نام پژوهشگر: ساناز قپانوری

تأثیر ساختار بافت بر فوق آبگریزی پارچه پلی استر حلقوی پودی پوشش داده شده با نانوذرات سیلیکا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده نساجی 1390
  ساناز قپانوری   حسین حسنی

در سال های اخیر سطوح با زاویه تماس بالا و زاویه سرش پایین، که به عنوان سطوح فوق آبگریز شناخته شده اند، توجه زیادی را به خود جلب کرده اند. در سطح فوق آبگریز، قطره آب به آسانی از روی سطح می غلتد و با شستن آلودگی ها، باعث تمیزشوندگی سطح می گردد. به این رفتار ترشوندگی غیرعادی، خودتمیزشوندگی یا اثر لوتوس گفته می شود. برای بوجود آوردن سطح با اثر لوتوس، دو عامال انرژی سطحی پایین و طراحی مناسبی از زبری، مورد نیاز است. مسئله ی آبگریزی سطوح مخصوصاً برای پارچه ها اولین بار توسط ونزل مطرح گردید. در یک منسوج فوق آبگریز، مدل اصلی کاسی- باکستر رفتار زبری سطح را بهتر ارائه می دهد. سطوح فوق آبگریز می توانند توسط منسوج بافته شده و یا بی بافت بدون تغییر در زبری آن ها ایجاد شوند. از آنجاکه زبری سطح منسوج در مقیاس بالا است، تلاش های زیادی جهت ایجاد ساختارهایی در مقیاس کوچکتر به منظور افزایش خاصیت فوق آبگریزی و مقاومت فشاری ساختارها، صورت گرفته است. گزارش شده است که ساختارهای فرکتالی، بطور موثری خاصیت آبگریزی سطح را افزایش می دهد اما تاکنون در زمینه ی تاثیر شکل و ابعاد ساختار در رفتار سرشی، تحقیقات اندکی انجام گرفته است. ساختارهای متنوع حلقوی پودی می توانند با استفاده از روش های مختلف بافندگی تولید شده و زبری های مختلفی را در سطح ایجاد نمایند. دراین تحقیق تأتیر پارامترهای ساختاری پارچه های حلقوی پودی بر روی خاصیت فوق آبگریزی مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تولید پارچه های حلقوی پودی یکروسیلندر و دوروسیلندر از نخ پلی استر ریسیده شده با نمره 20 انگلیسی استفاده شد. با به حداقل رساندن انرژی سطحی پارچه های کشباف، با استفاده از ترکیب فلوئوروکربن، اندازه زاویه سرش قطره آب در پشت و روی فنی بافت، در جهت های ردیف و رج اندازه گیری شد. مقایسه ی فیلم مسطح پلی استر و پارچه های کشباف نشان دادکه ساختار پارچه به طور قابل ملاحظه ای زاویه سرش و زبری سطح را تغییر داده و با بررس تراکم های مختلف بافت، مشاهده گردید که پارامترهای ساختاری تاثیر زیادی بر روی خاصیت فوق آبگریزی دارند. بعلاوه ارتباط بین اندازه زاویه سرش و عامل زبری مورد بررسی قرار گرفت. مشخص شد که عامل زبری تأتیر معناداری بر روی اندازه زاویه سرش ندارد. به منظور ایجاد ناهمواری در سطح الیاف، از هیدرولیز قلیایی استفاده شد و نتایج با روش رایج استفاده از نانوذرات مقایسه گردید. نتایج نشان داد که تکمیل تقلیل وزن پلی استر با ایجاد حفره هایی در سطح که ناشی از ذرات tio2 است، سطح را ناهموار و میزان آبگریزی منسوج را بعد از پوشش دهی با فلوئوروکربن بطور موثری افزایش می دهد. در نتیجه ناهمواری سطح به گونه ای تغییر می-کند که نیازی به استفاده از نانوذرات نمی باشد. علاوه بر آن شبیه سازی تغییر شکل و حرکت قطره بر روی سطح در شرایط مختلف انجام شد.