نام پژوهشگر: سید احمد عقیلی

تحلیل تاریخی جریانهای فکری اصفهان از سقوط صفویه تا برآمدن قاجار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  سید احمد عقیلی   مرتضی دهقن نژاد

اوضاع اصفهان از سقوط اصفهان تا برآمدن قاجار(1135 -1210 ق )و حوادث مربوط به آن از زوایای مختلف دارای اهمیت و قابل بحث و بررسی می باشد. اصفهان پس از هجوم افاغنه غلزایی و ادامه آشوب های سیاسی در دوران پس از آن، با پدیده مهاجرت علما و فقها به عتبات و سایر کشورها مواجه گردید. این احتمال وجود داشت که اوضاع سیاسی پر هرج و مرج این دوره زمینه فروپاشی کامل جریان های فکری برجسته روزگار صفویه در دوره پس از سقوط راموجب شود. اگر حضور علما، ادبا، فقها و حکمای برجسته در اصفهان این دوره نبود، این خطر وجود داشت که با شروع دوره قاجار میراث گرانبهای دوره صفویه به دوران قاجار منتقل نگردد. توجه به احوال، آثار و اندیشه های بزرگان اصفهان این دوره موضوع اصلی پژوهش این رساله است. جریان های فکری اصفهان این دوره در واقع حلقه ارتباطی جریان های فکری عصر صفویه به دوران قاجار است. بر این اساس پس از شرح حوادث و رویدادهای سیاسی که در اصفهان این دوره گذشت، به بررسی سه جریان فکری مهم اصفهان قرن دوازدهم ق. پرداخته می شود. جریان فقهی این دوره به دوران تسلط مکتب اخباری گری بر فقه اصولی شناخته می شود. بررسی ویژگی های هر دو مکتب اخباری و اصولی طی قرن دوازدهم و بزرگان فکری این دو مکتب در اصفهان این دوره؛ آثار و اندیشه های آنان؛تأثیرات فکری هر دو جریان به تفصیل در جریان فقهی اصفهان مورد بررسی و تشریح قرار می گیرد. فراز و نشیب و سرنوشت مکتب فلسفی اصفهان پس از سقوط صفویه ازدیگرجریان های فکری این دوره است. بهترین دستاورد مکتب فلسفی اصفهان ایجاد و شکل گیری حکمت متعالیه است که توسط ملاصدرا مرحله تدوین اصول و مبانی آن انجام گرفت. اما این جریان فلسفی مهم در دوره حیات ملاصدرا و تا پنجاه سال پس از فوت وی همچنان در انزوا و رکود باقی ماند. این انزوا و عدم توجه به اندیشه های صدرایی و حکمت متعالیه به لحاظ تاریخی از اواخر عصر صفویه تا دوران حکومت کریم خان زند ادامه می یابد. در این دوره توسط آقا محمد بیدآبادی ( فوت 1198 ق) اندیشه های حکمت متعالیه مورد توجه قرار گرفته و توسط بزرگ ترین شاگرد او ملاعلی نوری که معاصر با آغاز عصر قاجار است، این اندیشه فلسفی به عنوان جریان فلسفی مسلط و غالب، در حوزه فلسفه اسلامی مطرح می گردد. شرح حیات تصوف که از ارکان اصلی تشکیل دولت صفویه بود و در اواخر این سلسله مورد کم لطفی شاهان صفوی قرار گرفت، ازدیگرجریان های فکری این دوره است. این جریان پس از سقوط صفویه می توانست از این فرصت تاریخی برای احیای خود استفاده کند. اما شرایط سیاسی زمانه به خصوص نظام حاکمیت این مجال را به جریان تصوف نداد.

بررسی و تحلیل جریان تصوف سیاسی از عصر شاه عباس اول تا پایان حکومت صفویه(996هجری قمری-1135)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  افسانه سرملی   سید احمد عقیلی

حکومت صفوی قدرت سیاسی خویش را به کمک صوفیان قزلباش به دست آورده بود. اما شاهان دوره اول صفوی به دلایل سیاسی و اعتقادی به تدریج عناصر ایرانی و علماء و فقهای شیعه را در حکومت صفویه مشارکت دادند. با شروع سلطنت شاه عباس? زمینه هایی چون تمایل صوفیان قزلباش به سلطان محمد خدابنده؛ پیوستن جمعی از صوفیان قراچه داغ به عثمانی؛ مداخلات و عملکرد های منفی صوفیان قزلباش در حکومت موجب شد تا شاه عباس اول صفوی با سیاست ورود نیروی سوم و حمایت از نفوذ علماء به تضعیف و سرکوبی نهاد تصوف بپردازد.جانشینان وی نیز در تبعیت از او این روند را ادامه دادند. رشد و قدرت گیری علماء در دوره شاه سلیمان و سلطان حسین مهمترین عامل در تضعیف تصوف بود. در اواخر حکومت صفوی و با افزایش قدرت علماء? تصوف به نهایت ضعف خود رسید.به همین جهت سیر تاریخی جریان تصوف در نیمه دوم عصر صفویه و عوامل ضعف آن از نکات مهم پژوهشی این تحقیق است بر این اساس پس از شرح حوادث و رویداد ها به بررسی نقش علماء? شاه و در نهایت تمایل و همکاری این دو نهاد در تضعیف جریان تصوف پرداخته خواهد شد.افزایش نفوذ و دخالت علماء در اواخر عصر صفوی تقابل شدید بین متشرعان و متصوفه را به وجود آورد.این تقابل نه تنها گریبان اهل خانقاه را گرفت؛بلکه منجر به اتهام الحاد و سبب تالیف رساله هایی در نکوهش و رد صوفیان شد و در نهایت به تضعیف? سرکوب و مهاجرت صوفیان به خارج از کشور شد.

