نام پژوهشگر: بنفشه یک کلام کاشانی

تعامل هندسه و تحولات بصری در هنرهای تجسمی قرن بیستم (در آثار: لیونل فاینینگر، بن نیکلسون، استوارت دیویس، بارنت نیومن، ریچارد دیبنکورن)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده هنرهای تجسمی 1390
  بنفشه یک کلام کاشانی   مهدی حسینی

نقاشی دوران مدرن و به خصوص سده بیستم تمایل بسیاری به کاربرد هندسه و قوانین ریاضی در آفرینش آثار از خود نشان می دهد. در این دوران فرم های طبیعی رفته رفته ساختاری تجریدی به خود گرفته اند و نقاش سعی کرده تا هرگونه عنصر شبیه سازانه را از آثار خود حذف کند تا جایی که دیگر اثری از آن فرم اولیه دیده نشود و اشکال ساده هندسی مثل مربع و دایره و مثلث به عنوان عناصر تشکیل دهنده یک اثر هنری واحد به کار گرفته شوند. زیرا در نظر او هرچه فرم انتزاعی تر باشد می تواند تأثیر مستقیم تری را بر بیننده خود بگذارد. بر همین اساس در این پروژه ابتدا زمینه های تاریخی هندسه و همچنین نظریه متفکران در این باره به صـورت اجمــالی بررسی شده و سپس به هندسـه به کار رفته در آثار برخی از هنرمندان قـرون 19 – 15 اروپا، نگارگری ایران و همچنین زمینه های شکل گیری آثار معاصرین در زمینه نقاشی نیز پرداخته شده است. در ادامه به عملکرد هندسه در تصویر و آرایه های هندسی در معماری سنتی و سپس به رویکرد هندسی در نقاشی نوین که هدفش دستیابی به واقعیتی ورای این دنیای مادّی بود، توجه شده است. این تحقیق تلاش خواهد نمود تا با مطالعه از تحقیقات انجام شده، فضای تصویری هنرمندان منتخب سده بیستم (لیونل فاینینگر، بن نیکلسون، استوارت دیویس، بارنت نیومان، ریچارد دیبنکورن) را مورد تحلیل قرار داده و در صورت ممکن روشی تطبیقی از رویکرد آن ها به عمل آورد و در نهایت پاسخگوی سوالاتی چون «آیا استفاده هندسه در آثار هنرمندان نوین آگاهانه بوده است؟» باشد.