نام پژوهشگر: سمیرا سادات روحانیان

بررسی محتوایی روایات شخصیت حضرت مهدی علیه السلام با تأکید بر منابع روایی تا قرن پنجم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  سمیرا سادات روحانیان   محمد کاظم رحمان ستایش

تحقیقی که به انجام رسید پژوهشی بود پیرامون بررسی محتواِیی روایاتی که در باره ی شخصیت حضرت مهدی علیه السلام صادر شده است. در فصل اول به بیان کلیات پرداختیم و واژگان کلیدی روایات، شخصیت و مباحث مرتبط با مهدویت را از نظر گذراندیم. در این فصل جایگاه امام نسبت به جهان هستی را مانند نسبت قلب به جسم انسان برشمردیم که اگر لحظه ای از حرکت باز بایستد وجود مادی انسان از حرکت باز ایستاده است. ارتباط «ولی» و «قطب جهان» با ممکنات دارای چنین تناسبی است که به اذن و اراده ی خدای تعالی صورت گرفته است و خلقت به سوی ممکن اشرف در حرکت است تا به موجود کامل تر بپیوندد. وجود چهارده معصوم علیهم السلام مقصد اصلی خلقت هستند و تقدیر پرودگار در این است که فیوض عام و خاص توسط این وجودها به سایرین برسد و آنان مجرای فیض باشند و توسط حضرات علیهم السلام ایصال برکات صورت بگیرد. در این فصل به مقام شامخ مهدویت اشاره شده است و«خاتم الاوصیاء»، یکی از القاب آن بزرگوار است و به معنای پایان بخش جانشینان پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله که خود ختم نبوت بودند، می باشد. یعنی اتمام حجت بر بندگان که دیگر کسی از جانب خدا به ولایت بر جان ها، مال ها و تمام هستی مردم برگزیده نیست. حضرت مهدی علیه السلام فرمودند: «اَنَا خَاتَمُ الاَوْصیاءِ وَبی یَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ البَلاءَ عَنْ اَهلی وَشیعَتی» ؛ «من خاتم الاوصیاء هستم که خداوند به وسیله من بلا را از اهل و شیعیانم دور می‏سازد». در فصل دوم به ویژگی های شخصی حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه ـ اشاراتی رفته است. نسب آن بزرگوار به عنوان میراث دار فضایل اهل بیت علیهم السلام و اینکه ایشان امتداد شخصیت های توانمند و کمال یافته ی نبوت و امامت هستند به بررسی گذاشته شده است. دیگر موضوع مطرح شده در این فصل، خصوصیات ظاهری آن بزرگوار است که در روایت بر این نکته تأکید شده که قائم همان کسی است که هنگام خروجش دارای سن پیران اما چهره ای جوان است. همچنین در روایات بر قامت میانه ی ایشان، پیشانی بلندشان و زیبایی مو و چهره ی نورانی و گندم گون آن حضرت تأکید شده است و اینکه آن حضرت دارای ران های ستبر و شانه هایی قوی است، موردگوشزد قرار گرفته است و همچنین وجود دو خال در پشت آن حضرت که یکی به رنگ پوست و دیگری مانند مهر نبوت می باشد، ذکر شده است. مسأله ی مهم مطرح شده در این فصل، نور معصومان علیهم السلام است که آنان دارای نور خلقت و ولایت هستند یعنی به اراده ی خدا هم واسطه ی فیض قرار می گیرند (نور خلقت) و هم به اذن او ولایت بر کائنات پیدا می کنند (نور ولایت). نکته اینجاست که گرچه حضرت مهدی ـأرواحنا فداه ـ قرن های متمادی در پس پرده ی غیبت به سر برده است اما نور ولایت ایشان چه در زمان غیبت کبری و چه در زمان غیبت صغری تابیده است. نکته ی دیگر اشراق ائمه علیهم السلام در آخرت بود که در راستای نور آنان مطرح شد و روایات به این مهم اشاره کردند که در قیامت هر کسی را با نام کتاب پروردگارش، سنت پیامبرش و امام زمانش فرا می خوانند وشیعیان به امامانشان