نام پژوهشگر: ساناز حاجی محمدی

بررسی زبان غیرمودبانه بین زنان و مردان فارسی زبان تهرانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1389
  ساناز حاجی محمدی   گلناز مدرسی

الف: مقدمه زبان پدیده ای است اجتماعی که زمان پیدایش آن به زمان شکل گرفتن نخستین اجتماعات انسانی برمی گردد. در واقع، زبان یکی از ضرورت های زندگی اجتماعی است و به کارگیری آن یکی از ویژگی های انسان اجتماعی به شمار می آید. با تحول اجتماعات بشری و پیچیده تر شدن سازمان ها و روابط اجتماعی، زبان نیز به عنوان یک نظام ارتباطی و در جهت برآوردن نیازهای ارتباطی جامعه های گوناگون انسانی دچار تحول گردید و رفته رفته شکل کامل تری پیدا کرد. خصلت اجتماعی زبان به طور کلی مورد پذیرش و تأیید دانشمندان قرار داشته است، اما در نیمه دوم قرن بیستم میلادی ارتباط و همبستگی زبان و جامعه موضوع بررسی های گسترده علمی قرار گرفت. زبان شناسانی نظیر لباو ، فیشمن و ترادگیل بر کاربرد نامتقارن زبان در سطح جامعه تأکید داشتند و با بهره گیری از روش های جامعه شناسی و زبان شناسی همبستگی متغییرهای زبانی و اجتماعی را به شیوه ای علمی و منظم نشان دادند. ب: هدف پژوهش جامعه شناسی زبان یکی از جدیدترین رشته های زبان شناسی است. جامعه شناسان زبان را به عنوان پدیده ای اجتماعی و در بافت اجتماعی فرهنگی آن بررسی می کند. پس از آنکه در چند دهه گذشته، این رشته در میان سایر رشته های زبان شناسی جایگاه ویژه ای یافت، مطالعات و بررسی های ارزنده ای در قلمرو روند گسترش آن انجام گرفت که هنوز نیز ادامه دارد. با تحول اجتماعات بشری و پیچیده تر شدن سازمان ها و روابط اجتماعی، زبان نیز به عنوان یک نظام ارتباطی و در جهت برآوردن نیازهای ارتباطی جامعه های گوناگون انسانی، دچار تحول گردید. هر زبان به ویژه در جامعه های بزرگ شهری، دارای تنوعات درونی قابل ملاحظه ای است و سبک ها و گونه های اجتماعی و محلی مختلفی را در بر می گیرد. با توجه به این مقدمه و همبستگی زبان و جامعه ضرورت این گونه تحقیقات و اهداف آنها نیز مشخص می گردد و در هر جامعه زبانی پژوهش های متعددی در این باب صورت می گیرد. به عبارت دیگر، پس از آنکه تأثیر عوامل برون زبانی و به خصوص عوامل اجتماعی، بر زبان مشخص گردید، توجه بسیاری از جمله زبان شناسان و به ویژه جامعه شناسان زبان به بررسی این عوامل معطوف می شود. در هر یک از این پژوهش ها، تأثیر یک یا چند عامل برون زبانی در جوامع زبانی متفاوت، مورد بررسی قرار گرفته است. مشاهدات محدود نگارنده نشانگر آن است که در زبان فارسی زنان و مردان از شیوه های متفاوتی برای بیان مقصود استفاده می کنند. به بیان دیگر گفتار آنان دارای تمایزاتی است که اگر متغییر سن را نیز دخیل بدانیم، نتایج قابل توجهی را با مبحث فقدان ادب پیش رو خواهد داشت. هدف از این تحقیق بررسی عوامل دخیل و موثر در استفاده از زبان عاری از ادب می باشد. اهداف این پژوهش را می توان در موارد زیر خلاصه کرد: ? بررسی فقدان ادب با در نظر گرفتن متغیرهای زبانی و اجتماعی. ? چگونگی تشخیص