نام پژوهشگر: شهلا مولوی

مبانی فقهی و حقوقی قانون حمایت از حقوق مولّفان، مصنّفان و هنرمندان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده الهیات 1391
  شهلا مولوی   سید محمد صدری

این تحقیق در نظر دارد تا با کنکاشی در مبانی فقهی و حقوقی مالکیت فکری و با تکیه بر آیات و روایات و بخصوص متون فقهی در حد وسع خود و امکان دسترسی به منابع در خصوص قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان به مبانی فقهی آن بپردازد. هر چند که در متون فقهی بطور مستقیم در این رابطه سخنی به میان نیامده است و این موضوع از مسائل مبتلا به جامعه در صدر اسلام نبوده و لذا از سوی شارع مقدس نیز حکمی در باره آن صادر نشده است. در زمان حاضر، از این موضوع تحت عنوان «مسائل مستحدثه» یاد می شود که نه تنها از مسائل جدی و مبتلا به اقتصاد پژوهش است بلکه به دلیل ارزش افزوده ای که در تولید آثار فکری که محصول خلاقیت و نوآوری پدیدآورنده است وجود دارد، انگیزه های سرقت بسیار بالا بوده و لذا حمایت قانونی از مالکیت فکری در ایجاد و تقویت انگیزه های اقتصادی، علمی و پژوهشی می تواند موثر و حرکت آفرین باشد. محوریت بحث در این تحقیق درباره ماهیت حق و چگونگی انتقال آن به غیر وتعریف فقهی مالکیت و رابطه آن با مال بر اساس ترجمه بخشی از کتاب البیع حضرت امام خمینی(ره) می باشد. آنچه مسلم است آن است که مطالب حاضر تلاشی در جهت طرح موضوع از نگاه فقه شیعی و با استناد به مبانی علم اقتصاد جدید است که طی آن اثبات خواهیم نمود که مالکیت معنوی یک مسئله معقول علمی و امری متعارف در معیشت افراد جامعه بوده و مورد پذیرش محافل علمی و اجرائی است. سپس با تکیه بر نظر فقیه شهید «آیت الله صدر(ره)» در کتاب «اقتصاد ما» به بررسی آن خواهیم پرداخت و نتیجه خواهیم گرفت که حق مالکیت فکری امری مشروع و از حقوقی است که قابل نقل و انتقال به دیگری بوده ولذا رعایت آن همانند سایر حقوق الزامی است و در نهایت به دلیل تعلق آن به شخص مسلمان، محکوم به احترام و اداء می باشد.

بررسی درمان های شناختی- رفتاری و بین فردی در کاهش میزان افسردگی، افزایش رضایت زناشویی و حمایت اجتماعی درک شده در زنان مبتلا به افسردگی پس از زایمان در یکی از دفاتر مامایی شهر اهواز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  شهلا مولوی   غلامرضا رجبی

این پژوهش با هدف بررسی درمان های شناختی – رفتاری و ارتباط بین فردی در کاهش میزان افسردگی پس از زایمان، افزایش رضایت زناشویی و حمایت اجتماعی در سه زن مراجعه کننده به یکی از دفاتر مامایی در شهر اهواز انجام گرفت. سه زن مبتلا به افسردگی پس از زایمان همراه با همسران شان با روش نمونه گیری هدفمند- در دسترس از طریق سخنرانی در مراکز بهداشتی و فراخوانی شهر اهواز به طریق مصاحبه تشخیصی بالینی و پرسشنامه افسردگی پس از زایمان ادینبورگ و بر اساس ملاک های ورود انتخاب شدند. طرح این پژوهش طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه، چندگانه ناهمزمان بود. تحلیل داده ها با استفاده از ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (rci) و درصد بهبودی انجام شد. در این پژوهش، دو زن مبتلا به افسردگی پس از زایمان در درمان شناختی- رفتاری و یک زن مبتلا به افسردگی پس از زایمان در درمان ارتباط بین فردی در مراحل خط پایه، درمان و پیگیری یک ماهه شرکت نمودند و پرسشنامه فرم کوتاه افسردگی بک (bdi-13)، مقیاس های رضایت زناشویی و حمایت اجنماعی درک شده را تکمیل کردند. یافته ها نشان دادند که در درمان شناختی- رفتاری میزان بهبودی نسبی زن اول در افسردگی 17/24 درصد و در زن دوم 92/20 درصد؛ میزان افزایش در رضایت زناشویی در زن اول 74/34 درصد و در زن دوم 20/30 درصد و میزان افزایش حمایت اجتماعی درک شده در زن اول 13/31 درصد و در زن دوم 25/15 درصد است. هم چنین درمان ارتباط بین فردی نیز توانسته است افسردگی زن سوم را کاهش، رضایت زناشویی و حمایت اجتماعی او را افزایش دهد. در نتیجه بر اساس یافته ها می توان بیان کرد که هر دو درمان در زنان مبتلا به افسردگی پس از زایمان در کاهش افسردگی، افزایش رضایت زناشویی و حمایت اجتماعی موثر هستند.