نام پژوهشگر: محمود نوالی

دازاین در «وجود و زمان» هیدگر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز 1389
  سکینه دوستداری   محمود نوالی

پایان نامه حاضرکوششی برای ارائه تصویری روشن از «دازاین» در کتاب «وجود وزمان» که یکی از بهترین نوشته های مارتین هیدگر در زمان خود بوده است. هیدگر در این کتاب با انتقاداز تعاریف ارائه شده از انسان در فلسفه مدرن که اوج آن در دکارت و با جدایی سوژه و ابژه به ظهور رسید به ارائه تصویری جدید از انسان می پردازد و به همین دلیل نام «دازاین» را بر این موجود می گذارد تا با انسان به معنای سنّتی آن متمایز شود. دازاین موجودی است گشوده به سوی «وجود» که شأن هرمنوتیکی یا تفسیری آن او را از دیگر موجودات متمایز می کند. او با معنادهی و توجّه خود می تواند هر موجود دیگری راهم با وجود مرتبط سازد. زمانمند بودن و برون بودگی یعنی حاضر ساختن همه زمان ها در حال برای گذر از وضع موجود و دست یابی به اهداف آینده برای کشف وجود به عنوان هدف نهایی، او را موجودی ساخته که غم و نگرانی ذاتی و همراه همیشگی اوست. بدین ترتیب دازاین در ارتباط با وجود و کشف حقیقت، که احساس موقعیت، فهمیدن و کلام و گفتار به عنوان خانه وجود یا هستی از ویژگی های بنیادین اوست، اصالت می یابد و اگر دچار روزمرگی و گرفتاری-های موجود باشد و به همین موقعیت راضی باشد و به آرامش ظاهری تکیه کند به یک انسان غیراصیل تبدیل خواهد شد.

جایگاه مفهوم تألیفی پیشینی در کانت و تفسیر انتولوژیک هایدگر از آن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - پژوهشکده ادبیات 1388
  مهدی شکرزاده   یوسف نوظهور

تفاسیر معرفت شناختی از کانت، حقیقت به مثابۀ مطابقت در نظر گرفته شده و جایگاه معرفت پیشینی را از آن ذهن می دانند. معرفت پیشینی محوری ترین مسئله در نقد عقل محض و تمهیدات بوده و اصلی ترین نقش را در این دو اثر ایفا می کند. تمامی مباحث این دو کتاب در جهت اثبات معرفت پیشینی و نشان دادن امکان آن طراحی شده و مباحث دیگر از جمله شهود و صور پیشینی آن، فاهمه و مقولات پیشینی، اصول محض فاهمه، تألیف های سه گانه، مسئلۀ امکان علوم ریاضی و طبیعی و نیز امکان مابعدالطبیعه، همه بر حول محور امکان معرفت تألیفی پیشینی می چرخند. کانت برای توجیه معرفت پیشینی به پژوهش و نقد منابع این معرفت می پردازد و در نهایت نقادی وی از عقل محض به تعیین حدود و مرزهای آن منجر می شود. در نتیجه ریاضیات و علوم طبیعی از این نقادی سربلند بیرون آمده و مابعدالطبیعه به دلیل عدم امکان احکام تألیفی پیشینی در آن، ناممکن تلقی می شود و در واقع بنیان های اصلی خود ا از دست داده و فرو می ریزد. اما هایدگر تفسیری بدیع از رسالت نقد عقل محض ارائه می کند. به نظر وی نقد عقل محض کتابی است در جهت پی ریزی و مبنا گذاریِ مابعدالطبیعه و این دقیقاً نقطۀ مقابل تفاسیر معرفت شناختی از اندیشۀ نقادی کانت است. این پایان نامه عهده دار نقد و بررسی تفسیر انتولوژیک هایدگر از نقد عقل محض است و نشان خواهد داد که تفسیر وی ناتمام بوده و صرفاً جهت نشان دادن قرائت خویش از کانت بیان داده شده

مرگ اندیشی و مساله جاودانگی نزد اونامونو و هایدگر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1392
  آصف رستم نژاد   محمود نوالی