و استفاده از فقدان ادب از دیدگاه گوینده و شنونده. ج: مبانی نظری ادب لوکر(2004) معتقد است که محققان هنوز در مورد اینکه رفتار مودبانه، مناسب و عادی را چه بنامند توافق نظر ندارند. می توان ادب را یک مفهوم ثابت در نظریه رفتار اجتماعی مودبانه یا آداب معاشرت در یک فرهنگ دانست. همچنین می توان تعدادی اصول کلی برای مودب بودن در یک تعامل اجتماعی در یک فرهنگ خاص در نظر گرفت که از جمله آنها می توان مبادی آداب بودن، بخشنده و فروتن بودن و همدردی با دیگران را نام برد. شرکت کنندگان در یک تعامل به خوبی از این اصول مطلع هستند. توافق افراد بر سر مودبانه بودن یا غیرمودبانه بودن رفتار دیگران از اهمیت بسیاری برخوردار است، زیرا این موضوع دریچه ای به سوی روابط اجتماعی گروه ها باز می کند. افراد در انتخاب رفتار مودبانه، مناسب و غیرمودبانه خود را در رابطه با مجموعه ای از هنجارهای اجتماعی قرار می دهند که به وسیله گروهی که آن فرد عضوی از آن است تعیین می شود. برای درک بهتر ادب باید وجهه را بشناسیم. به عنوان یک اصلاح فنی، وجهه به معنی تصویر عمومی یک فرد است از حس اجتماعی و عاطفی اش که انتظار دارد دیگران نیز آن را بفهمند. با این تعریف، ادب را می توان وسیله ای برای نشان دادن آگاهی افراد از وجهه طرف مقابل تعریف کرد. ادب را می توان با توجه به فاصله یا نزدیکی اجتماعی افراد نیز تعریف کرد. نشان دادن آگاهی از وجهه طرف مقابل هنگامی که بین مشارکان فاصله اجتماعی وجود دارد اصطلاحاً احترام نامیده می شود. در مقابل، نشان دادن آگاهی از اینکه طرف مقابل از نظر اجتماعی به شما نزدیک است اصطلاحاً دوستی، رفاقت یا همبستگی نامیده می شود. بنا به تعاریف ذکر شده انواع مختلفی از ادب وجود دارد که بسته به فاصله یا نزدیکی اجتماعی تعیین می شوند. فقدان ادب تعدادی از نظریه پردازان توافق دارند که موضوع ادب و فقدان ادب باید با هم بررسی شوند و اینکه گفتار غیرمودبانه بر روابط بین افراد جامعه تاثیر دارد، اما توافق یکپارچه برای تعریف فقدان ادب وجود ندارد. پیش پا افتاده ترین نوع تعریف از فقدان ادب می تواند این باشد که: "فقدان ادب رفتاری است که در یک بافت خاص وجهه را تهدید می کند"(بوزفیلد و لوکر ، 2008). بسیاری از محققان بر این باورند که این تعریف، تعریف جامع و مانعی نیست. هنگام مقایسه تعاریف، یکی از تفاوتهای اساسی نقشی است که برای تشخیص نیت گوینده در فهم فقدان ادب در نظر گرفته شده است (بوزفیلد و لوکر 2008). حال تعاریفی کوتاه از منظر این محققان درمورد فقدان ادب بیان می کنیم و بعد به تعریف نیت گوینده و اهمیت آن در بررسی فقدان ادب می پردازیم. بوزفیلد (2004: 132) فقدان ادب را کنش تهدید وجهه عمدیِ بلاعوض و جدالی می داند، که با نیت قبلی انجام می شود. کالپپر (1996: 36) معتقد است فقدان ادب رفتاری است با قصد صدمه زدن به وجهه مخاطب. فقدان ادب می تواند به علت نبودن ادب ایجاد شود (همان, 1996 : 357) یا حتی تشکر نکردن از کسی به خاطر هدیه نیز نوعی بی ادبی تلقی می شود (همان, 2005: 42). به نظر ترکورافی (1999: 