پناهنده می شوند. همچنین در روایت دیگری در رابطه با آیه ی 12 سوره ی حدید که می فرماید: «یَسْعی‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بأَیْمانِهِمْ » آمده که نور، امامان مومنان در قیامت هستند و پیشاپیش و سمت راستشان در حرکتند تا آنان را در منازلشان سکنی دهند. در فصل سوم به قطعیت دارا بودن برترین علم در وجود امام اشاره شده است چرا که بر اساس روایات، مقام امامت مقام بسیار والایی است که خداوند آن را به بندگان خاص خود عطا می کند و آنان را با نیروی الهی خود تأیید فرموده و آنچه را که لازمه ی رهبری است به آنان می بخشد و دین خود را به وسیله ی ایشان تکمیل می نماید. این خلیفه ی خدا در زمین باید دارای شرایط ویژه ای باشد از آن جمله علم امام است که احاطه ی کاملش می تواند در پیشبرد اهداف اداره ی امور، گاه در حیطه ی امور شخصی افراد (یعنی حضرت با دارا بودن آگاهی و ولایتی تکوینی بر هستی انسان ها) و گاه در گستره ی حکومت واحد جهانی تأثیری بیش از حد تصور ایفا نماید. رابطه ی امامت و علم، رابطه ای مستحکم و انکار ناپذیر است چرا که ولی و امام جانشین خدا در زمین است و می بایست که بشریت را با هدایت خود در قالب ولایت تکوینی و تشریعی به سعادت ابدی رهنمون باشد و این مستلزم علمی است که نبودش در دیگران خدشه ای وارد نمی سازد. در روایتی تفسیری علم به آب تشبیه شده است شاید منظور این باشد که همان طور که آب سبب ادامه ی حیات موجودات است، علمِ نزد امام هم سبب حیاتِ معنوی می باشد و فقدان این علم با فقدان زندگی معنوی انسان ها برابری می کند. علم به کتاب خدای ـ عزّوجلّ ـ و سنّت رسول او، در قلب حضرت مهدی علیه السلام به کمال خود رسیده است و کشف علوم در زمان حکومت الهی اش به اوج خود می رسد چرا که به تأیید الهی قوای عقلانی را قدرت می بخشد و دریافت های خلق را به کمال می رساند. در زمان حکومت حضرت مهدی علیه السلام علم در دل‏های مومنین واقع می‏شود، پس هیچ مومنی به علمی که نزد برادرش هست احتیاج نخواهد داشت. پس از دو جهت رابطه ی علم و امامت را می شود تبیین کرد؛ یکی اینکه امام راهنما و دستگیر انسان است پس باید در مسیر تکامل، او هم از حقیقت انسان آگاه باشد و هم شناخت کاملی نسبت به انسان ها داشته باشد و دیگر اینکه امام برای تکمیل دین خدا برگزیده شده است پس باید واجد علمی کامل باشد تا این هدف محقق شود. برای رسیدن به این آرمان ها علم الهی لازم است تا خطا، نفی و تغییر در آن راه نیابد و امام در استوار نگه داشتن دین حق برای مردم و روشنای هدایت بودن و دستگیری از مردم نمودن، بتواند از عهده ی مسئولیت خطیر خود برآید. در همین فصل از قدرت موعود علیه السلام نیز سخن به میان آمده است چرا که انتقام از دشمنان خدا توسط ذخیره ی الهی از زمان نخستین پیامبران به اولیای خدا داده شده است، بدیهی می نماید کسی که قرن ها در پس پرده ی غیبت به سر می برد و خواهد آمد تا منتقم دین خدا باشد و روشنای این دین را تا کورسو ترین نقطه ی جهان برساند، باید دارای قدرتی والا باشد که بتواند بر تمام جهان مسلط شود. به ایمان بی بدیل حضرت اشاره شده است چرا که بی شک وجود پاک معصومین علیهم-السلام در ایمان درجات والایی را پشت سر گزارده اند و امام مومنان گشته اند، و طبق روایات روشن ترین مصداق «الذین امنوا» به شمار می روند. برای اوج ایمان حضرت مهدی علیه السلام نیز این بیان کفایت می کند که قرن