نام پژوهشگر: امیلیا نرسیسیانس

کاربرد نشانگرهای زبانی ادب و صمیمیت در میان گویشوران زبان ترکمنی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی - پژوهشکده زبانشناسی 1391
  تهمینه شیخی   یحیی مدرسی تهرانی

تجربه زندگی اجتماعی به ما آموخته است که برای یک رابطه اجتماعی موفق، باید رفتار اجتماعی مناسب با موقعیت مشخص و رابطه اجتماعی معین داشت. در واقع آنچه رفتار اجتماعی مناسب نامیده می شود، در اکثر موارد صرفاً رفتار زبانی مناسب است. رفتارهای زبانی مناسب با هنجارهای فرهنگی، اجتماعی، کاربرد شناختی و از آن جمله اصول ادب کنترل می شوند و به این ترتیب این امکان را فراهم می کنند که در هر موقعیت و بافت اجتماعی چه باید گفت و چگونه باید گفت. پژوهش حاضر، با نگاهی اجتماعی - زبانی، به بررسی نشانگرهای زبانی «ادب» و «صمیمیت» در یک جامعه ترکمن در ایران می پردازد و می کوشد تا برپایه رفتارهای زبانی اعضای این جامعه سنتی، روابط اجتماعی پیچیده آنها را نشان دهد. این پژوهش همچنین در پی آن است که تغییرات کمی یا کیفی در نگرش اعضای این جامعه را زیر تاثیر هنجارهای زبانی، اجتماعی فرهنگ غالب و در بستر روند مدرنیزاسیون کشور مشاهده کند. متغیرهای زبانی این پژوهش عبارتند از: شیوه های نامیدن و خطاب، قسم خوردن، نوبت گیری و قطع گفتار و دشواژه ها یا تابوی های زبانی. سن، جنسیت و میزان تحصیلات افراد، متغیرهای اجتماعی پژوهش را تشکیل می دهند. پرسش اصلی این پژوهش آن است که میان کاربرد هر یک از متغیرهای زبانی و اجتماعی تا چه حد ارتباط وجود دارد؟ روش پژوهش در این تحقیق میدانی است؛ گذشته از روش اسنادی (کتابخانه ای)، برای گردآوری داده ها، از دو روش پیمایشی (پرسشنامه) و مشاهده (مشارکتی) بهره گرفته شده است. جامعه مورد بررسی، ترکمن های ساکن شهر گنبدکاووس در استان گلستان هستند و جامعه نمونه بخش پرسشنامه را 540 نفر از گویشوران زبان ترکمنی در این شهر تشکیل می دهند. آزمودنی ها به لحاظ جنسیت در دو گروه (زن و مرد)، به لحاظ سن در سه گروه (25-، 40-25 و 41+) و از نظر میزان تحصیلات در دو گروه تحصیلی (دیپلم و پایین تر و لیسانس و بالاتر) جای گرفته اند. علاوه بر جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه، از روش مشاهده مشارکتی نیز جهت تأیید یا رد نتایج حاصل از پرسشنامه استفاده شد. در مجموع، 100 مورد مشاهده مستقیم توسط پژوهشگر به عنوان عضوی از جامعه ترکمن ثبت گردید. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که، میان کاربرد نشانگرهای زبانی صورت های خطاب، ضمایر خطاب (در یک بافت رسمی)، قسم خوردن و تابوی زبانی با جنسیت آزمودنی ها ارتباط معناداری وجود دارد ولی میان کاربرد ضمایر خطاب (در یک بافت صمیمانه) و قطع گفتار با جنسیت ارتباط معناداری وجود ندارد. میان کاربرد نشانگرهای زبانی صورت های خطاب و تابوی زبانی با سن گویشوران ارتباط معناداری وجود دارد ولی میان کاربرد ضمایر خطاب، قطع گفتار، قسم خوردن با سن گویشوران ارتباط معناداری وجود ندارد. میان کاربرد نشانگرهای زبانی ضمایر خطاب (در یک بافت رسمی) و قطع گفتار، با میزان تحصیلات گویشوران ارتباط معناداری وجود دارد ولی میان کاربرد صورت های خطاب، ضمایر خطاب (در یک بافت صمیمانه)، تابوی زبانی و قسم خوردن با میزان تحصیلات گویشوران رابطه معناداری وجود ندارد.