70)، فقدان ادب (گستاخی) زمانی رخ می دهد که اصطلاحی که با عرف مطابقت و تناسب نداشته باشد در بافت استفاده شود و وجهه مخاطب را تهدید کند. همانطور که مشاهده می شود، تعاریف بوزفیلد (2004) و کالپپر(1996) نیت را کلید تعریف فقدان ادب می دانند، درحالیکه ترکورافی(1999) بر این عقیده است که درنظر گرفتن نیت باعث می شود رفتار فرد نوعی گستاخی تلقی شود نه فقدان ادب. گستاخی در فرهنگ لغت آکسفورد (1989) به بی نزاکتی اهانت آمیز تعریف می شود، اما فقدان ادب، نداشتن یا نشان ندادن رفتار پسندیده است. گستاخی با بی تمدنی، بربریت، خشونت یا تندی همراه است، در حالیکه فقدان ادب، نداشتن ادب و نزاکت است. گستاخی در مقابل فقدان ادب به طورکلی بوسیله نیت تهدید وجهه توصیف می شود. همچنین، فقدان ادب و گستاخی هر دو نشاندار هستند و محرک هر دوی آنها از نظر استنتاجی تشخیص نیت گوینده است، با این تفاوت که در فقدان ادب استنباط نهایی از نیت گوینده این است که گوینده به هیچ وجه نیت تهدید وجهه را نداشته در حالی که در گستاخی گوینده قصد این کار را داشته است. چیزی که واضح است این است که هر دو اصطلاح تقریباً فضای معنایی یکسانی را اشغال می کنند. لوکر و واتز (2005: 79) می گویند حوزه معنایی فقدان ادب ممکن است با اصطلاحات منفی دیگر درمورد رفتار زبانی تهدید وجهه پرشود. از نظر آنها رفتار نشاندار منفی، رفتاری است که عرف اجتماعی را نقض کرده باشد، ازجمله فقدان ادب یا ادب افراطی، گستاخی، خشم، آزار دادن، سخن نیشدار گفتن و نظائر آن. چارچوب نظری کالپپر(2005) کالپپر در مقاله 2005 خود تعریف پیشین از فقدان ادب را تغییر داده و می گوید فقدان ادب هنگامی رخ می دهد که(2005: 38): 1- گوینده عمداً برای تهدید وجهه مخاطب ارتباط برقرارکند، 2- شنونده رفتار گوینده را رفتاری عمدی برای تهدید وجهه تلقی کند و یا 3- ترکیبی از 1 و 2 نکته اصلی در تعریف اصلاح شده کالپپر این است که فقدان ادب در بستر تعامل گوینده و شنونده شکل می گیرد، یعنی پویایی تعامل در بافت بسیار مهم است. اگر دقت کنیم خواهیم دید که مورد شماره 2 با ویژگی نشانداری فقدان ادب در نظریه نسبی لوکر(2004) و واتز(2003) و مورد شماره 1 با راهبردهای خودداری از ادب کالپپر (1996) برابر است. در ادامه وی معتقد است که نمونه اصلی فقدان ادب مسلماً ترکیب 1 و 2 است، یعنی گوینده تعمداً وجهه شنونده را تهدید می کند و شنونده آن را دریافت می کند. البته به نظر وی موارد 1 و 2 نیز به صورت مجزا امکان پذیرند. تهدید وجهه ممکن است عمداً صورت گیرد، اما توسط شنونده درک نشود و یا بلعکس شنونده ممکن است سخنی را از طرف گوینده غیرمودبانه تلقی کند (درحالیکه گوینده قصد تهدید وجهه را نداشته باشد)(کالپپر، 2005: 39). بعضی از محققان کاملاً با نظر کالپپر موافق نبوده و می گویند ما فقط هنگامی باید در مورد فقدان ادب صحبت کنیم که عمدی بودن و کنشهای تهدید وجهه ای که عمداً ایجاد شده وجود داشته باشد. این کنش ها شامل موارد زیر می شوند (بوزفیلد، 2007: 7): 1- در بافتی که انتظار می رود برای تهدید وجهه تسکینی وجود داشته باشد، تسکین صورت نگیرد. 