای زبانی به منظور مدلسازی اثر همسایگی و تعامل میان کاربریها، بهبود روشهای تصمیم گیری چند معیاره جهت ارزیابی یکپارچه تناسب، به کارگیری رگرسیون آماری در محاسبه تقاضا با لحاظ شدن دو سیاست توزیع متمرکز و غیر متمرکز و در نهایت توسعه یک الگوریتم پیکسل مبنا با روند تدریجی جهت تخصیص کاربری مناسب اشاره نمود. در این تحقیق تست و ارزیابی فرایند با استفاده از داده های شهرستان برخوار و میمه واقع در استان اصفهان دوره های زمانی 1377-1365 و 1384-1377 انجام گرفت و با لحاظ نمودن سال 1384 به عنوان سال مبنا، فرایند تخصیص برای کاربری های سکونت گاه شهری، سکونت گاه روستایی، صنعت و کشاورزی در سالهای 1395 و 1400 مد نظر قرار گرفت. به منظور ارزیابی مدل توسعه داده شده، از ماتریس جدولی متقاطع، شاخصهای کاپا مبنا، شاخص سازگاری و روش تطابق موقعیت نزدیک استفاده گردید. نتایج ارزیابی نشان داد که شاخص سازگاری و روش عدم تطابق موقعیت نزدیک نسبت به شاخص های کاپا مبنا دارای انطباق بیشتری با واقعیت می باشد و مقادیر محاسبه شده برای شاخص های مذکور در این تحقیق نسبت به دقت مدلهای متداول موجود، دارای دقت مناسبی هستند. مقایسه کمی مساحت کاربری ها در پیاده سازی مدل مخدوم با دو منطق بولین و فازی نشان داد که در منطق فازی، نمایش و تحلیل تغییر تدریجی میزان توان اکولوژیکی هر عرصه از سرزمین واضح تر است. نتایج این تحقیق نشان داد که مدلسازی تعامل میان کاربریها در قالب متغیرهای زبانی ساده تر و راحت تر انجام می گیرد و نسبت به روشهای موجود دارای انطباق بیشتری با واقعیت می باشد. نتایج کمی پیاده سازی روش ارائه شده نشان داد که به کارگیری ساختار شعاعی دارای دقت بهتری از ساختار درختی و به کارگیری توام شاخص های تراکم محلی و فاکتور غنی شدگی به نسبت دارای نتایج دقیق تری از شاخص غنی شدگی به تنهایی می باشد. این امر نشان می دهد که با تعریف شاخص مکانی واقعی تر می توان دقت مدلسازی را بهبود بخشید. نتایج این تحقیق، برنامه ریزان و سیاستگذاران را در خصوص برنامه ریزی اسکان جمعیت و استقرار فعالیت ها در فضا کمک می نماید. لازم به توضیح است که در مدل توسعه داده شده، به منظور ساده سازی فرایند مواردی مانند اکتفا کردن مدلسازی تقاضا به افزایش مساحت کاربریها، مدلسازی تقاضا با استفاده از رگرسیون آماری و تخصیص انواع کاربریها به صورت کلاسهای کلی مد نظر قرار گرفت. مدلسازی همزمان افزایش و کاهش سطح بعضی از کاربری ها، تعیین و کالیبراسیون مساحت موردنیاز کاربریها با استفاده از شاخص های جمعیتی و اقتصادی، لحاظ نمودن تخصیص کاربریها در سطوح مختلف و تکمیل ارزیابی دقت نتایج مدلسازی با توجه به دقت و صحت داده های ورودی و دقت مراحل مختلف فرایند تخصیص کاربری از جمله مواردی می باشند که نیاز به مطالعات تکمیلی دارد.