نام پژوهشگر: آزاده علیزاده

حذف رنگ ردآمین 6 جی (یک رنگ صنعتی) از محلول های آبی با استفاده از پسماندهای سلولزی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1390
  آزاده علیزاده   محمدرضا یافتیان

بسیاری صنایع مانند رنگرزی، نساجی، کاغذسازی، فرش و صنایع چاپ از رنگ استفاده می کنند. از آن جا که کارخانه ها مواد شیمیایی فرآوانی مصرف می کنند، پسماندهای ناشی از این صنایع به عنوان آلاینده تلقی می شوند. پسآب این صنایع اغلب حاوی روغن، واکس، عناصر فلزی سنگین، سورفاکتانت ها، مواد معلق و رنگ ها (آلی و معدنی) هستند. روش های جذب در محدوده ی وسیعی برای حذف آلاینده ها به کار می روند، به ویژه آن دسته از آلاینده-ها که تجزیه ناپذیرند. در بین این مواد، رنگزاها اولین آلاینده هایی هستند که به راحتی در پسآب تشخیص داده می شوند. این دسته بسیار سخت از بین می روند و بر اساس ساختار مولکولی پیچیده ی خود بسیار دیر تجزیه می شوند. در مطالعه های اخیر جاذب های متعددی جهت حذف رنگزاها مانند کیتین، چیتوسان، چوب، تورب، پوست موز، خاک اره و پسماندهای کشاورزی به عنوان موادی ارزان قیمت و مناسب استفاده شده اند. در این مطالعه، جاذب های ارزان قیمت، دردسترس و تجدیدپذیر؛ خمیر روزنامه، گیاه آزولا و لیف درخت خرما برای حذف رنگزای پایه ردآمین6جی استفاده شده اند. خمیر روزنامه جاذبی سلولزی با عملکرد بالا است. آزولا فیلیکولویدس نیز در دریای خزر در شمال ایران، به ویژه در نواحی جنوبی و در مرداب انزلی به عنوان گونه ای مهاجم شناخته شده است. استفاده از این گیاه هم به فرآیند رنگ زدایی کمک می کند و هم در جهت کاهش مشکلات ناشی از این گیاه در شمال ایران موثر خواهد بود. درخت خرما نیز به عنوان گونه ای بومی در نواحی جنوبی و مرکزی ایران رشد می کند. یکی از پسماندهای ناشی از چیدن خرما، لیف آن است. محلول ردآمین6جی با این جاذب ها به طور قابل توجهی رنگزدایی شد. شرایط بهینه جذب بدست آمد. با در نظر گرفتن اثر غلظت رنگزا (10، 30 و 50 میلی گرم بر لیتر)، ph محلول (3،2،1،...،9)، در زمان های (1 تا 60 دقیقه)، اثر مقادیر مختلف جاذب ( 1/0 تا 5/0گرم) و بررسی اثر نمک های مختلف (nano3، kno3،...) در حدود 75-95% حذف رنگ را شاهد بودیم. ph بهینه برای سه غلظت رنگزا در حدود 5/0±6، زمان مناسب 20 دقیقه، مقدار جاذب 35/0 گرم بر لیتر ارزیابی شد. نتایج حاصل حاکی از حذف موثر و بالای جاذب بودند. مزایای این مطالعه این است که از موادی به عنوان جاذب بهره بردیم که هر کدام مشکلی را در طبیعت به وجود آورده اند.

اثر پتاسیم بر مقدار کربوهیدرات بیوماس و طول دوره پرشدن دانه در دو رقم گندم در شرایط اهواز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1390
  آزاده علیزاده   مجید نبی پور

با هدف بررسی تأثیر سطوح مختلف پتاسیم خاک بر مقدار کربوهیدرات بیوماس و طول دوره پرشدن دانه، دو رقم گندم با طول دوره رسیدگی متفاوت (ویریناک و چمران به ترتیب به عنوان ارقام زودرس و متوسط رس) و مقادیر مختلف کود پتاسیم در سه سطح (200، 300 و 400 میلی گرم در کیلوگرم) در یک آزمایش گلخانه ای واقع در دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز، به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی در سه تکرار مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که صفات وزن دانه، وزن هزار دانه، ارتفاع بوته، میزان پتاسیم اجزای مختلف گیاه ، میزان کلروفیل، شاخص سطح برگ، هدایت روزنه ای، مقدار فتوسنتز، درصد پروتئین دانه و طول دوره پر شدن دانه به طور معنی داری تحت تأثیر تیمار کودی قرار گرفتند. در بین اجزای عملکرد، طول سنبله، تعداد سنبلچه در سنبله، تعداد دانه در سنبله در هر دو رقم گندم در سطح 300 میلی گرم در کیلوگرم از دو سطح دیگر بیشتر بود. وزن هزار دانه و عملکرد نهایی در رقم چمران در سطح 300 میلی گرم در کیلوگرم و رقم ویریناک در سطح 400 میلی گرم در کیلوگرم، نسبت به دو سطح کودی دیگر افزایش معنی داری داشت. همچنین وزن ساقه در هر دو رقم در سطح 200 میلی گرم در کیلوگرم به علت از دست دادن سریع تر سطح سبز و انتقال مجدد مواد فتوسنتزی کاهش بیشتری داشت. پتاسیم موجود در خاک از طریق افزایش طول دوره پر شدن دانه سبب افزایش عملکرد دانه گردید. در سطح 200 میلی گرم در کیلوگرم، رقم چمران با 33 روز و رقم ویریناک با 25 روز، کمترین دوره پر شدن موثر و کمترین عملکرد دانه را داشته اند و در سطح 300 میلی گرم در کیلوگرم، رقم چمران با 46 روز و در سطح 400 میلی گرم در کیلوگرم رقم ویریناک با 41 روز بیشترین عملکرد دانه را داشته اند. افزایش سطح کود پتاسیم سبب افزایش طول دوره موثر پرشدن دانه و کاهش سرعت پر شدن دانه در دو رقم مورد مطالعه گردید. این امر ممکن است به دلیل افزایش فعالیت آنزیم سوکروز فسفات سینتاز و نیز حفظ دوام سطح برگ در سطوح بالای پتاسیم باشد. مقدار کربوهیدرات محلول در ساقه هر دو رقم در سطح 300 میلی گرم در کیلوگرم از زمان گلدهی تا رسیدگی بالاتر بود، همچنان که هدایت روزنه ای، میزان فتوسنتز، شاخص سطح برگ و میزان کلروفیل در این سطح کودی بالاتر بود، ذخیره کربوهیدرات محلول در سطح 300 ساقه نسبت به دو سطح کودی دیگر بیشتر بود. بین غلظت کربوهیدرات های محلول ساقه در مرحله گرده افشانی با عملکرد دانه ارتباط مثبتی مشاهده گردید. علی رغم مقادیر پایین پتاسیم در سطح 200 میلی گرم در کیلوگرم، قندهای محلول برگ هر دو رقم بیشتر بود، پتاسیم همچنین میزان کربوهیدرات دانه را در طول دوره پر شدن دانه افزایش داد. به طورکلی انتقال مجدد در سطح 200 میلی گرم در کیلوگرم پتاسیم هر دو رقم به علت داشتن دوام سطح برگ کمتر نسبت به دو سطح دیگر پتاسیم، بیشتر بود.