2- تهدید وجهه عمداً شدیدتر شود تا تخریب وجهه انجام شود. بنابراین, به نظر بوزفیلد (b2007) فقدان ادب موفق تنها به نیت گوینده برای تهدید وجهه وابسته نیست، بلکه نیت گوینده باید توسط شنونده نیز درک شود. بوزفیلد به پیروی از گافمن (1967 و 1955 ) راهبردهای برتر کالپپر (2005 و 1996) را تنها به دو مورد فقدان ادب صریح و غیرمستقیم تقسیم می کند که در اولی گوینده صراحتاً و به طور مستقیم قصد تهدید وجهه مخاطب را دارد. کالپپر(2005) تمرکز خود را از نیت و قصد گوینده و تهدید وجهه به بافت و فرهنگ تغییرداد و راهبردهای برتر فقدان ادب را به شرح زیر بازنگری کرد: 1- فقدان ادب صریح و مستقیم در نظریه تغییریافته کالپپر(2005)، مفهوم فقدان ادب مستقیم مشخصاً گسترش یافته و به وجهه در معرض خطر و به جایی که گوینده قصد تهدید وجهه شنونده را دارد و یا جایی که گوینده قدرت بیان عبارت بی ادبانه را دارد اشاره می کند. بنابراین در فقدان ادب صریح عبارت به صورت مستقیم، روشن و واضح منتقل می شود (کالپپر، 2005: 41). 2- فقدان ادب مثبت عبارت است از تخریب درخواستی که مخاطب انتظار تأییدش را داشته است. در الگوی جدید کالپپر (2005 :41 ) سرزنش و نادیده گرفتن دیگران، استفاده از دشواژه ها و نظایر آن ابزار تخریب وجهه مثبت مخاطب هستند. 3- فقدان ادب منفی عبارت است از تخریب آزادی عمل مخاطب. دراین الگوی جدید، فقدان ادب منفی یعنی استفاده ازراهبرد هایی که برای تخریب خواسته های صورت منفی مخاطب استفاده می شوند مانند ترساندن، مسخره کردن، سرزنش کردن و ملامت کردن. 4- فقدان ادب غیرمستقیم این راهبردهای برتر به جای سخن طعنه آمیز فرا استراتژیک که در نظریه 1996 بود، استفاده شد. فقدان ادب غیرمستقیم هنگامی است که رنجاندن به طور غیرمستقیم و توسط تلویح یا استعاره صورت گیرد که در صورت احساس خطر بتوان آن را انکار کرد. 5- خودداری از ادب ساکت ماندن یا انجام ندادن کاری که نشانه ای از ادب تلقی می شود. مانند، تشکر نکردن از کسی وقتی طرف مقابل انتظارش را دارد. مدل کالپپر بعد از تغییرات بسیار به 5 راهبرد بالا تبدیل شد اما همچنان می توان این 5 مورد را به صورتی دیگر بیان کرد و آنها را به دو گروه از تاکتیکها تقسیم کرد: 1- فقدان ادب صریح استفاده از راهبردهایی که آشکارا الف) وجه مخاطب را تهدید می کنند. ب) وجهه مخاطب را ناموزون و کاملاً جدالی می سازد. ج) نیازها، خواسته ها و حقوق مورد انتظار مخاطب را نادیده می گیرد. تهدید وجهه در این مورد بصورت کاملاً روشن و واضح در بافت مورد نظر صورت می گیرد. 2- فقدان ادب غیرمستقیم استفاده از راهبرد هایی است که وجهه مخاطب را تهدید یا تخریب می کند، البته بصورت غیرمستقیم و با استفاده از تلویح. امکان لغو یا انکار آن وجود دارد، ولی گوینده نیت تهدید را دارد. سرزنش (سخن طعنه آمیز) و خودداری از ادب زیر این گروه می آیند: الف) طعنه (کنایه) استفاده از راهبرد یا راهبرد هایی که در ظاهر مناسب به نظر می رسند، ولی در واقع برای تخریب وجهه بکار می