چکیده یکی از خصوصیات زندگی زناشویی جدید ناپایداری آن و ازدیاد طلاق است. این پژوهش باهدف بررسی عوامل اجتماعی و اقتصادی مرتبط با ناسازگاری زناشویی که زمینه ای برای تهدید جدی خانواده، جامعه و افزایش طلاق است، صورت پذیرفته است . زندگی زناشویی متأثر از عوامل مختلف اقتصادی، اجتماعی، روانی، فرهنگی و حتی سیاسی است که ناهماهنگی این عوامل می تواند ناسازگاری زناشویی را پدید آورد. پس از بررسی پیشینه تحقیق که عمدتاً خارجی بودند، چارچوب نظری پژوهش بر اساس ترکیب رویکردهای کنش متقابل و مبادله که در سطح خرد و روابط بین فردی مطرح است بنا گردید و بر اساس آن زمانی میان زن و شوهر عدم درک متقابل، عدم پیش بینی انتظارات، فقدان محبت کلامی و غیر کلامی و به طور کلی کمبود تبادلات روانی و اقتصادی مشهود باشد ناسازگاری زناشویی پدید می آید. پژوهش حاضر با 14 فرضیه، به روش پیمایشی ، با 420 نمونه تصادفی از زنان و با نرم افزار spss و تحلیل های توصیفی (جدول توزیع فراوانی )و استنباطی ( آزمون های تحلیل واریانس ، آزمون تی و ضریب همبستگی اسپیرمن و پیرسون) انجام شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که از چهارده فرضیه موجود فرضیه های ( میزان درآمد، جنس فرزند، محل تولد، وضعیت اشتغال زن،دخالت اطرافیان ، اختلاف سنی، سطح تحصیلات، مدت ازدواج، سن زوجین هنگام ازدواج، روابط با خویشاوندان و فاصله محل سکونت با خانواده زوجین) تأثیر معناداری در سطح اطمینان 95? با ناسازگاری زناشویی دارند و فرضیه های نحوه آشنایی باهمسر، وضعیت مسکن خانواده ونوع نگرش زوجین به مشکلات، باناسازگاری زناشویی درشهرنورآباد ممسنی رابطه معناداری ندارند. واژگان کلیدی: ناسازگاری زناشویی و شهرنورآباد ممسنی.