نام پژوهشگر: ساره دانشفر

مقایسه تحلیلی شخصیت زن در آثار راضیه تجار و زویا پیرزاد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  ساره دانشفر   غلامحسین شریفی ولدانی

در بین تمام مواردی که به جامعه، انسان و فرهنگ انسانی مربوط می شود، مسأله زن همواره با پیچیدگی های بسیاری همراه بوده است. ادبیاتِ ایران- و در یک نگاه کلی، ادبیات جهان- در مجموع سیمایی مردانه دارد و زن به تعبیر امروزی «جنس دوم» محسوب می شود و چهره او گاهی در قالب نقش های مطلق و کلیشه ای محبوبه ای دوست داشتنی، معصوم، زحمت کش و دست نیافتنی و گاه با چهره ای شیطانی، بی وفا، حقیر و قابل ترحم ترسیم شده است. در دهه اخیر، به دلیل تحّول در ساختار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه و بالا رفتن سطح آگاهی زنان، نویسندگان بویژه نویسندگان زن، با دید انتقادی به جایگاه و نقش اجتماعی زن توجه نموده و خواستار تغییر بنیادین در نگرش مردم و بازنگری در تفاسیر مرد سالارانه از متون ادبی و اسطوره های تاریخی شده اند. موضوع این تحقیق بررسی، تحلیل و مقایسه شخصیت زنان در آثار دو نویسنده زن معاصر ایران؛ راضیه تجار و زویا پیرزاد است. مبنای نظری تحقیق عمدتاً نقد ادبی فمینیستی با رویکرد انگلیسی- آمریکایی است و به بررسی تصویر ارائه شده از زن در آثار نویسندگان- اعم از زن یا مرد- می پردازد. زنان در طول تاریخ ایران به دلایل مختلف اجتماعی، فرهنگی و... تقریباً همیشه در حاشیه بوده و در عرصه های اجتماعی کمتر حضور داشته اند. گستره ادبیات نیز از این قاعده مستثنا نیست و ادبیات کلاسیک فارسی به سبب وجود آثار شاعران و نویسندگان مرد شناخته شده است. متأسفانه زن و جایگاهش چنانکه باید در تاریخ ادبیات ما ترسیم نشده و علیرغم تأثیر فراوانی که در حیات جامعه داشته و در همه میدان ها دوشادوش مردان حضور پیوسته و فعّال خود را به اثبات رسانیده است، بحث های مستقل و مجزای زیادی درباره او وجود ندارد و سرگذشتش را می توان تنها از لابلای موضوعاتی که درباره مردان به رشته تحریر در آمده یا از روی موضوعاتی که خود مردان بوجود آورده اند، مطالعه نمود. «در جهان کهن، حضور زنان در عرصه های فرهنگی بسیار محو جلوه می کند و تنها در لابه لای تذکره ها و گزینه های ادبی، گاه نام زنانی را هم می توان یافت که اغلب به شیوه های تفننی و ذوقی به آراستن و نظم بخشیدن احساس و کلامشان پرداخته اند. آن ها نه از طبقه متوسط یا پایین، بلکه بیشتر از میان خاندان های فرهنگی یا سیاسی برخاسته اند و به طرز مردان شعر گفته اند. رابعه دختر کعب قزداری(سده چهارم هجری) و مهستی گنجوی(سده ششم هجری) و جهان ملک خاتون(سده هشتم) از جمله زنانی بودند که سنت های اجتماعی و ادبی عصر را به کنار نهادند و با وجود سروده های اندکشان، تاریخ ادبی نام آن ها را به خاطر می سپرد.» (عابدی،15:1380) انقلاب سال پنجاه و هفت، تغییر حکومت، جنگ ناخواسته و تبعات اقتصادی و روانی آنها در اواخر دهه پنجاه چنان اثری بر زنان گذاشت که ایشان از تجربه ها و دنیای محدود شخصی خود پا را فراتر نهادند و به دنبال کشف هویت خود رفتند. در نتیجه در دهه شصت، زنان بسیاری به نویسندگی روی آوردند و حضورشان در عرصه ادبیات داستانی سیر صعودی چشمگیری داشت، به حدی که تنوع آثار آنان و نیز کیفیت کار بسیاری از آنها به حدی رسید که می توان از آغاز یک «ادبیات زنانه» سخن گفت. از مباحث محوری و عمده آثار این نویسندگان تلاش برای کشف فردیت و هویت خویش بود و به دنبال آن با توجه به ذهنیت و دیدگاه متفاوت زنان نسبت به نویسندگان مرد، تصویر خلق شده از شخصیت زن در آثار آنها متفاوت با تصویر ساخته شده توسط همتایان مردشان است. با توجه به تفاوت دیدگاهی ذکر شده، ادبیات زنانه در ایران به تدریج قوام یافته و هویت مستقلی پیدا کرده است و به تبع آن، مسائل بسیاری در پیوند با این نوع ادبی مطرح شده و زمینه ای مساعد برای تحقیق و پژوهش فراهم ساخته است، تا جایی که امروزه ضرورت پرداختن به ادبیات زنان و مسائل «جنس دوم» در ادبیات معاصر ایران امری مسلم و محرز به نظر می رسد. هدف این تحقیق شناخت دقیق تر تصویریست که نویسندگان زن از زنان ارائه می دهند و تحلیل و علت یابی نظرگاه-های این نویسندگان نسبت به مسأله زن است و به این منظور راضیه تجار و زویا پیرزاد انتخاب شده و آثارشان از این دیدگاه مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که اساسی ترین تلاش نویسندگان زن، خلق چهره ای تازه از زن و متفاوت با شخصیت های عمدتاً قالبی و غیر واقعی او در آثار اغلب نویسندگان مرد است، این تحقیق به عنوان موضوع رساله درسی انتخاب شد.