روند. ب) خودداری از ادب زمانی است که انتظار ادب از گوینده می رود، ولی وی از انجام این کار اجتناب می کند. در واقع ادب باید در بافت مورد نظر اتفاق می افتاده و اتفاق نیفتادنش فقدان ادب محسوب می شود (براون و لوینسون، 1987: 5). باید توجه داشت که آنچه بیان شد از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است، یعنی ممکن است چیزی که در یک فرهنگ مستقیم باشد در فرهنگ دیگر غیرمستقیم تلقی شود و بلعکس. پرسش های پژوهش اصلی ترین سئوال پژوهش این است که زبان غیرمودبانه در زنان و مردان فارسی زبان به چه میزان استفاده می شود و اینکه آیا متغییرهای زبانی نشانگر فقدان ادب با عوامل اجتماعی مورد نظر ارتباط دارند یا خیر. پرسش های مطرح شده به شرح زیر می باشند: 1. کدامیک از انواع فقدان ادب کالپپر (2005) در زبان فارسی مشاهده می شوند؟ 2. رابطه میان متغییر سن و کاربرد نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی چیست؟ 3. رابطه میان متغییر جنسیت و کاربرد نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی چیست؟ 4. کدامیک از مصادیق زبانی فقدان ادب در گروه های سنی و جنسیتی متفاوت حساسیت بیشتری را برمی انگیزند؟ 5. واکنش گروه های سنی و جنسیتی متفاوت به مصادیق زبانی فقدان ادب چیست؟ فرضیه های پژوهش پژوهش حاضر با بررسی متغییرهای زبانی موجود در گفتار افراد، عوامل نشانگر فقدان ادب را مورد ارزیابی قرار داده است، این پژوهش فرضیه های زیر را مدنظر می گیرد: 1. همه انواع فقدان ادب کالپپر (2005) در زبان غیرمودبانه فارسی مشاهده می شوند. 2. با بالا رفتن سن از کاربرد نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی کاسته می شود. 3. مردان بیش از زنان از نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی استفاده می کنند. 4. همه مصادیق زبانی فقدان ادب به یک اندازه حساسیت گروه های سنی و جنسیتی را برمی انگیزند. 5. گروه های سنی و جنسیتی متفاوت به مصادیق زبانی فقدان ادب واکنش شدید نشان می دهند. د: روش پژوهش گردآوری داده ها در تحقیق حاضر به روش میدانی انجام شد. در این پژوهش محقق از دو روش مشاهده و پرسشنامه استفاده کرد. در روش مشاهده پژوهشگر از فضای دادگستری استفاده کرد زیرا آمادگی افراد برای استفاده از زبان غیرمودبانه در این مکان بیش از سایر مکان ها است بنابراین دادگستری می تواند محل مناسبی برای جمع آوری داده های مورد نظر باشد. داده ها با مراجعه به اداره دادگستری شماره 2 تهران واقع در میدان ونک جمع آوری گردید. متأسفانه به دلایل امنیتی اجازه ورود به داخل اتاق های دادگاه و ضبط داده ها به پژوهشگر داده نشد بنابراین تنها به مشاهده رفتار افراد در راهروها و یادداشت برداری دقیق از آنها بسنده شد. در شیوه پرسشنامه ای (ر.