نام پژوهشگر: سیده ملیحه هاشمی سلیمی

بررسی روایت در مثنوی بر اساس نظریه ژرار ژنت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  سیده ملیحه هاشمی سلیمی   حسین حسن پور آلاشتی

وجود عنصر روایت در ادبیات، دین، فلسفه، خاطرات و ... لزوم شکل گیری رشته ای جدید تحت عنوان روایت شناسی را سبب شد. مقوله زاویه دید و زمان به عنوان مهمترین وجوه ساختار روایی، به عنوان عناصر مرکزی بسیاری از نظریه‏های ادبی از جمله نظری? ژرار ژنت(genette gerad) است. وی در مقوله زاویه دید، با کانون سازی، - چه کسی روایت می کند؟ و داستان از زاویه دید چه کسی بیان می شود ؟- باعث شناخت شناسنده در مواجه با متن می‏شود؛ اما همپای زاویه دید، زمان یکی از ابزارهای روایی است که نویسنده از آن بهره می جوید تا به کمک آن و با جابجایی هایی که در نظم خطی آن ایجاد می کند، پیرنگ دلخواه و مناسبی را بسازد و به این صورت به زمان بندی خاص "جهان داستانش" دست یابد. ژنت یکی از جدیدترین نظریات خود را درباره زمان در 3 بخش نظم، تداوم و بسامد به بحث می کشاند؛ در میان آثار روایی ایرانی، مثنوی مولانا از جمله آثار ارزشمند ادب پارسی است که شاعر در رسیدن به هدف عالی خود - تعلیم - از عنصر روایت در آن بهره می جوید. انتخاب کانون روایت مناسب، یکی از شگردهای مولانا در داستان پردازی است که تنوع آن موجب پویایی و تأثیرپذیری روایت می شود. از سویی او از تمامی ظرفیت های ادبی- روایی عنصر زمان برای ایجاد جذابیت، کشش و تأثیر پذیری در روایت بهره می جوید که باعث القای حس انتظار و تعلیق در خواننده برای پی گیری داستان می شود. از این رو، در این تحقیق سعی شده است 6 روایت از روایت های کوتاه و بلند مثنوی با نظریه ژنت که یکی از جدید ترین نظریات درباره عناصر زاویه دید و زمان در روایت است، مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد و نشان داده شود که چگونه مولانا در پردازش داستان ها به زیبایی و مهارت هر چه تمام تر از ظرفیت های ادبی- روایی عنصر زمان و زاویه دید برخوردار است که باعث جاودانگی اثر وی در اذهان شده است.