نام پژوهشگر: سیامک حاجی محمد

بررسی نقش اجتماعی عکاسی وآثار آن در تکوین نظم مدرن (تحلیل تاریخ اجتماعی عکاسی در نیمه دوم سده نوزدهم)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده هنرهای تجسمی 1391
  سیامک حاجی محمد   پروین طاعی

نظم اجتماعی مدرن، با تحول اندیشه ی بشر از دوران کلاسیک به دوران مدرن شکل گرفت. این مفهوم از نظم اجتماعی با تبلور مفاهیمی چون طبقه بندی، نام گذاری و جدول سازی از پدیده ها، جامعه ای بر پایه ی تولید تفکیک شده ی صنعتی، تقسیم کار پیچیده، نهادهای اجتماعی و طبقات عینیت یافته را پایه گذاری کرد. جامعه ای ساخته شده برپایه عقلانیتِ پیوسته با دانش که دست کم در صد سال نخست ظهورش انتظار می رفت از نظمی خلل ناپذیر پیروی کند. از دیدگاه نگارنده و در راستای هدف نهایی این متن آن چه در جامعه ی مدرن از اهمیتی ویژه برخوردار بود رشد و عینیت یافتن تدریجی گروهی اجتماعی بود که بر زمینه ای گسترده و متغیر در چهارچوب زمان و مکان می توانیم مفهوم طبقه ی متوسط را برای متمایز کردن و تعین یافتن به آن نسبت دهیم. ساختاری اجتماعی به مثابه ی یک طبقه ی متمایز که سوژه در مفهوم اجتماعی آن ـ یا به عبارت دیگر سوژه ی اجتماعی ـ را برای نخستین بار عینیت می بخشید. عکاسی در دل فرایندی زاده شد که به ساخته شدن اجتماعی بر پایه ی نظم مدرن منجر گشت. طبقه ی متوسط به عنوان تعریفی از شیوه ی زندگی گروهی از انسان ها در جوامع مدرن در مرکز این پویایی قرار داشت و عکاسی به فاصله ای اندک بدل به یکی از کارآمد ترین ابزارهایی (و درست تر این که بگوییم عناصری) شد که در مناسبات قدرت در جامعه، دست به کار باز تولید تمامی جنبه های این ساختار اجتماعی شد. طبقه ی متوسط در مرکز و باقی جامعه به نوعی در حاشیه، توسط دوربین نظارت می شد و نظارت می کرد. طبقه متوسط جنبه های گوناگون آن چه را در وسیع ترین مفهوم آن عکاسی نام داشت تولید و مصرف می کرد. دوربین در ادارات پلیس، دیوانه خانه ها، بیمارستان ها، مدارس، آتلیه ها و ... ابزار محبوبی برای شکل دادن به الگوی انسان متوسط (هویت طبقه ی متوسط) بود. در این متن با در نظر گرفتن بستر بسیار متغیر و رو به رشد مفهوم طبقه ی متوسط و با توجه به مفاهیم پایه ای جامعه شناسی و تاریخ علم و با کمک گرفتن از مبانی نظری ارائه شده توسط میشل فوکو تعریفی کلی از آن را مد نظر قرار داده، نشان می دهیم که این ساختار اجتماعی چگونه به شیوه ای ریشه ای به تعیین کننده ترین مفاهیم و مصادیق تاریخ عکاسی را در طی سده ی نوزدهم شکل گرفتند پیوند خورده است. عکاسی که از دل دانش بیرون جسته بود با تقلید نگاه بی طرف مشاهده گر اندیشنده بر پیوند خود با دانش و در نتیجه قدرت در جامعه تأکید می کرد. عکاسی با برگرفتن تفکیک ـ انتزاع می کوشید موضوع دانش (بدن میانگین/ سرنمون انسان طبقه ی متوسط) را از طریق قطعه قطعه کردن، به سوژه ی نگاه خیره ی شبه علمی دانش و بستری برای جاری شدن مناسبات قدرت تبدیل نماید. عکاسی به چهار طریق به طبقه ی متوسط پیوند می خورد: نخست، در حوزه ی اقتصادی می تواند تبدیل به یک شغل برای افراد این طبقه شود؛ دوم، می تواند به مثابه ی یک کالا (چه عکس و چه ابزار) بر الگوی مصرف این طبقه تأثیر بگذارد؛ سوم، از طریق ورود به بازنمایی به شیوه های متفاوت از تهیه ی یک پرتره ی ساده نزد یک آتلیه معمولی تا تولید اثری هنری تبدیل به بخشی از هویت افراد این طبقه گردد؛ و چهارم، با دامن زدن به آیین های زندگی در جوامع مدرن هم چون خانواده، گاهی تبدیل به بخشی از آیین گردد و گاه تبدیل به ثبت کننده و استحکام بخش به آن شود.