نام پژوهشگر: چیستا کرامتی

جملات پرسشی در نقش همدلی در زبان فارسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1390
  چیستا کرامتی   کورش صفوی

الف: موضوع و طرح مسئله ( اهمیت موضوع و هدف ): موضوع اصلی پژوهش حاضر بررسی ساز و کار و اشکال مختلف کاربرد جملات پرسشی زبان فارسی در نقش همدلی است. مبنای این پژوهش بررسی خرده گفتمان های باب سخن گشایی می باشد که عمدتاً حول تحقق نقش زبانی همدلی شکل می گیرند. با توجه به این-که نقش همدلی یکی از نقش های زبان محسوب می شود که به گوینده امکان می دهد صرفاً بر پای? اهداف ارتباطی خود، در موقعیت های اجتماعی مختلف با دیگران ارتباط برقرار کند، یا به اصطلاح باب صحبت را بگشاید، این پژوهش می تواند گامی در راستای شناخت بیشتر این امکان در زبان فارسی از دو جنب? کاربردی و نظری محسوب شود؛ زیرا علاوه بر جنب? علمی آن، می تواند کاربرد آموزشی نیز داشته باشد؛ طبیعت کلیشه ای عبارات همدلی، یا به عبارتی، قابل پیش بینی بودن این دسته عبارات از لحاظ لغوی و نحوی، آنها را تبدیل به مواد درسی مناسبی برای کلاس های آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان می کند. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: چارچوب نظری پژوهش حاضر، ساختارگرایی است. می توان گفت زمینه های پیدایش حرکت فکری ساختارگرایی زمانی فراهم شد که دانشمندان و نظریه پردازان در عرصه های مختلف علمی به اید? نظام رسدند و ضرورت مطالع? نظام مند پدیده ها را آشکارا لمس کردند. ساختارگرایی روش نوینی در مطالع? پدیده های علمی، فرهنگی، هنری و اجتماعی است که این پدیده ها را در چارچوب نظامی از ارزش ها و قراردادها و بر اساس روابط و تقابل هایشان در این نظام ارزشی بررسی می کند. بر اساس نگرش ساختارگرا، هیچ پدیده ای فی نفسه دارای مفهوم نیست، بلکه هویت و مفهوم خود را در چارچوب نظامی که در آن قرار دارد و بر اساس روابطش با سایر عناصر موجود در آن نظام کسب می کند. لازم به ذکر است که ضرورت وجود چنین نگرش نظام مندی به جهان و پدیده های آن پس از تفکیک حوزه های مختلف دانش از یکدیگر و از بین رفتن انسجام پیکر? دانش به وجود آمد. ساختارگرایی در زبان-شناسی از نیم? دوم قرن نوزدهم پدیدار شد و نخستین جلوه های آن مطالع? آواهای گفتاری بود که قرار بود بر اساس یک نظام واج شناختی تعبیر شوند. بر اساس نگرش ساختارگرا عناصر زبانی فی نفسه مفهومی ندارند، بلکه مفهوم و هویت خود را در قالب نظام زبان و بر اساس روابط و تقابل هایشان با سایر عناصر زبانی در این نظام به دست می آورند. بنابراین، آن چه در زبان شناسی ساختارگرا اهمیت دارد، مطالع? تک تک عناصر زبان نیست، بلکه مطالع? روابط موجود میان این عناصر است. در رسال? حاضر آرای سوسور را به عنوان پایه گذار زبان شناسی ساختارگرا بررسی کرده ایم و سپس از آنجایی که موضوع پژوهش حاضر نقش همدلی زبان بر اساس نظری? رومن یاکوبسن است، به معرفی نظری? نقش های زبانی وی پرداخته ایم. پرسش های پژوهش: 1. آیا در زبان فارسی جملات پرسشی می توانند در نقش همدلی ایفای نقش کنند؟ 2. آیا در گفتمان های باب سخن گشایی فارسی انحراف از نقش همدلی در جملات پرسشی به چشم می-خورد؟ اگر پاسخ مثبت است چه عواملی در ایجاد این انحراف دخیل هستند؟ 