نام پژوهشگر: رقیه فیروز

نقد فمینیسم در "جنس دوم"اثر سیمون دوبووار
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده زبانهای خارجی 1390
  رقیه فیروز   محمدرضا ابراهیمی

" جنس دوم " اثر سیمون دوبووار که در سال 1949نوشته شده است ،یکی از معروف ترین و بحث برانگیز ترین آثار جنبش فمینیسم است .نویسنده از وضعیت کلی زنان می گوید و به دلایل بی شماری زن را چه در جامعه و چه در خانه موجودی فرودست نشان می دهد.در این اثر تاکید می کند که مرد ها همه دنیا را در دست گرفته اند در حالی که زن ها در خانه نشسته اند و به خاطر اهداف مردان جانفشانی می کنند؛ حق و حقوق و آزادی خود را فدا کرده اند.و زنان به علت نداشتن حقوق برابر ، استقلال مالی ،مجبورند تن به این حقارت بدهندو همواره موجودی پست ( جنس دوم )باشند.او معتقد است در جامعه ای که هر دو جنس برابر باشند ، هر دو آزاد تر خواهند بود. در این تحقیق با نگرشی نو و انتقادی به جریان فمینیسم و مواردی که در کتاب "جنس دوم" به آن ها در قالب نمونه اشاره شده است و از برخی از آنها به عنوان موانعی بر سر راه خوشبختی و توفیق زن یاد شده پرداخته ایم ، در حالی که همه آن ها جز جدایی ناپذیر از طبیعت زن هستند. مسیر اصلی تحقیق در باب تاثیر منفی و برداشت شاید نادرست فمینیست های تند رو از این کتاب است که نه تنها فعالیت های آنان نفعی به حال زنان نداشت بلکه بیشتر به آنان و طبیعت شان لطمه وارد کرد.در این گذر همانند مثال هایی که در " جنس دوم " آورده شده بود ما نیز طی مصاحبه ها و بررسی هایی ،نتیجه و تاثیر افکار و شعارهای فمینیسم را روی زنان در سنین و شرایط مختلف مورد سوال قرار دادیم و به گفت و گو نشستیم. ارمغان معکوس مدرنیته به جای رهایی زن _ فرسودگی و گیر افتادن او در زندانی نامرئی بود ؛ آیا بهتر نیست زن را از این زندان و از این پیله نامرئی که پیرامونش را فرا گرفته رهایی بخشیم؟ فمینیسم نه تنها در تلاش برای آزاد ساختن در عین جدا کردن زن از کانون خانواده شکست خورد،بلکه او را به یک مرد تبدیل نمود. در پیچیدگی های نقش هایی زن را اسیر کرد که با هم در تضاد بودند. مرد بودن وقتی که شخصی در واقع زن است کار خسته کننده ای است.زن امروزی سرگردان شده است .او مرحله جنگ بر ضد مردان را گذرانده است : او به مردان نیاز دارد.وضعیت زن می تواند تغییر کند : نه با حرکات جنگجویانه ، بلکه با یک تحول که باید هر دو طرف آن را هدایت کنند. فقط تغییر لباس و جایگاه ها کافی نیست ،بلکه لازم است جامعه این زندان نامرئی را نفی کند. برای رها کردن زن لازم است جامعه آزاد شود .