ک. پیوست 1 ) از 40 خانم و آقای زیر 40 سال و بالای 40 سال که به طور تصادفی در محل هایی به غیر از دادگستری انتخاب شدند خواسته شد تا نظر خود را درمورد مودبانه یا غیرمودبانه بودن هرکدام از موارد ذکر شده بیان کنند. همچنین عکس العمل آنان نسبت به رفتارهای غیرمودبانه نیز مورد پرسش قرار گرفت. پژوهشگر از افراد متفاوت با تحصیلات و موقعیت اجتماعی متفاوت برای تهیه داده های پرسشنامه استفاده کرد. هدف پژوهشگر از انتخاب مکان هایی به غیر از داداگستری این بود که افراد در شرایطی دور از استرس و ناراحتی که به خشونت کلامی می انجامد به سئوال ها پاسخ دهند. متغییرها متغییرهای این تحقیق به دو گروه اجتماعی و زبانی تقسیم می شود که در اینجا به اختصار توصیف می شوند. متغییرهای اجتماعی مستقل این تحقیق عبارتند از: جنسیت و سن. جنسیت یکی از عوامل اجتماعی است که باعث بروز تنوعاتی در زبان می شود. اینگونه تنوعات زبانی متفاوت در حوزه های مختلف آوایی، نحوی، معنایی و واژگانی دیده می شود. در بسیاری از جوامع انسانی تفاوت در گفتار زنان و مردان قابل مشاهده و بررسی است، اگرچه ممکن است در برخی موارد کمرنگ تر و نامشهودتر و در مواردی پررنگ تر جلوه گر شود. مبحث جنسیت و ارتباط آن با زبان فضایی را فراهم می کند که در آن امکان تحلیل و بررسی عوامل فقدان ادب در گفتار افراد وجود دارد. عامل اجتماعی دیگر سن است که در پیدایش تنوعات زبانی یک جامعه نقش اساسی دارد. اگرچه سن در اساس جنبه بیولوژیک دارد اما به هرحال یک عامل اجتماعی نیز محسوب می شود. به طورکلی اعضای یک جامعه زبانی در سنین مختلف الگوهای رفتاری متفاوتی دارند که الگوهای رفتار زبانی از آن جمله هستند. متغییر زبانی و وابسته این تحقیق عبارت است از کاربرد صورت های غیرمودبانه در زبان فارسی. هدف پژوهش حاضر آن است که تأثیر متغیرهای اجتماعی جنسیت و سن بر متغییر زبانی نشانه های فقدان ادب در زبان فارسی بررسی شود. روش گردآوری داده ها در پژوهش حاضر برای بررسی میزان کاربرد عوامل غیرمودبانه در زبان زنان و مردان علاوه بر تأکید بر گفتار طبیعی افراد از پرسشنامه نیز برای رسیدن به نتایج مورد نظر که درواقع دستیابی به میزان کاربرد عوامل غیرمودبانه در زبان زنان و مردان فارسی زبان بود استفاده شد. از 40 نفر خواسته شد تا پرسشنامه تهیه شده را تکمیل کنند و نیز از روش یادداشت برداری از تعاملات صورت گرفته استفاده شد. محقق بعد از پایان به پیاده کردن داده های زبانی پرداخت و متغییرهای زبانی در جداولی جداگانه قرار گرفت. آنگاه با توجه به متغییرهای اجتماعی سن و جنسیت نشانگرهای فقدان ادب بررسی و توصیف شد. جمعیت نمونه جمعیت نمونه این پژوهش را تعدادی از کارمندان و ارباب رجوعان اداره دادگستری تشکیل می دهد که تقریباً 60 نفر بوده و در دوگروه سنی جوان و مسن و دو گروه جنسیتی زنان و مردان می باشند. جمعیت نمونه ای که به پرسشنامه ها پاسخ دادند بصورت تصادفی در مکان هایی مانند موسسه زبان، مغازه ها انتخاب شدند. این افراد در دو گروه سنی زیر 40 سال و بالای 40 سال و در دو گروه جنسیتی مونث و مذکر بودند. کلید واژه ها فقدان ادب، ادب، راهبردهای ادب، وجهه، کنش تهدید وجهه ه: نتیجه گیری پژوهش حاضر با بررسی متغییرهای زبانی موجود در گفتار زنان و مردان سعی دارد میزان کاربرد زبان غیرمودبانه را نشان دهد. در این راه فرضیه های زیر درنظر گرفته شده بود که به تحلیل آنها خواهیم پرداخت. 