بررسی تاثیر سلطه فرهنگی بر خودابرازی دانشجویان (دختر) دانشگاه علم و فرهنگ
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1391
  ارزو علومی   امیلیا نرسیسیانس

در نگاهی عام، به نظر نمی آید که ابراز خود، در بین جوانان جهان امروز و به ویژه در بین زنان جوان ایرانی، در سطح اجتماعی مساله ساز باشد، اما بررسی عمیق تر موضوعِ «خودابرازی» جوان ایرانی تحت تأثیر سلطه فرهنگی بر او که هدف این نوشته است، وجود عوامل اثرگذار گوناگون فرهنگی را روشن ساخته است. تعامل این عوامل با یک دیگر در نهایت، نشان از وجود سلطه ای فرهنگی بر زنان جامعه ما دارد. خودابرازی زنان به مثابه کرداری اجتماعی را برخی نظریه پردازان امروز جامعه شناس بررسی کرده اند. از آن میان، اندیشمندان پسا استعماری و روانشناسی اجتماعیِ، همچون هولمز و باتلر به وضوح به سبک متفاوت پرورش دختران و پسران در خانواده ها که جامعه پذیری متفاوت این دو جنس را در پی دارد، اشاره کرده اند و برخی دیگر، همچون اسپیواک، به طور خاص با نظریه پردازیِ «به حاشیه رانده شدگیِ» گروههای فرودست، چارچوب نظری تبیین کننده وضعیت دختران ایرانی را فراهم کرده اند. آنچه از نتایج این پژوهش به دست آمد، گویای پیچیدگی تعامل میان سه عامل اصلی یعنی، نگرش فرودستانه به خود در بین زنان جوان ایرانی(جامعه پذیری جنسیتی)؛ سکوتِ فرودست در برابر سلطه جمع و در سطح کلان دربرابر سلطه فرهنگی به دلیل جداشدگی او از جایگاه قدرت(به حاشیه رانی)؛ و تسریِ جبرگراییِ زبان فارسی به مثابه زبانی جنسیت زده برای کودکان زبان آموز است. پژوهشگر تلاش کرده است با کمک روش های متناسب با چارچوب نظری، و آزمون فرضیه های آن که بر مبنای بررسیِ سلطه کلیشه های فرهنگیِ معمول یا مسلط در فرهنگ ایرانی اند، به وضعیت کنونی خودابرازی جوانان- به ویژه دانشجویان دختر- دسترسی یابد. روش پژوهش، به کار گیری هر دو روش کمی-از طریق توزیع و جمع آوری پرسشنامه- و کیفی-از طریق انجام دو نوع مصاحبه 1-نیمه ساخت یافته و 2-روایت گونه، با نمونه ای تصادفی از میان بیش از هزار نفر از دانشجویان دو مقطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه علم و فرهنگ، در تابستان 1391 بوده است. دستاوردهای بخش کمی نشان می دهند که نزدیک به نیمی از نمونه آماری این پژوهش، به میزان "زیاد" تابع سلطه فرهنگی هستند. همچنین، آزمون همبستگی پیرسون نشان داده است که بین تبعیت دانشجویان دختر از کلیشه فرهنگی مسلط، و خودابرازی آنان رابطه منفی وجود دارد. تحلیل داده های برگرفته از مصاحبه های کیفی نیز نشان داد که برخی مفاهیم، مانند "سکوت"، "سرخوردگی"، "حق را به جمع دادن" و "حس مهم نبودن" در بین پاسخگویان بیشتر هستند تا مفاهیمی مانند: "ادامه گفتگو"، یا "شگرد گوشزد کردن". ضمن آن که با افزایش میزان جامعه پذیری پاسخگویان، خودابرازی آنها کاهش یافته است. در بررسی "ضعیت خودابرازی" دانشجویان فوق، عمده ترین دستاورد پژوهش آن است که بیشترین دامنه تغییرات در مولفه "خودابرازی فردی" مشاهده گردید در حالی که در مولفه های اصلی دیگر-خودابرازی جمعی، ناخودابرازی وپرخاشگری چنین دامنه تغییراتی نبود. هرچند بیشتر نمونه این پژوهش ناخودابراز نیستند، اما خودابرازی فردی نسبتاً پایین است. به دیگر بیان، افراد احساس خود را به خوبی بیان ننموده و داوری نسبت به خود نیز متوسط است. در حالی که همین نمونه به لحاظ خودابرازی جمعی، به شایستگی به احقاق حق خود می پردازند. این نوشته با تمرکز بر عوامل سلطه فرهنگی، راهی گشوده است برای کاهش نابرابری میان گروههای جامعه در دسترسی آنها به فرصتها، امکانات و منابع؛ و نویسنده سعی داشته است به شناخت بیشتر و نتیجتاً رفع سلطه هنجارها و کلیشه های مسلط بر خودابرازی جوانان، و به ویژه بر خودابرازی زن جوان ایرانی نایل گردد.

