نام پژوهشگر: میر حسن رسولی صدقیانی

بررسی تهیه کمپوست از ضایعات هرس درختان به کمک بقایای سرخس آزولا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده کشاورزی رضائیه 1390
  رعنا صالحی راد   سید ابراهیم سپهر

سالانه میلیونها تن ضایعات مختلف کشاورزی در سطح کشور تولید می شود که می تواند سهمی در تامین ماده آلی خاک داشته باشد، ولی متاسفانه قسمت اعظم آن یا سوزانده می شود و یا در گوشه ای رها گردیده و موجبات آلودگی محیط زیست را فراهم می نماید. هدف از این مطالعه، بررسی امکان تهیه کمپوست از ترکیب ضایعات هرس درختان سیب و انگور و سرخس آزولا بود. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کاملاً تصادفی با 6 تکرار و سه تیمار در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه انجام شد. به منظور تعدیل نسبت c/n، ضایعات هرس درختان در نسبتهای مختلف با سرخس آزولا ترکیب شدند. تیمارهای آزمایش عبارت بودند از: 1) مخلوط 75 % ضایعات هرس + 25% سرخس آزولا (p75a25)، 2) 50% مخلوط ضایعات هرس+ 50% سرخس آزولا (p50a50) و 3) 100% ضایعات هرس (p100). مخلوط آسیاب شده شاخه های هرس در تیمارهای فوق در آزمایشگاه در کپه هایی در داخل گلدانهای پلاستیکی بزرگ انباشته شده و در این مراحل برای حفظ اکسیژن کافی توده مواد آلی بطور مرتب بهم زده شدند. خصوصیات فیزیکی و شیمیایی شامل تخلخل کل، تخلخل تهویه ای، ظرفیت نگهداری آب، جرم مخصوص ظاهری،ph ،c/n ، ec، درصد کربن آلی و مقادیر n، p،k ، ca، mg،na، fe، zn و cu مواد کمپوستی در سه زمان 1، 2 و4 ماه پس از شروع آزمایش اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد اختلاط بقایای آزولا با ضایعات چوب در طول 120 روز تشکیل کمپوست در مقایسه با شرایط بدون آزولا سبب تسریع تشکیل کمپوست گردید بطوری که در پایان دوره کمپوست سازی، نسبت c/n در تیمارهای p50a50 و p75a25 به ترتیب به 14 و 18 رسید و در اختلاط خالص هرس درختان، بیشتر از دو اختلاط دیگر بود و در مقایسه با تیمار خالص ضایعات هرس نسبت c/n در تیمارهای p50a50 و p75a25 به ترتیب 2 و 6/1 برابر کمتر بودند. در واقع مقدار معدنی شدن کربن با پیشرفت زمان کاهش یافته و به دنبال آن نسبت c/n نیز کاهش یافت. نتایج حاصل از تجزیه مواد کمپوست شده در پایان آزمایش نشان داد که علاوه بر نیتروژن غلظت فسفر، پتاسیم، کلسیم و منیزیم نیز افزایش یافتند. در بین خصوصیات فیزیکی تاثیر تیمارها چه زمان نمونه برداری و چه نسبت اختلاط در مقدار ph معنی دار بود و با پیشرفت زمان کمپوست سازی مقدار ph روند افزایشی نشان داد و از مقدار 6/6 در زمان اول به 7 در زمان سوم رسید. ظرفیت نگهداری آب و ec نیز افزایش و وزن مخصوص ظاهری کاهش یافتند. مطالعات در این تحقیق نشان داد که ترکیب ضایعات هرس درختان و سرخس آزولا در نسبت اختلاط مساوی (p50a50) پتانسیل بیشتری را برای تشکیل کمپوست داشته بسیاری از شاخص های کیفی رسیدگی کمپوست از جمله نسبت c/n،ph ، درصد نیتروژن در این نسبت به عنوان یک مکمل مناسب در بستر رشد می باشد.

