نام پژوهشگر: محمد دقاق‌زاده

یک رهیافت مدل-رانده برای شناسایی سرویس ها
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیخ بهایی - دانشکده مهندسی کامپیوتر 1390
  محمد دقاق زاده   احمد براآنی دستجردی

امروزه معماری سرویس گرا به عنوان یک راه حل برای افرایش چابکی مطرح است. اما تجربه نشان داده که این معماری جز در موارد نادری در تحقق این نویدش موفق نبوده است. علت این موضوع این است که معماری سرویس گرا اصل هایی را ارائه می دهد که پیروی از آن ها بسیار سخت، زمان گیر و پرهزینه است. همچنین، هنوز هیچ راهبرد یا روش دقیقی برای پیروی از اصل های معماری سرویس گرا ارائه نشده است. یکی از مرحله های اولیه و حساس در چرخه حیات معماری سرویس گرا، مرحله شناسایی سرویس می باشد. در این مرحله عنصرهای سازنده معماری، یعنی سرویس ها شناسایی می شوند. اما به دلیل هایی که گفته شد، به طور معمول، اصل های معماری سرویس گرا در هنگام شناسایی سرویس ها رعایت نمی شوند. در پی آمد، اغلب خشت اول سیستم سرویس گرا توسط معمار نرم افزار کج نهاده شده و در نهایت سیستم سرویس گرایی خواهیم داشت که تا ثریّا کج رفته و تنها نام سرویس گرا بودن را یدک می کشد. برای حل این مشکل، معماری سرویس گرا و به خصوص مرحله حساس شناسایی سرویس باید با روش های مدل-رانده انجام شود. به مدد روش های مدل-رانده می توان سد های مطرح شده را شکست و به آرمان شهری که توسط اصل های معماری سرویس گرا نوید داده شده نزدیک تر شد. با توجه به آن چه گفته شد، تصمیم گرفته شد تا در این پایان نامه در جهت رسیدن به یک آرزوی جدید، یعنی انجام شناسایی سرویس به صورت مدل-رانده سهمی داشته باشیم. با مطالعه کارهای مرتبط به این نتیجه رسیده شد که هنوز کار زیاد و جدی در جهت نیل به یک رهیافت شناسایی سرویس مدل-رانده انجام نشده است و هنوز شناسایی سرویس به صورت مدل-رانده دوران اولیه خود را سپری می کند. با این وجود، مشکل های این کارها را برشمرده شد و سعی شد که در راستای از میان برداشتن آن ها نقشی ایفا شود. دو مدل موجودیت و فرآیند کسب وکار به عنوان مدل های ورودی روش شناسایی سرویس در نظر گرفته شد. همچنین، برای قابل پردازش شدن و رسمی تر شدن مدل فرآیند کسب وکار قاعده هایی وضع شد. با مطالعه کارهای مرتبط به این نتیجه رسیدیم که قاعده های تجربی که طراحان سرویس بر اساس آن ها سرویس ها را شناسایی می کنند همه به صورت غیرمستقیم در جهت بالا بردن چسبندگی و کاهش پیوستگی هستند. بنابراین، برای این که رهیافت شناسایی سرویس به صورت خودکار باشد، معیارهای سنجشی جهت ارزیابی و اندازه گیری سطح این دو معیار کیفی نرم افزار ارائه داده شد. این معیارهای سنجش نه تنها به ساختار کنترلی و ارتباط فعالیت های فرآیندهای کسب وکار بها می دهند، بلکه ارتباط بین داده های پردازش شده توسط فعالیت ها را نیز در نظر می گیرند. همچنین، این معیارهای سنجش با توجه به مدل ورودی قابل محاسبه هستند. سپس، از معیارهای سنجش پیشنهادی به اضافه یک معیار برای کنترل سطح دانه بندی به عنوان تابع های برازش یک الگوریتم خوشه بندی ژنتیک چندهدفی استفاده شد. در این الگوریتم، فعالیت های کسب وکار در قالب سرویس خوشه بندی شده و در هر خوشه(سرویس) عمل ها شناسایی شده و تابع های برازش بر هر خوشه اعمال می شود. در نهایت الگوریتم تکاملی ژنتیک خوشه های شناسایی شده در قالب سرویس را به عنوان خروجی می دهد. برای ارزیابی رهیافت پیشنهادی، از دو مورد مطالعه استفاده شد. نشان داده شد که سرویس های بدست آمده از طریق رهیافت شناسایی سرویس ارائه شده با سرویس های مورد نظر افراد خبره به طور تقریبی یکسان هستند. همچنین تفاوت های موجود با توجه به مدل های کسب وکار توجیه شدند. با این وجود، هنوز راهبند های زیادی وجود دارند که باید از میان برداشته شوند. در کارهای آینده این راهبند ها شرح داده شده و افقی روشن تر از آن چه پژوهش گران باید در آینده به دنبال آن باشند ترسیم گشته است.