6. همه انواع فقدان ادب کالپپر (1996) در زبان غیرمودبانه فارسی مشاهده می شوند. 7. با بالا رفتن سن از کاربرد نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی کاسته می شود. 8. مردان بیش از زنان از نشانه های زبانی فقدان ادب در زبان فارسی استفاده می کنند. 9. همه مصادیق زبانی فقدان ادب تقریباً به یک اندازه حساسیت گروه های سنی و جنسیتی را برمی انگیزند. 10. گروه های سنی و جنسیتی متفاوت به مصادیق زبانی فقدان ادب واکنش شدید نشان می دهند. الف) فرضیه اول با توجه به داده های بدست آمده از روش های مشاهده و پرسشنامه می توان نتیجه گرفت که چهار نوع اول از پنج نوعی که کالپپر به عنوان انواع فقدان ادب معرفی کرده است در زبان فارسی تهرانی دیده می شود. همچنین پارامترهای "متلک گویی"، "تهدید"، "توهین یا ناسزا"، "قطع کلام"، "عدم عذرخواهی"، "لحن تحقیرآمیز"،"امر و نهی کردن" و "استفاده از ضمایر نامناسب" همگی، از دید زنان و مردان فارسی زبان تهرانی نشانه های فقدان ادب به حساب می آیند. ب) فرضیه دوم نتایج تحلیل آماری داده ها نشانگر این مطلب است رابطه بین سن و میزان کاربرد نشانه های فقدان ادب معنی دار است و درنتیجه زنان و مردان زیر 40 سال بیشتر از نشانه های فقدان ادب در گفتار خود استفاده می کنند. می توان اینطور نتیجه گرفت که بین میزان کاربرد نشانه های فقدان ادب و سن رابطه عکس وجود دارد یعنی هرچه سن بیشتر می شود میزان تمایل به استفاده از زبان غیرمودبانه کاهش می یابد. ج) فرضیه سوم با توجه به نتایج آماری بدست آمده از داده ها، متغیر مستقل جنسیت نیز با میزان کاربرد نشانه های فقدان ادب رابطه معنادار دارد، بنابراین مردان بیشتر از زبان غیرمودبانه استفاده می کنند و درواقع تمایل بیشتری به تهدید وجهه مخاطب خود دارند. ولیکن زنان کمتر وجهه دیگران را تهدید می کنند. د) فرضیه چهارم نتیجه دیگری که از تحلیل داده ها بدست می آید بیانگر این مطلب است که همه مصادیق زبانی فقدان ادبی که مدنظر این پژوهش قرار گرفت وجهه مخاطبان را تقریباً به یک اندازه تهدید می کنند. ه) فرضیه پنجم تمام گروه های سنی و جنسیتی که در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفتند نسبت به نشانه های زبانی فقدان ادب واکنشی یکسان و تقریباً شدید داشتند. همانطور که مشاهده می شود داده های بدست آمده فرضیه های این پژوهش را تأیید می کنند و نشان دهنده این مطلب هستند که فارسی زبانان تهرانی نسبت به نشانه های زبانی فقدان ادب حساس بوده و عکس العمل نشان می دهند. پیشنهاد برای پژوهش های آتی پژوهشگر در حین انجام این پژوهش به موضوعات جالب توجهی دست یافت که می تواند برای آنها که علاقمند به مطالعه در این زمینه هستند، سودمند واقع شود که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود. 1. مطالعه زبان غیرمودبانه از دید تحلیل گفتمان انتقادی. 2. مطالعه زبان غیرمودبانه در گفتار نوجوانان. 3. بررسی بکارگیری نشانه های زبانی غیرمودبانه در زبان ادبیات.