متداول کردن برخی گیاهان به عنوان کود سبز در شرایط معمولی، شور و کم آب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده کشاورزی 1391
  سکینه عبدی   مهدی تاجبخش

ایران جزو مناطق خشک و نیمه خشک جهان دسته بندی می شود و از جمله مسائل مهم این مناطق، کمبود آب آبیاری، شوری و کمبود مواد آلی خاک می باشد. بنابراین متداول کردن استفاده از کود سبز برای رفع این مشکلات ضروری به نظر می رسد. در همین راستا، پژوهشی در دو بخش آزمایشگاهی و مزرعه ای (سال های 1388 و 1389) در آزمایشگاه بذر و مزرعه تحقیقاتی گروه زراعت و اصلاح نباتات دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه طراحی و اجرا گردید. برای مطالعه آزمایشگاهی ده گیاه، متعلق به سه خانواده لگومینوزه (شبدر قرمز (trifolium pratense) ، شبدر سفید (t .repens)، شبدر برسیم (t. alexandrinum)، ماشک (vicia sativa)، گاودانه (vicia peregrine) و اسپرس (onobrychis viciaefolia))، گرامینه (ارزن مرواریدی (panicum miliaceum)، یولاف (avena sativa) و سورگوم علوفه ای (sorghum bicolor) و خانواده براسیکاسه (منداب (eruca sativa)) در قالب سه طرح کاملا تصادفی با سه تکرار اجرا گردید. القای شرایط شوری و خشکی در محیط آزمایشگاه با استفاده از محلول کلرور سدیم با پتانسیل اسمزی 9/0- مگا پاسکال و پلی اتیلن گلیکول با پتانسیل 5/1- مگا پاسکال انجام شد و صفات درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی، طول ریشه چه و کلئوپتیل و وزن تر و خشک گیاهچه اندازه گیری گردید. از میان گیاهان مورد مطالعه، پنج گیاه شبدر سفید، ماشک، گاودانه، سورگوم علوفه ای و منداب به عنوان گیاهانی با حساسیت کمتر نسبت به تنش شوری و پنج گیاه شبدر سفید، اسپرس، ارزن مرواریدی، سورگوم علوفه ای و منداب به عنوان گیاهانی با حساسیت کمتر نسبت به تنش خشکی انتخاب و وارد مرحله مزرعه ای تحقیق گردید. آزمایش مزرعه ای در قالب سه طرح جداگانه (بدون تنش، تنش شوری و کم آبی) به صورت بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار اجرا شد. نمونه برداری از خاک برای اندازه گیری صفات مورد نظر همزمان، یک، سه و پنج ماه بعد از اختلاط بقایا با خاک انجام گرفت. در حالت بدون تنش گیاهان شبدر سفید، شبدر قرمز، شبدر برسیم، اسپرس، ماشک، گاودانه، سورگوم علوفه ای، ارزن مرواریدی، یولاف و منداب به عنوان کود سبز مورد بررسی قرار گرفتند. در هر دو سال اجرای تحقیق بیشترین مقدار کربن آلی مربوط به پنج ماه بعد از اختلاط بقایای سورگوم علوفه ای و ارزن مرواریدی به خاک بود. بیشترین مقدار نیتروژن کل خاک در سال 1388، پنج ماه بعد از استفاده از بقایای شبدر سفید به عنوان کود سبز حاصل شد (23/0 درصد)، در حالی که در سال 1389 مربوط به نمونه برداری سوم (34/0 درصد) ماشک بود. کمترین نسبت c/n در سال 1388 در مورد شبدر سفید، یک ماه بعد از اختلاط بقایای آن مشاهده شد. بیشترین مقدار فسفر خاک در سال 1388 به چهارمین نمونه برداری شبدر سفید (mg/kg 00/34) و در سال 1389 مربوط به ماشک بود. مقدار نیتروژن آمونیومی خاک تحت تاثیر نوع کود سبز قرار گرفت و بیشترین مقدار نیتروژن نیتراتی سه و پنج ماه بعد از برگرداندن بقایای ماشک به خاک حاصل شد. با توجه به نتایج حاصل از این بخش از تحقیق گیاهان شبدر سفید و