نام پژوهشگر: مریم کبیری نسب

نظریات بیماری روشنفکری پارانویای زیگموندفرویدو ژک لکان در بررسی شخصیتهای بوف کور و هملت
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده معماری و هنر 1390
  مریم کبیری نسب   فردوس حاجیان

چکیده پایان نامه: بیماری پارانوئید به عنوان یک ناهنجاری روانی قابل شناسایی و ریشه یابی می باشد.چنانچه از دیر باز بسیاری از انسانها که به جنون گرفتار می شدند امروزه در تبعات مختلف روانی تعریف و آسیب شناسی می گردند .در ادبیات داستانی ایران ،بوف کور بر اساس معیار های بیماری پارانویید ،از منظر فروید، به شخصیت بیمارگونه وی پی می بریم . بر همین اساس با شناخت شخصیت بوف کور هم با بیماری و هم با تشابه ساختار روانی این شخص با هملت به عنوان یک شخصیت دراماتیک –تراژیک جهانی به عنوان شخصیت بیمار دیگرآشنا می شویم.هملت از منظر دیدگاه لکانی می تواند یک پارانوییدی محسوب گردد.اما با بررسی خاستگاه این روان نژندی در دستگاه نفسانی آدمی می توان به عوارض و علائم و خصوصیات بیماران پارانویید پی ببریم.توالی رشدنظریات فروید ولکان در حوزه این بیماری،نگاهی تخصصی تر و موشکافانه تری نسبت به چگونگی شکل گیری بیماری می دهد.دیدگاه فروید نسبت به ساختارروانی آدمی(نهاد،خودوفراخود)،و گستره تعاریف وی در واپس زنی ،میل جنسی کودک و مکانیسم های دفاعی که در ارجاع به ضمیر آگاه ما بروز می یابند،راه را برای مفاهیم مشترک فروید و لکان مانند تصعیدونارسی سیسم تعریف کودک از خود و... هموار ساخت.اما در ساختار نفسانی لکان کودک در سه ساحت حیث خیالی،نمادین و واقع به پروسه هایی دست می یابد که در بروز علائم بیماری نوروتیک بلاخص پارانویید قابل انطباق تر می باشد. در تعریف پارانویید فرویدی و لکانی بوف کور ابژه ای از بیمار پارانویید می شود که با فاکتور های بیماری کاملاً هم خوانی دارد اما در شناسایی بیماری نوروتیک هملت پی می بریم که هملت سوژه ای ازبیمار پارانویید می باشد و از روند فاز آینه،شناخت دیگری، غیر ،آرزومندی، کمال مطلوب به تمایزات نظریات دو روانپزشک و تفاوت های شخصیت های پارانوییدی بوف کور وهملت می شویم.