هاست قلب او هرسال در شب قدر به اذن پروردگارِ شب قدر، میزبان فرشتگانِ الهی می گردد که به زمین هبوط کرده اند و این خود به تنهایی به والایی ایمان او و بندگی اش شهادت می دهد. در روایات خشوع و ترس حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه ـ در برابر خداوند، به خشوع عقاب در برابر دو بالش مانند شده است و او در امتداد خضوع بی نهایت امامت، خاضع-ترین و خاشع ترین بنده در درگاه ذات باری تعالی است. در این فصل با استناد به روایات، زهدی علی گونه را در حیات پربرکت آن حضرت مشاهده می کنیم. لباسی نظیر لباس حضرت علی علیه السلام می پوشد، به غذای ساده رضایت می دهد و از سیاست و خط مشی آن حضرت پیروی می‏کند. از روایات پیداست مهدی یاوران و اقامه کنندگانِ شایسته ی عدل الهی در زمین که دلی به این دنیا نبسته اند دارای حضوری دائمی در محضر حق هستند آن هم قرین با معیشت درویشان . از خصوصیات برشمرده در این فصل به بارزترین صفت آن حضرت یعنی عدل اشاره شده است.در میان انبوهی روایاتی که راجع به حضرت مهدی علیه السلام رسیده است کمتر روایتی دیده می شود که به این خصوصیت شخصیتی آن بزرگوار اشاره نشده باشد. آن حضرت عدلش را نه تنها در میان امت های ستمدیده و دربند برپا می دارد، بلکه عدالت فردی بر قلب مومنان نازل می شود، خردها ژرف می گردند وبه تبع آن عدالت اقتصادی، سیاسی و توزیع عادلانه ی آگاهی ها و مواهب مادی و معنوی جوامع را سرشار می گرداند. از سخاوت آن حضرت هم سخن گفته شده است که جانشینی در آخر الزمان خروج می کند که مال را بدون حساب می بخشد. در فصل چهارم برای درک بیشتر شخصیت حضرت به روایاتی مراجعه کرده ایم که بیان کننده ی شباهت های حضرت به پیامبران صلوات الله علیهم اجمعین هستند.گاهی در روایات مطرح شده که معجزه ای که توسط پیامبران رخ داده، به دست حضرت مهدی علیه السلام نیز صورت می پذیرد. مجموع کرامات و معجزات حضرت اتمام حجتی تلقی می شود بر آنانی که به امامت و موعود بودن او یقین ندارند. گذشته از آن سبب پایداری و ثبوت بیشتر دوستان است که گاه در هرج و مرجِ ظهور ضرورت پیدا می کند. آنچه از صفات برجسته و مزایای ظاهری و مکارم اخلاق و کمالات روحی، برای هر یک از انبیاء الهی بوده، همه یکجا ، در این بزرگواران بالاخص حضرت صاحب الامرـ ارواحنا فداه ـ جمع است چرا که روز موعود و پایان ستمگری ها و ظلم ها، وعده ای است که پروردگار خود ضمانت فرموده و به اولیای مکرمش آن روز را نوید داده است، پس بدیهی است که سردمدار انقلابی شبیه قیامت، فردی باشد که خداوند تمام کمالات را به نحو اتم و افضل در او خلاصه کرده باشد. همچنین با بررسی شباهت آن حضرت به معصومین علیهم السلام به این نتجه می توان دست یافت که آن حضرت در امتداد امامت، دارای روش و منشی همانند امامان پیشین است و اینگونه می توان به فضای بازتری از شناخت آن حضرت رسید. در همین فصل در ادامه ی بیان شباهت های حضرت به اولیاء، غربت را وجه اشتراکی دیگر یافتیم و از غربت حضرت صاحب الزمان ـ ارواحنا فداه ـ هم سخن گفتیم و واژگان«الطرید» ، «الشرید» ، «الفرید»، «الوحید»، «الغریب» و«الغائب عن اهله» که از ساحت معصومین علیهم السلام راجع به آن حضرت صادر شده است را بیان کردیم و تصریح واژه ی »غربت» در روایت را بر معانی ذیل منطبق کردیم: امامِ دور از خاندان و وطن، امامِ بی یاور، امام-از یاد رفته، امامِ قدر ناشناخته و امامِ فرو نهاده.