ماشک به دلیل داشتن نسبت c/nپایین، افزایش میزان فسفر، نیتروژن کل و معدنی قابل استفاده برای گیاه بعدی، می توانند به عنوان بهترین کود سبز در بین گیاهان مورد مطالعه معرفی گردند. در آزمایش مزرعه ای با تنش شوری گیاهان شبدر سفید، ماشک، گاودانه، سورگوم علوفه ای و منداب به عنوان کود سبز در شرایط شوری طبیعی حاصل از آب دریاچه ارومیه (شوری خاک در حدود 7/2-2 دسی زیمنس بر متر) کشت شدند که بیشترین میزان وزن تر و خشک اندام های هوایی و ریشه ها و در نهایت عملکرد کل (kg/ha 4/6870) در اثر برگرداندن بقایای سورگوم علوفه ای در خاک مشاهده شد. همچنین بیشترین درصد کربن آلی در مورد سورگوم علوفه ای و در سال های 1388 (85/41 درصد) و 1389 (525/41 درصد) بدون وجود اختلاف معنی دار بین این دو سال مشاهده شد و ماشک در سال اول (275/37 درصد) و دوم (00/37 درصد) بدون اختلاف معنی دار با یکدیگر در مرتبه بعدی قرار گرفت. شبدر سفید در این مورد کمترین درصد کربن آلی را به خود اختصاص داد. در حالی که بیشترین میزان نیتروژن کل سه و پنج ماه بعد از استفاده از شبدر سفید (09/0 و 11/0 درصد) و گاودانه (09/0 و 10/0 درصد) به عنوان کود سبز حاصل شد. در سال دوم تحقیق، بیشترین درصد نیتروژن کل (28/0 درصد) در نمونه برداری چهارم از خاک بعد از افزودن بقایای ماشک حاصل شد. کمترین میزان نسبت c/n، سه و پنج ماه بعد از برگرداندن گیاهان شبدر سفید، ماشک و گاودانه در خاک مشاهده گردید. میزان نیتروژن آمونیومی گاودانه در فاصله پنج ماه بعد از برگرداندن به خاک بیشترین مقدار را داشت، در حالی که بیشترین میزان نیتروژن نیتراتی پنج ماه بعد از برگرداندن بقایای گیاهان گاودانه، ماشک و شبدر سفید به خاک مشاهده گردید. بیشترین مقدار پتاسیم سه ماه بعد از برگرداندن بقایای شبدر سفید و ماشک حاصل شد. با توجه به نتایج حاصل، گیاهان سورگوم علوفه ای، شبدر سفید و ماشک به ترتیب به دلیل عملکرد و بیوماس بالا و افزایش مواد آلی خاک، داشتن c/n پایین و افزایش میزان نیتروژن کل و معدنی قابل استفاده برای گیاه بعدی می توانند به عنوان بهترین کود سبز در بین گیاهان مورد مطالعه در شرایط تنش شوری معرفی شوند. در آزمایش مزرعه ای تحت شرایط تنش کم آبی گیاهان شبدر سفید، اسپرس، ارزن مرواریدی، سورگوم علوفه ای و منداب به عنوان کود سبز در نظر گرفته شدند. واحد های آزمایشی در 50 درصد آب ظرفیت زراعی آبیاری شدند. در هر دو سال اجرای تحقیق بیشترین مقدار کربن آلی خاک بر اثر تجزیه بقایای ارزن مرواریدی حاصل شد. نسبت c/n خاک در ماههای اول، سوم و پنجم بعد از اختلاط بقایای گیاهان اسپرس و شبدر سفید با خاک، کاهش معنی داری نشان داد. نیتروژن نیتراتی نیز بیشترین مقدار را بعد از افزودن بقایای اسپرس و شبدر سفید داشت. میزان پتاسیم، سه و پنج ماه بعد از اختلاط بقایای گیاهان کود سبز در خاک بیشترین مقدار را داشته و در بین گیاهان مورد آزمایش مقدار پتاسیم خاک بر اثر استفاده از اسپرس در سال 1388 و اسپرس و سورگوم علوفه ای در سال 1389 بیشترین مقدار را داشته است. با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق گیاهان شبدر سفید و اسپرس به دلیل افزایش نیتروژن کل و معدنی قابل استفاده برای گیاه بعدی، می توانند به عنوان بهترین کود سبز در بین گیاهان مورد مطالعه معرفی گردد.

