نام پژوهشگر: الهه صالحی زاده

بررسی ایمونوبیوشیمی واکسن کشته ی لیشمانیا (klv) با ادجوان imiquimod در ممانعت از احشایی شدن انگل لیشمانیا ماژور در موشهای balb/c.
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم پایه 1390
  الهه صالحی زاده   رضا حاجی حسینی

اهداف: در این مطالعه klv و imq به منظور بررسی میزان مهار سرعت تکثیر لیشمانیا ماژور و میزان جلوگیری از احشایی شدن آن در موشهای مورد مطالعه، بکار برده می شوند. مواد و روشها: پروماستیگوتهای لیشمانیا ماژور که از محیط کشت برداشت می شوند، شمرده شده و 106× 2 پروماستیگوت برای آلوده سازی موشهایی که قبلاً مورد تزریق klv و imq و یا هر دو قرار گرفته اند بصورت زیرپوستی استفاده می شود. شش هفته بعد از آلودگی ندول کوچکی در محل تزریق ظاهر می شود که به زخم بزرگی منتهی شده و احشایی می شود. تأثیرات واکسن و ادجوان از نظر تغییرات فیزیوپاتولوژیکی، اندازه و تأخیر در تشکیل زخم، تکثیر آماستیگوتها درون ماکروفاژها و ردیابی آنها در اندامهای هدف مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج: تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از تغییرات انداز? وزن، نرخ هپاتو/ اسپلنومگالی و میزان بقاء، تفاوت چشمگیری را بین گروههای مورد مطالعه نشان نمی دهد. نتیجه گیری می شود که klv و imq هر دو تأثیرات سایتوتوکسیک در میزبان ایجاد نمی کنند، اما بطور جزئی انداز? زخم و تعداد آماستیگوتهای درون ماکروفاژها را افزایش می دهند. کاربرد klv و imq احشایی شدن در کبد را کاهش می دهد و میزان no پلاسما، کبد و طحال را افزایش می دهد. اگرچه کاربرد imq به تنهایی درصد احشایی شدن در گره های لنفی را کاهش می دهد ولی klv / imq تأثیری را در غلظت zn/cu پلاسما نشان نمی دهد و سطح سرمی آنزیمهای کبدی sgot و sgpt را افزایش میدهد. نتیجه گیری کلی: علیرغم تأثیرات مطلوب imq موضعی، imq بصورت تزریقی تأثیرات مورد انتظار و دلخواه را بر لیشمانیوز پوستی نشان نمی دهد. که ممکن است این نتیجه به شیوه، دوز و دفعات تزریق بستگی داشته باشد که این امر نیازمند مطالعات بیشتر است. واژگان کلیدی: واکسن، لیشمانیا ماژور، ادجوان، imiquimod ، no