نام پژوهشگر: زهرا فرنگ

امراض قلبی و راه های درمان آن از دیدگاه قرآن کریم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده الهیات 1390
  زهرا فرنگ   فاطمه علایی رحمانی

در برخی از آیات قرآن کریم، قلب یک ابزار شناخت در ردیف دیگر ابزار ادراکی محسوسی نظیر سمع و بصر بوده و سه مقوله اداراکات،عواطف واعمال هرسه به قلب نسبت داده شده است؛ادراک و معرفت شأن اصلی قلب می باشد و دو شأن عاطفی و عملی نیز از ادراکات نشأت می گیرد. با بررسی آیات قرآن به واژه های جانشینی برمی خوریم که درمعنای زیرو رو شدن و تحول پذیری با قلب بستر مشترک می یابند، واژه هایی نظیر:« صدر»، « فواد»، «عقل»، « لُبّ»، « نُهی»، «حِجر» و«نفس» که با توجه به متمایز بودن امور منسوب به هرواژه، فروق ظریفی میان این واژگان خودنمایی می کند. به اعتبار دگرگونی وتحولاتی که در قلب است،«قلب» به صفاتی نظیر سلامت ، تکبر ،جباریت، غلظت ، توبه از گناهان، اطمینان، مرض، زیغ،کوری، قساوت ،خشوع و... متصف شده است. در آیات قرآن کریم،عطف « فی قلوبهم مرضٌ » بر « منافقین»،«کافران» و « سنگدلان» گواه آن است که در بیان قرآنی لزوماً مغایرت و تفاوتی میان نفاق ،کفر،قساوت و بیماری دل وجود دارد. نفاق به عنوان مهمترین مصداق امراض قلبی، کفری است که لباس ایمان دارد و منافق به واسطه ارتباط با جامعه اسلامی،گرچه از لوازم ایمان آگاهی دارد، اما فسق ورزیده و از دایره ایمان ، پای بیرون می نهد. انسان در مراحل اولیه ی خلقت بیماری ندارد و لیکن به دلیل لزوم زیست انسان در دنیای مادی و وجود دشمنانی همچون جهالت، شهوت و غفلت ... گاه آفات و زنگارهای قلبی چنان بر قلبش چیره می شود که از تدبر و تفکر که از شئون مهم قلب است باز می ماند. معیار سنجش بیماری قلبی به مقدار بی توجهی انسان به فهم آیات الهی یا انزجار از آنهاست. نگاهی به آیات قرآن این مطلب را بیان می کند که حجاب هایی مانند: « غِطاء »، « غِشاوه»، « اَکنّه »، « رین»، «غُلف» و «وَقر» هرکدام می تواند حجابی برای چشم، قلب و گوش باشد. حجاب های قلب گاه خفیف و گاه شدید هستند و گاهی هم آن چنان بر دل چیره می شود که انسان در ظلمت کامل فرو رفته و همه نوع قدرت درک و معرفت از انسان سلب می گردد. قلب های بیماری که بر اثر لجاجت، دنیاخواهی، طمع،کفر و هواپرستی، زنگارگرفته اند و اگر درصدد درمان هم نباشند ، درنهایت به «طبع » و « ختم » مبتلا می شوند. سنت الهی براین نیست که در ابتدا دل انسانی را بیمار کند ویا بر بیماری کسی بیفزاید بلکه در آغاز برای پیشگیری از بیمار دلی اشخاص دستور تقوا می دهد و به عنوان یک نسخه شفا بخش انسانها، راه درمان آن که همان توبه و انابه است را در بیانی جامع مطرح می کند .