اثرات گوگرد و تیوباسیلوس بر توزیع شکل های فسفر در خاک های آهکی در استان ‏آذربایجان غربی ‏
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده کشاورزی 1391
  المیرا شهنازی   میر حسن رسولی صدقیانی

در دهه های گذشته در خاک های ایران مقادیر زیادی کود فسفاتی مصرف شده است که این امر می تواند ‏به عدم تعادل عناصر غذایی در خاک، تجمع فسفر و آلودگی محیط زیست منجرب شود. این پژوهش به ‏منظور بررسی اثرات میکروارگانیسم های اکسیدکننده گوگرد و حل کننده فسفات بر توزیع شکل های فسفر در ‏یک خاک شدیداً آهکی (49 درصد ‏caco3‎‏) به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با شش ‏تیمار شامل: ‏c‏ (شاهد، بدون تلقیح و بدون افزودن گوگرد) ‏f‏ (سویه های قارچ، پنی سیلیوم و آسپرژیلوس) ‏b‏ ‏‏(سویه های باکتری، سودومناس و باسیلوس) ‏s+t‏ (باکتری تیوباسیلوس + گوگرد، مقدار گوگردی که بتواند با ‏پنج درصد ماده خنثی شونده خاک واکنش دهد) ‏f+b‏ (سویه های قارچ + سویه های باکتری) و ‏f+b+s+t‏ ‏سویه های قارچ + سویه های باکتری + باکتری تیوباسیلوس + گوگرد در دو زمان نمونه‎ ‎برداری (60 و 120 روز) ‏در سه تکرار اجرا گردید. نتایج نشان داد که استفاده از میکروارگانیسم ها اکسیدکننده گوگرد و حل کننده ‏فسفات باعث تغییرات معنی دار در خصوصیات شیمیایی خاک از جمله: ‏ph، ‏ec‏ ، مقدار ‏caco3‎، مقدار آهن، ‏روی، مس، منگنز و فسفر قابل استفاده شد (‏olsen-p‏)، فسفر آلی و فسفر معدنی شدند. در بین تیمارهای ‏مطالعه شده بیشترین اثر مثبت مربوط به تیمارهای گوگردی (‏s+t ‎‏ و ‏f+b+s+t‏) بود به طوری که به ترتیب ‏باعث کاهش 48/0 و 29/0 واحدی ‏ph، 3/2 و 5/1 درصدی آهک، افزایش 57 و 38 درصدی آهن، 60 و 53 ‏درصدی روی و 53 و 60 درصدی منگنز شدند همچنین این تیمارها باعث شدند شکل های نا محلول فسفر ‏بخصوص آپاتیت 13 درصد کاهش یافته و به شکل های محلول تر دی کلسیم فسفات (به ترتیب 88 و 72 ‏درصد افزایش)، فسفر آلی (به ترتیب 19 و 18 درصد افزایش) و فسفر قابل استفاده (به ترتیب 26 و 29 درصد ‏افزایش) تبدیل شوند. تیمارهای اعمال شده باعث کاهش میزان مس شدند که این امر می تواند به خاطر پیوند ‏قوی مس با مواد آلی ترشح یافته از میگروارگانیسم‎ ‎ها باشد. میکروارگانیسم های حل کننده های فسفات در زمان ‏‏60 روز اما تیمارs+t ‎‏ در زمان 120 روز موثرتر بودند.‏