مشارکت اقلیت دینی ارامنه در امر مدیریت محله (مطالعه موردی محله زرکش)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1392
  یاسر خدام خراسانی   جلال الدین رفیع فر

در چند دهه ی اخیر از مشارکت اجتماعی بعنوان یکی از عوامل موثر در توسعه یاد شده است. توسعه ی مثبت و پایدار در شهرها، وابسته به مشارکت شهروندان در امور محله و شهر خویش است. با توجه به تنوع قومیتی، دینی و مذهبیای که در شهر تهران وجود دارد، چگونگی مشارکت جویی و مشارکت دهی اقلیتهای دینی در امور محله و شهر خویش یکی از سوالات جامعه شناسانهای است که قابلیت طرح دارد. اقلیت دینی ارمنی در هشتاد سال اخیر بطور برجسته در چندین محله ی تهران مستقر شده اند و در این تحقیق سعی شده است با استفاده از شیوه ی تحقیقات کیفی و روش تئوری زمینه ای، در مورد چگونگی مشارکت ارامنه در امور مدیریتی محله زرکش و عوامل تسهیل کننده و موانع آن به بحث بپردازیم. در این پژوهش به قصد بالا بردن بازده نظری از شیوه نمونه گیری نظری استفاده شده است و با بیست نفر از ارامنه در مورد موضوع مورد مطالعه مصاحبه به عمل آمد. نتایج تحقیق نشان می دهد که تفاوت های نسبی هنجاری و ارزشی بین ارامنه و جامعه ی اکثریت، برخورداری از مدارس و انجمن های خاص ارامنه در کشورمان و برخی محرومیت هایی که در سطح جامعه اکثریت برای آنان وجود دارد، باعث شده است که ارامنه تبدیل به اقلیتی منزوی و درون گرا در جامعه شوند. آنان دارای گروه ها و سازمان های غیر دولتی ارمنی در ایران هستند و مدارس و کلیساهای خاص ارامنه را در اختیار دارند؛ که این امر سبب شده است آنان در درون گروه دینی و قومیتی خویش مشارکت بالایی داشته باشند اما در مواجهه با جامعه ی اکثریت همچنان کناره گیری را ترجیح دهند و بی اعتمادی میان آنان و جامعه اکثریت، دیواری نامرئی بوجود آورده است. از طرفی شهرداری که مدیریت شهری در ایران تا حد زیادی بر عهده اوست و داعیه ی برگزیدن رویکرد اجتماعی – فرهنگی در مواجهه با مسائل شهری دارد، سعی نموده از نمایندگان شورای محلی در مدیریت امور محله ها استفاده کند. اما به نظر می رسد که برای جلب بیشتر اعتماد و مشارکت ارامنه در محله زرکش، علاوه بر استفاده از نمایندگان ارامنه در شورای محلی نیاز به ساز و کار دیگری نیز داشته باشد. استفاده از رابط ها و کارشناسان اجتماعی- فرهنگی ارمنی در سازمان شهرداری در جهت شناختن بیشتر فرهنگی-اجتماعی این اقلیت و برقراری ارتباط صحیح با آنان و دخیل کردن بیش از پیش آنان در مدیریت امور محله شان لازم و ضروری به نظر می آید.

بررسی زبان گفتاری کودکان دبستانی شهر تبریزبا تاکید بر دوزبانگونگی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه الزهراء - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  سمیه قربانیان   مرتضی منادی

پژوهش حاضر باهدف بررسی زبان گفتاری کودکان دبستانی شهر تبریز با تاکید بر دوزبانگونگی انجام شد. روش مورد استفاده کیفی بوده و اطلاعات با ابزار مصاحبه با پرسش های محقق ساخته جمع اوری شدند. هم چنین با نشان دادن تصویر جهت قصه گویی توسط کودکان توانستیم 18 نفر را انتخاب کنیم. سپس اطلاعات را تحلیل محتوا کردیم. نتایج نشان داد که تمامی کودکان با گونه ی غیر تبریزی دارای کد محدود هستند و اغلب آن ها داستان خود را بافت نشانده بیان کردند. در حالی که تمامی کودکان با گونه تبریزی دارای کد گسترده هستند و اغلب آن ها داستان خود را بی بافت ارائه کردند.

بررسی مقایسه ای واژه گزینی کودکان دوزبانه ارمنی و تک زبانه فارسی زبان منطقه هشت تهران بر اساس توانش های ارتباطی و شناختی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1387
  زهرا ملکشاهی   امیلیا نرسیسیانس

چکیده ندارد.