مدیریت فرهنگی امام رضا (ع)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  منصوره سعیدی گراغانی   محمد پیری

عصر امام رضا(ع) به لحاظ وجود بسترها و زمینه های سیاسی و فرهنگی از حوادث حائز اهمیت در تاریخ اسلام بوده است. در این دوره ترجمه کتب ملل دیگر در جامعه اسلامی رونق یافت و باعث شد بحث های کلامی، فقهی و فلسفی رواج بسیاری یابد. در کنار این ویژگی مثبت، برخی بدعت ها، خرافات و شبهات نیز وارد جامعه اسلامی شد. وجود انحرافات فرهنگی و بدعت های دینی در عصر عباسیان لزوم بازنگری در فرهنگ اسلامی به ویژه فرهنگ تشیع را فزونی بخشیده بود. مهم ترین مسأله سیاسی این دوره هجرت امام(ع) از مدینه به مرو و جریان ولایتعهدی ایشان است که فرصت مناسبی را برای انجام فعالیت های فرهنگی امام رضا(ع) فراهم آورد. به دنبال این هجرت امام رضا(ع) موفق به برقراری پیوند با ایرانیان متمایل به تشیع شد. مدیریت فرهنگی ایشان شامل زمینه سازی برای تبدیل خراسان به مرکز عمده ی تمرکز شیعه، معرفی مبانی اندیشه شیعی، تلاش برای تحکیم مبانی کلامی شیعه، نشان دادن تسلط ائمه(ع) شیعی بر میراث نبوی و علوی در مواجهه با بزرگان ملل و نحل و ... می شود. مهم ترین رویداد در این برهه ی زمانی مناظرات امام رضا(ع) با سران ادیان و مکاتب مختلف می باشد که از محورهای مهم در مدیریت فرهنگی ایشان است. به دنبال این مناظرات امام رضا(ع) با انجام فعالیت های فرهنگی گسترده، نظام فرهنگی جامعه شیعه را مدیریت و از انحراف آن جلوگیری کردند. هدف از رساله حاضر تبیین و تشریح بسترها، زمینه ها، مولفه ها و پیامدهای مدیریت فرهنگی امام رضا(ع) است. در این رساله به روش توصیفی ـ تحلیلی مبتنی بر منابع تاریخی به این موضوع پرداخته شده است.

بررسی روابط خارجی ایران در دوره محمدشاه قاجار (1250 - 1264. ق) (1834 - 1847. م)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه سیستان و بلوچستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  عطااله صفرزایی   محمد پیری

ایران از نخستین سال های سلطنت قاجاریه مطمع نظر کشورهای اروپایی واقع شد. در آغاز قرن نوزدهم میلادی، دولت انگلستان سراسر شبه قارّه ی هندوستان را تصرّف کرد و به غارت منابع ثروت این کشور دست زد. از سوی دیگر دولت روسیه نیز به هندوستان چشم دوخته بود و با تصرّف نواحی شمالی فلات ایران به طرف آب های گرم گام های بلندی برداشته بود. دولت عثمانی نیز در این قرن در نهایت ضعف، آلت دست اروپاییان قرار گرفته بود. رابطه ی این دولت با حکومت ایران بیشتر به زد و خوردهای مرزی و آزار و اذیّت زوّار و تجّاری که به عتبات عالیات عزیمت می کردند خلاصه می شد. سیاست حکومت انگلیس در قرن نوزدهم، حفاظت از هندوستان در مقابل افغانستان، ایران، روسیه و فرانسه بود و با روی کار آمدن محمد شاه، انگلیسی ها سیاست بی اعتنایی را در مورد ایران کنار گذاشتند و بار دیگر ایران اهمّیّت تازه ای در برنامه ریزی های سیاسی انگلستان پیدا کرد. آن ها جهت حفظ هندوستان از خطرات احتمالی سیاست توهین و تحقیر درباره ی ایران را به صورت موقت کنار گذاشتند. روس ها هم پس از معاهده ی ترکمن چای و در ابتدای پادشاهی محمدشاه قاجار سیاست خشونت آمیز خود را در قبال ایران کنار گذاشتند و نیت داشتند با در پیش گرفتن رویه ظاهرا دوستانه از هدف اولیه خود مبنی بر استفاده از ایران به عنوان پایگاهی برای تسلط بر افغانستان، هندوستان و رسیدن به آب های آزاد خلیج فارس غافل نبودند. ورود ایران به عرصه ی سیاست بین المللی در این زمان از یک طرف و بینش محدود حکّام قاجار از سوی دیگر، امکان اتّخاذ تصمیم منطقی را در مناسبات خارجی از میان برده بود و در نتیجه ی چنین شرایطی کشور ایران مورد سازش قدرت های اروپایی قرار گرفت. عمده ترین تفاوت سیاست خارجی ایران با تکاپوهای سه کشور روسیه انگلستان و فرانسه در این امر مهم بود که آن ها کاملا به دنبال اهداف و منافع شخصی با یکدیگر رقابت می کردند؛ امّا ایران نه با انگیزه ی اصلی اروپاییان آشنایی دقیقی داشت و نه قادر بود به تنهایی از منافع خویش دفاع نماید و با توجّه به این ضعف ها اروپایی ها کاملا اهداف خود را در کشور ایران پیاده می کردند. این ضعف ها ایران را گاه به وعده های فرانسه دلخوش می کرد و گاه به تعهّدات انگلستان امید می بست. لذا در این پژوهش تلاش شده است که نوع سیاست خارجی ایران در دوره ی محمّدشاه و منفعت ها و آسیب هایی که از این طریق نصیب ایران شده است مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد. روش تحقیق در این پژوهش تاریخی است و وقایع و اتفاقات با روش توصیفی بررسی شده اند.