نام پژوهشگر: حسین حاجی خدازاده

تحلیل منابع رشد اقتصادی در ایران با استفاده از کالیبراسیون الگوی رشد بهینه اوزاوا- لوکاس
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یزد - دانشکده مدیریت و اقتصاد 1391
  حسین حاجی خدازاده   رسول بخشی دستجردی

نقش و جایگاه سرمایه ی انسانی در ادبیات رشد اقتصادی همواره جایگاه مهمی بوده است. در این راستا مطالعات متعددی کوشیده اند تا نقش متغیر مذکور را در قالب انواع مدل های رشد تبیین نمایند. پژوهش حاضر نیز در راستای مطالعات انجام شده می کوشد تا سهم سرمایه انسانی در تولید اقتصاد ایران را طی سال های 1353 تا 1390 در قالب مدل رشد درون زای اوزاوا (1965) و لوکاس (1988)، برآورد کند. در این مطالعه برای تخمین و بررسی نقش سرمایه ی انسانی در تولید از روش الگوی خود بازگشت با وقفه های توزیعی(ardl) استفاده شده است. نتایج بیان کننده ی آن است که با وجود رابطه مثبت و معنی دار سرمایه انسانی در تولید ناخالص داخلی، نقش سرمایه فیزیکی پررنگ تر از سرمایه انسانی است. در این پژوهش با تشریح مدل رشد فوق، از آن برای شبیه سازی وضعیت مطلوب نسبت سرمایه انسانی تخصیص یافته به بخش آموزش و تربیت نیروی انسانی متخصص استفاده نموده است. یافته های حاصل از کالیبراسیون الگو نشان می دهد برای آن که اقتصاد در وضعیت مطلوب قرارگیرد، لازم است به ازای هر 100 نفر نیروی انسانی متخصص (سرمایه انسانی) 22 نفر استاد دانشگاه جهت ارتقاء ذخیره ی سرمایه ی انسانی وجود داشته باشند. حال آن که این نسب هم اکنون 7 به 100 است. هنگامی که نسبت استاد به کل ذخیره سرمایه انسانی در وضعیت مطلوب قرارگیرد، آن گاه مصرف، تولید و ذخیره ی سرمایه همگی از وضعیت جاری به وضعیت مطلوب ارتقاء خواهند یافت به گونه ای که نسبت مصرف به ذخیره سرمایه از مقدار 18/. به مقدار 56/. و نسبت تولید ناخالص داخلی به ذخیره سرمایه از مقدار 29/. به مقدار 4/4 واحد پولی تغییر خواهند نمود. نتایج حاصل از پایایی ریاضی الگو نشان می دهد که وضعیت موجود اقتصاد ایران از لحاظ متغیرهای فوق الذکر هرچند با فاصله از وضعیت بهینه شان قرار دارند، اما به دلیل قرارگرفتن در محدوده بازوی پایدار، می توان انتظار داشت هرگونه سیاست گذاری که منتهی به افزایش سرمایه انسانی (نسبت استاد به دانشجو) شود، می تواند اقتصاد را در مسیر حرکت به سمت وضعیت مطلوبش هدایت نماید.