بررسی اثرات کاربری اراضی و مدیریت خاک بر شاخصهای کیفیت خاک: مطالعه موردی منطقه اشنویه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده کشاورزی رضائیه 1391
  کمال قدرت سردره   سالار رضاپور

رشد جمعیت و نیاز غذایی انسان، دخالت انسان در اکوسیستم های طبیعی و تغییر ویژگی های ذاتی خاک و تخریب آن، نیاز به بررسی اثرات تغییر کاربری اراضی بر کیفیت خاک را افزایش می دهد. این پژوهش به-منظور بررسی اثرات تغییر کاربری بر برخی از ویژگی های شیمیایی و بیولوژیکی خاک در چهار کاربری جنگل، مرتع، باغ و زراعت (همه با پیشینه جنگلی) در استان آذربایجان غربی، منطقه اشنویه انجام شد. تعداد 96 نمونه خاک با الگوی تصادفی از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتی متر برای بررسی ویژگی های خاک نمونه-برداری شد. این پژوهش در قالب طرح نستد یا آشیانه ای انجام شد. و با استفاده از روش تجزیه مولفه های اصلی (pca)، از میان کل 16 ویژگی مورد بررسی کیفیت خاک (tds)، 6 ویژگی به عنوان مهم ترین یا حداقل ویژگی های موثر بر کیفیت خاک (mds) تعیین شدند. سپس کیفیت خاک های جنگل، مرتع، باغ و زراعت با استفاده از مدل شاخص تلفیقی کیفیت خاک (isqi) ارزیابی گردید. در اثر تغییر کاربری جنگل به سایر کاربری ها، کربن زیست توده میکروبی(mbc)، تنفس میکروبی پایه (br)، تنفس برانگیخته با سوبسترا (sir)، مقدار کلسیم و پتاسیم محلول، کلسیم، منیزیم و سدیم تبادلی، ماده آلی خاک (som)، ظرفیت تبادل کاتیونی (cec)، نسبت جذب سدیم (sar)، پتاسیم قابل دسترس(kava) به طور معنی داری (05/0p?) کاهش یافتند. همبستگی مثبت بین تنفس برانگیخته با سوبسترا (sir) با نسبت کربن میکروبی به کربن آلی (cmic:corg) )164/0(r = و قابلیت دسترسی به کربن )247/0(r= مشاهده گردید. تنفس میکروبی با قابلیت دسترسی به کربن ) 7/0(r= و کربن زیست توده میکروبی )812/0(r = همبستگی مثبت داشت. ماده آلی خاک با ویژگی های اسیدیته (617/0r= )، هدایت الکتریکی (493/0r= )، منیزیم محلول (213/0r= ) و سدیم محلول (512/0r= ) همبستگی مثبت داشت. بهترین مدل رگرسیون چندگانه خطی شاخص های بیولوژیکی، (br 307/0 – sir 25/1mbc = +) و مدل رگرسیونی مناسب برای ویژگی های شیمیایی بصورت زیر بود. n58/0kavai+12/0esp+201/0cec+338/1kexch-561/0mgexch..+456/0caexch+135/1ksol+605/0nasol+259/0casol+ 848/0-om= نتایج نشان داد 6 ویژگی ماده آلی خاک، قابلیت دسترسی به کربن، نسبت کربن میکروبی به کربن آلی، فسفر قابل استفاده، اسیدیته و نسبت جذب سدیم به عنوان mds بیشترین تأثیر را بر کیفیت خاک های مورد مطالعه نشان دادند. محاسبه مدل شاخص تجمعی کیفیت خاک نشان داد که کیفیت خاک به ترتیب برای جنگل و مرتع با کیفیت i و ii (بدون محدودیت و محدودیت کم) و برای کاربری های زراعت و باغ در محدوده خاک های با کیفیت درجه iii است (دارای محدودیت برای رشد گیاه) و نشان می دهد که تغییر کاربری جنگل به باغ و زراعت در این منطقه سبب کاهش کیفیت خاک گردیده است. لذا لازم است عملیات مدیریتی مناسب به منظور افزایش کیفیت خاک اجرا شود.