3. آیا می توان گفت که تحقق نقش همدلی در گفتمان های باب سخن گشایی منوط است به تعامل گوینده و مخاطب؟ فرضیه های پژوهش: 1. در زبان فارسی چملات پرسشی می توانند در نقش همدلی ایفای نقش کنند. 2. در جملات پرسشی موجود در گفتمان های باب سخن گشایی فارسی انحراف از نقش همدلی در جملات پرسشی به چشم می خورد و کلیشه ای بودن پیام از عواملی است که در ایجاد این انحراف دخیل است. 3. تحقق نقش همدلی در گفتمان های باب سخن گشایی منوط است به تعامل گوینده و مخاطب؛ به عبارت دیگر می توان گفت که تحقق نقش همدلی در این گفتمان ها مستلزم وجود تعامل میان پرسش های مطرح شده و پاسخ های داده شده به آنهاست. پ: روش تحقیق: در پژوهش حاضر تعداد 80 خرده گفتمان باب سخن گشایی صورت گرفته میان 30 دختر و 30 پسر دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد با گویش مادری فارسی معیار، گردآوری شده است. سپس جملات دارای نقش همدلی در گفتمان های گردآوری شده، استخراج و بررسی شده اند. لازم به ذکر است که گفتگوی داده ها تنها در حد جملاتی که دارای نقش همدلی هستند بررسی شده است و آنجا که این نقش به پایان می رسد و موضوع گفتگو آغاز می شود، مورد نظر این پژوهش نبوده است. در این پژوهش از یک ماتریس گفتمانی استفاده شده است تا انواع کاربردها از سوی دختران و پسران مد نظر قرار گیرد. بر این اساس، گفتگوی دختر با پسر، دختر با دختر و پسر با پسر مد نظر قرار گرفته شده است. ت. یافته های تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات: پژوهش حاضر پنج نتیجه را در بر داشت؛ نخست این که در زبان فارسی جملات پرسشی می توانند در نقش همدلی به کار روند. بررسی های خرده گفتمان های گردآوری شده در این پژوهش نشان داد که ساخت پرسشی در گفتمان های باب سخن گشایی فارسی نسبت به دیگر ساخت-های دستوری از قبیل ساخت های امری، دعایی و صوت کاربرد بسیار گسترده تری دارد. دیگر نتیج? حاصل از این پژوهش نشان داد که ساخت و مضمون غالب جملات پرسشی در این گفتمان ها کلیشه ای است و کلیشه ای بودن این ساخت ها می تواند روی انحراف از نقش همدلی در پیام تأثیر گذارد. در کنار کلیشه ای بودن جملات پرسشی نتیج? دیگری که گرفته شد این بود که ساخت و مضمون پاسخ ها نیز غالباً کلیشه ای هستند. در این جا نیز کلیشه-ای بودن ساخت و مضمون پاسخ ها روی انحراف از نقش همدلی در پیام موثر می باشد. آخرین نتیجه ای که از بررسی های پژوهش حاضر حاصل شد نشان داد که تحقق نقش همدلی در کل گفتمان باب سخن گشایی برآیندی است از تعاملی که بین گوینده و مخاطب طی پرسش ها و پاسخ های غالباً کلیشه ای برقرار می شود. در واقع گفتمان-های باب سخن گشایی به صورت یک سری پرسش و پاسخ با ساخت هایی تکراری و مضامینی که بیشتر در ارتباط با احوال پرسی و پرسش های کلی دیگری که در رابطه با فعالیت و وضعیت عمومی مخاطب پرسیده می شوند، شکل می گیرند و تا زمانی که موضوع اصلی گفتگو مطرح شود ادامه می یابند. این پژوهش صرفاً به بررسی گفتمان های باب سخن گشایی فارسی معیار پرداخته است، پیشنهاد نگارنده اسن است که در تحقیق های آتی از این دست به بررسی و طبقه بندی سایر کلیشه های همدلی در زبان فارسی پرداخته شود؛ همچنین می توان کلیشه های همدلی را در گویش های مختلف زبان فارسی بررسی و با هم مقایسه نمود.