نام پژوهشگر: محمد مهدی هاتف

تکوین نهاد اخلاق از منظر زیگموند فروید و مقایسه اجمالی آن با آراء جان استوارت میل
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1390
  محمد مهدی هاتف   احمد علی حیدری

بحث فروید در باب اخلاق را می توان ذیل دو عنوان کلی فلسفه اخلاق جای داد. بخشی از آنچه فروید در باره اخلاق می گوید، با مباحث فرااخلاق تناسب دارد. این دسته از سخنان او خود در دو شاخه کلی قرار می گیرد. نخست مباحثی که به تکوین مرجع اخلاقی (وجدان) و حس اخلاقی در روان فرد نظر دارد. در این دست مباحث فروید از نحوه تشکیل آنچه فراخود یا خود آرمانی می نامد، بحث می کند و ظهور نماینده آن یعنی وجدان را سبب ساز اصلی پدید آمدن احساس و میل اخلاقی در ما می داند. فصل اول این نوشتار به بحث از این مساله اختصاص دارد. شاخه دوم بحث فروید اما خاستگاه اخلاق را نه در روان فرد، که در حیات نوع پی می گیرد. در این شاخه، فروید درصدد آن است که نشان دهد چگونه نهاد اخلاق در روان جمعی آدمی مستقر شد. این بحث که خصلتی تبارشناسانه دارد، در فصل دوم طرح می گردد. آنچه در این دو فصل تحت عنوان اخلاق مورد بحث قرار می گیرد، اخلاق به معنای متعارف آن است. در واقع در این دو فصل توضیح فروید در باب پیدایش احساس اخلاقی در فرد و نوع بیان می شود. در این موضع، فروید منتقد جدی نهاد اخلاق است. او بر خصلت سرکوبگر نهاد اخلاق دست می گذارد و تلاش می کند مکانیزم تاثیرات سوء آن بر سلامت روان فرد و نوع را توضیح دهد. از این منظر پروژه فروید کاملا در تداوم پروژه نیچه قرار می گیرد. قرار دادن وضع اخلاقی در برابر وضع غریزی و تبارشناسی نهاد اخلاق برای نشان دادن وضعیت تاریخی اخلاق راهی است که با نیچه گشوده شد و در این نوشتار نشان خواهیم داد که فروید چگونه در آن به پیش رفته و شواهدی گوناگون در تقویت آن به دست داده است. بحث در سه فصل بعدی اما با معنایی دیگر از اخلاق سر و کار دارد. در این دو فصل تلاش می کنیم بر مبنای دلالتها و استلزامات نظریه روانکاوی، نسبت آن را با نظریات اخلاق هنجاری بررسی کنیم. بدین ترتیب آنچه در این دو فصل تحت عنوان اخلاق مورد بحث قرار می گیرد، نه اخلاق متعارف که اخلاقی هنجاری است که از دل نظریه روانکاوی قابل استخراج است. با توجه به اینکه رویکرد اخلاقی روانکاوی حول مفهوم لذت سامان می یابد و از آنجا که بنیان لذت در این نظریه بر غرایز استوار است، فصل سوم را به بحث از آراء فروید در باب غرایز اختصاص داده ایم. در فصل چهارم از امکان اخلاق در روانکاوی سخن می گوییم. مساله اصلی این فصل، مقوله اراده آزاد یا فاعلیت و مسئولیت اخلاقی است. مقوله ای که عموما پیش شرط امکان اخلاق دانسته می شود. در این فصل از نسبت امکان اراده آزاد در روانکاوی سخن می رود. در فصل پنجم نیز که فصول پیشین به نوعی در حکم مقدمه آنند، نظریه ضمنی اخلاق روانکاوی طرح می شود. در این فصل لذت جویی و فرد گرایی به عنوان دو مولفه اصلی این نظریه مطرح شده و نسبت آنها با مفاهیم اخلاقی سنجیده می شود. فصل ششم این نوشتار اما خصلتی مقایسه ای دارد. در این فصل پس از ارائه رئوس کلی فایده گرایی جان استوارت میل، نسبت آن را با رویکرد اخلاقی مطروحه در فصل پنجم می سنجیم، و نشان می دهیم هر چند که رای میل با رویکرد اخلاقی ضمنی روانکاوی قرابتهایی دارد، اما موضع کلی میل نسبت به اخلاق متعارف با موضع فروید یکسره متفاوت است و از این منظر فروید با منتقدین نهاد اخلاق و به ویژه با نیچه نسبتی نزدیکتر دارد.