تاثیر افزودن اسید هومیک بر پالایش سبز در یک خاک آلوده به سرب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  حسن کریمی   حبیب خداوردی لو

یکی از مشکلات عمده امروز جوامع بشری موضوع آلودگی محیط زیست است . مشکل آلودگی محیط زیست با استفاده بیش از حد فاضلاب لجن، کمپوست شهری، پساب معدنها، کودهای فسفاته و افزایش فعالیت های صنعتی بشر در طی قرن اخیر در آلوده کردن خاک ها به فلزات سنگین موثر می باشند که سلامتی انسان و دام را تهدید می کند . پالایش سبز یکی از فناوری های نوید بخش است که با انباشت عناصر سنگین در اندام هوایی گیاهان خروج این عناصر از خاک های آلودگی را امکان پذیر می کند که در آن از توانایی گیاهان یا اسیدهای آلی و انواع کلات کننده ها در تثبیت ، جذب، انتقال و اندوزش آلاینده های خاک استفاده می شود . مهم ترین کاستی های پالایش سبز زمان بر بودن ، بردبار نبودن برخی گیاهان به شرایط تنش فلزات سنگین و زیست-فراهمی اندک اکثر فلزات به ویژه در خاک های آهکی می باشد . اسیدهای آلی با وزن مولکولی پایین نظییر اسیدهای سیتریک، اگزالیک ، فوماریک ، مالیک و غیره و اسیدهای آلی با وزن مولکولی بالا نظییر اسید هومیک و فولویک با تغییر بخش های محلول و قابل دسترس می توانند کارآیی پالایش سبز را افزایش دهند . با وجود مقدار زیاد سرب در خاک ، مقدار قابل دسترس برای گیاهان (بخش محلول و قابل تبادل خاک) به علت ایجاد کمپلکسهای قوی با مواد آلی ، اکسیدهای آهن و منگنز و رسها و تشکیل رسوب با کربنات ها ، هیدروکسیدها و فسفات ها مقدار کمی رابه خود اختصاص داده است . گیاه پالایی موثر خاک های آلوده به فلزات سنگین به قابلیت دسترسی عناصر برای جذب توسط گیاه بستگی دارد از راههای افزایش دسترسی زیست فراهمی فلزات سنگین ، استفاده از ترکیبات آلی کمپلکس کننده ، ازجمه اسید هومیک است اصلاح خاک با مواد هومیکی بیرونی ممکن است گیاه پالایی فلزات سنگین از خاک آلوده را تسریع نماید ، در حالی که همزمان از تحرک زیست محیطی آنها جلوگیری می نمایددسترسی زیستی فلزات سنگین در خاک بوسیله عوامل متعددی همچون میزان ماده آلی خاک ، ظرفیت تبادل کاتیونی و بخصوص ph (که خود تحت تاثیر میزان اسیدهای آلی می باشد) تغییر می نماید استفاده از اسید هومیک در خاک انتقال سرب از خاک به اندام هوایی را افزایش داده است ، هر چند این افزایش در برخی موارد قابل توجه نبود ، اسید هومیک با دارا بودن گروههای عاملی مختلف در سطوح خود می تواند با فلزات سنگین ایجاد کلات نموده و آنها را به صورت های قابل دسترس گیاهان تبدیل نماید .