مسئله ی مرگ از دیرباز یکی از پیچیده ترین و مهم ترین دغدغه های فکری انسان ها بوده است. در این پایان نامه تلاش بر این است که مرگ اندیشی و مسئله جاودانگی از نگاه دو فلیسوف یعنی اونامونو و هایدگر بررسی شود و نظرهای این دو در این باره ارائه شود تا مخاطب افزون بر آشنایی تخصصی با اندیشه های این دو فیلسوف، بر پایه ی دانش و پیش زمینه هایش به نتیجه ای درخور درباره ی این موضوع مهم دست یابد. اونامونو در کتاب درد جاودانگی با روش اگزیستانسیالیستی نشان می دهد، که تشنه جاودانگی است و شوق و عطش بی پایان به نامیرایی دارد.او به دنبال جاودانگی ای است که ادامه همین حیات کنونی باشد. اما عقل در این باره نمی تواند به او کمک کند؛ به ایمان پناه می برد. بنا به عقیده ی او تنها خداوند می تواند ضامن بقا و نامیرایی ما شود. اگر خدا باشد، به تبع او وجودی ابدی خواهیم داشت. هایدگر در کتاب وجود و زمان می کوشد تا با روش پدیدارشناسی مرگ را تحلیل کند. تنها دازایناست که به نیستی خود می اندیشد و مرگ اندیش است.او مرگ را آخرین امکان دازاین می داندکه با آن هستی دازاین پایان می پذیرد. دازاین در ارتباط با وجود و کشف حقیقت مرگ اصالت می یابد. در غیر این صورت دچارروزمرگی می شود،هویت اصلی اش را گم می کند، تحت حاکمیت دیگران قرار می گیرد، و در نهایت از خود بیگانه می گردد.اما مرگ آدمی را به پایان پذیر بودن زندگی آگاه می سازد و او را متوجه ابعاد وجودی خویش می کند. در پایان تطبیق بین آرا دو متفکر در خصوص مرگ و جاودانگی انجام گرفته است.

بررسی مسأله آزادی و مسئولیت انسانی در نظر ایمانوئل کانت و ژان پل سارتر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز 1386
  اسماعیل هوشیار   محمود نوالی

چکیده ندارد.

عناصر قرون وسطائی در فلسفه دکارت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز 1385
  مریم فلاحتی   محمود نوالی

چکیده ندارد.

موقعیت خاص انسان از دیدگاه کارل یاسپرس، مارتین هایدگر و ژان پل سارتر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز 1387
  زینب عبدالهی   محمود نوالی

چکیده ندارد.

مسأله هستی از دیدگاه هایدگر و ارسطو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز 1388
  فاتح سعیدی   محمود نوالی

مسأله ای که هایدگر پژوهش خود را در کتاب هستی و زمان با آن آغاز می کند بی شباهت با آغاز کتاب گامای متافیزیک نیست. ارسطو در آن جا می گوید «دانشی هست که به هستی چونان هستی و اعراضِ ذاتی آن، به خودی خود، نگرش دارد» (1003 الف 23 – 22). ارسطو برای هستی چهار معنی قایل است: هستی بالعرض، هستی به معنای صادق بودن، هستی بالقوه و بالفعل و هم چنین هستی بر حسب اشکال مقولات. ارسطو سپس می گوید که پرسش هستی چیست؟، در حقیقت این پرسش است که جوهر چیست؟ و به این ترتیب هستی را با جوهر یکی می داند. هایدگر از همان آغاز این پرسش برایش مطرح بود که چه مفهومی این معناهای چندگانه را وحدت می بخشد و هستی چونان هستی (نه صرفاً هستنده چونان هستنده) تعین خود را از کجا کسب می کند؟ هایدگر کتاب هستی و زمان را با بحث از ضرورتِ به روشنی بازگفتنِ پرسش از هستی آغاز می کند. هایدگر معتقد است پرسش از هستی که فلسفه ی افلاطون و هایدگر را در جوش و خروش نگه داشته بود و از فرط ابهام و مستوری برای یونانیان مایه ی تشویش خاطر بود، در این زمانه در بداهت و خودپیدایی از روز روشن تر فرض می شود و به همین دلیل است که پرسش از هستی امروز فراموش شده است. فیلسوفان به جای پرداختن به هستی، هستنده ها را موضوع پژوهش خود قرار داده اند. هایدگر با روش پدیدارشناسی و هم چنین با تخریب فرادهش متافیزیکی تلاش می کند که این هستی را آشکار کند. اما برای این کار از هستنده ای که دازاین نام دارد آغاز می کند زیرا تنها دازاین است که از هستی خود پرسش می کند. از نظر هایدگر بنیاد آغازین دازاین هستی ـ در ـ جهان است که دازاین را چون اگزیستانس ظاهر می کند. اگزیستانس به ارتباط دازاین با هستی و نه با هستنده ها مربوط می شود، و از این رو مهیای غلبه بر متافیزیک می گردد. هایدگر در هستی و زمان تلاش می کند که نشان دهد هستنده ی دیگری وجود دارد که نه فقط هست، بلکه با خویش و با سایر هستنده ها نسبتی دارد. هایدگر که خود در کتاب هستی و زمان برای فهم هستی تقریباً به همان راه سنت متافیزیکی رفته بود، یعنی به جای این که پژوهش خود را از هستی آغاز کند هستنده ای به نام دازاین را برای فهم هستی بررسی کرد. وی در کتاب درآمدی بر متافیزیک تلاش می کند با نشان دادن کاربردهای مختلف کلمه ی هستی در گفتار روزانه و از طریق افقی معین، از هستنده ها دور شود و به خود هستی بپردازد، اما در این جا نیز نمی تواند خود هستی را بدون هیچ گونه دلالت و ارجاعی فهم کند. زیرا در درآمدی به متافیزیک نیز، هستی را از طریق تعینات و حالاتی که خود هستی موجب ظهورشان می شود، می شناسد.