مطالعه تاثیر انواع میکروارگانیسم های حل کننده فسفات در آزاد سازی فسفر از سنگ فسفات
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده کشاورزی رضائیه 1392
  ابراهیم رحیم پور   میر حسن رسولی صدقیانی

به منظور بررسی تأثیر انواع میکروارگانیسم ها و تأثیر مایه تلقیح تیوباسیلوس با گوگرد بر حل پذیری سنگ فسفات، دو آزمایش به صورت جداگانه انجام گردید. آزمایش اول در قالب فاکتوریل کاملاَ تصادفی، شامل: تیوباسیلوس در دو سطح (با و بدون باکتری) و سه سطح گوگرد (0، 10 و 20 درصد) و دو نوع سنگ فسفات شامل (آسفوردی) و (یاسوج) و آزمایش دوم در قالب طرح کامل تصادفی در 9 تیمار شامل: دو تیمار باکتری (سودوموناس و باسیلوس)، سه تیمار قارچ (آسپرژیلوس، پنی سیلیوم و تریکودرما)، مخلوط باکتری ها، مخلوط قارچ ها، مخلوط باکتری ها و قارچ ها و یک تیمار شاهد (بدون میکروارگانیسم)، بر روی سنگ فسفات (آسفوردی) انجام گردید. مقدار فسفر آزاد شده (psol) و ph طی زمان های مختلف در شرایط آزمایشگاهی اندازه گیری شد، نتایج نشان داد میزان psol، در طول دوره انکوباسیون روند افزایشی داشت. در بین معادلات سینتیکی برازش داده شده در آزادسازی فسفر تابع نمایی و فروندلیچ (98/0-96/0r2=) در سنگ فسفات نوع آسفوردی، و در سنگ فسفات نوع یاسوج، مدل مرتبه صفر با (94/0-86/0r2=) برازش بهتری یافتند. بیشترین کاهش ph و افزایش psol در تیمار 20 درصد گوگرد با تلقیح تیوباسیلوس در سنگ فسفات نوع آسفوردی به ترتیب 16/4 واحد و 04/79 برابر و در نوع یاسوج به ترتیب 64/0 واحد و 2/5 برابر نسبت به شاهد (بدون تیوباسیلوس و گوگرد) به دست آمد. در تیمار تیوباسیلوس و گوگرد همبستگی معنی داری بین psol و ph در سنگ فسفات نوع آسفوردی (**94/0- r=) و یاسوج (*50/0- r=)، و در تیمار میکروبی (قارچ ها و باکتری ها)، (**69/0- r=) مشاهده شد. در نتیجه می توان گفت میزان آزادسازی فسفر علاوه بر نوع میکروارگانیسم، میزان گوگرد و میزان اکسیداسیون گوگرد توسط تیوباسیلوس، به ترکیبات تشکیل دهنده سنگ فسفات نیز بستگی دارد.

تأثیر کمپوست حاصل از فعالیت قارچ های تجزیه کننده و کرمهای خاکی بر برخی شاخص های میکروبی در یک خاک آلوده به سرب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده کشاورزی 1392
  پریناز خدایی   حبیب خداوردیلو

سرب (pb) یکی از خطرناک ترین فلزات سنگین است که سلامت گیاهان، موجودات زنده و انسان را تهدید می کند. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر تیمارهای مختلف کمپوست و لئوناردیت در یک خاک آلوده به سرب بر فعالیت بیولوژیک خاک بود. تهیه کمپوست مورد استفاده در دو مرحله شامل تلقیح بقایای مختلف گیاهی با قارچهای تجزیه کننده شامل تریکودرما گونه های t. ressei,، t. viride، t. harzianum ، سویه های phanerochaet echrysosporium و chaetomium globosum و بدنبال آن تلقیح کرم های خاکی در بسترهای آلی مختلف انجام شد. آزمایش به صورت طرح فاکتوریل با دو عامل (فلز در چهار غلظت 0، 250، 500 و 1000 میلی گرم بر کیلوگرم و کمپوست (c) در سه سطح (0، 20 و 40 تن در هکتار) و یا لئوناردیت (l) در سه سطح )0، 2% و 5% نسبت به جرم خاک) به صورت انکوباسیون به مدت 90 روز انجام گردید. پارامترهای تنفس میکروبی پایه (br)، تنفس برانگیخته با سوبسترا (sir)، کربن زیست توده میکروبی (mbc)، شاخص قابلیت دسترسی به کربن (cai) و ضریب متابولیکی (qco2) در نمونه های خاک با تیمارهای کمپوست و لئوناردیت اندازه گیری شدند. نتایج حاصل از مرحله تهیه کمپوست نشان داد شاخصهایی نظیر ph، c/n، کاهش و تعداد کرم های خاکی و تعداد کوکون به صورت معنی داری افزایش یافتند و از بین بقایای آلی مختلف کمپوست هرس درختان میوه برای آزمایش انکوباسیون انتخاب گردید. نتایج اندازه گیری پارامترهای مختلف میکروبی در سطوح مختلف فلز و کمپوست و همچنین اثر متقابل آنها تفاوت معنی داری را نشان دادند. شاخصmbc اختلاف معنی داری در سطح 001/0 نشان داد به طوریکه mbcدر تیمار شاهد (c0pb0) نسبت به تیمار c0pb1000، 54% و نسبت به تیمار c40pb1000 ، 3 % بالاتر بود. با بررسی درصداختلاف شدت تنفس میکروبی تیمارهای کمپوست نسبت به شاهد درسطوح مختلف سرب رفتار متفاوتی مشاهده گردید و شدت تنفس میکروبی تیمارهای c0pb1000 و c40pb1000 نسبت به تیمار شاهد به ترتیب ، 78% و 2% کاهش یافتند. هم چنین qco2 تیمارهای ذکرشده نسبت به شاهد به ترتیب 40% و 13% افزایش یافت. روند مشابهی در شرایط کاربرد لئوناردیت مشاهده گردید. مقدار mbc در تیمارهای l0pb1000 و l5 pb1000 نسبت به تیمار شاهد به ترتیب ، 53% و 5/1% کاهش یافتند. تنفس میکروبی در در تیمار pb1000 نسبت به شرایط بدون سرب 69% کاهش و در تیمار l5 نسبت به l0 33% افزایش نشان داد. به طور کلی در خاک های آلوده به سرب فعالیت بیولوژیک خاک به ویژه تنفس میکروبی و کربن بیومس میکروبی به شدت کاهش می یابد، لیکن کاربرد کمپوست و لئوناردیت در چنین خاک هایی سبب بهبود شاخص های میکروبی و رفع اثرات سمی آلودگی سرب گردید.

تأثیر بسترهای مختلف آلی در تکثیر و فعالیت کرم های خاکی eisenia foetida
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی شاهرود - دانشکده کشاورزی 1393
  فرناز هوشیار جبل کندی   میر حسن رسولی صدقیانی

در سالهای اخیر به استفاده از کودهای آلی و زیستی به¬ویژه ورمی¬کمپوست در سیستم¬های کشاورزی توجه زیادی گردیده است. شرایط بستر رشد و تکثیر کرم¬های خاکی در زمان تشکیل ورمی¬کمپوست حائز اهمیت است. این تحقیق به¬منظور مقایسه مواد آلی مختلف در تکثیر و تشکیل ورمی¬کمپوست با طرح پایه کاملاً تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانه¬ای انجام گردید. برای این منظور از مواد آلی مختلف (کود گاوی + سبوس گندم (cb)، کود گاوی+ کاه و کلش (cs)، کود گاوی+ لاشبرگ درختان چنار و افرا (cl)، کود گاوی+ هرس درختان سیب و انگور (cp)، کود گاوی+ ضایعات عرقیات بادرنجبویه (ce)) به همراه یک تیمار شاهد (کود گاوی(c)) به¬عنوان تیمار در چهار زمان 0، 60، 120 و 180 روز استفاده گردید. همچنین به منظور بررسی تأثیر ورمی¬کمپوست تولید شده بر روی رشد و عملکرد گیاه گوجه فرنگی آزمایش دیگری در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار در شرایط گلخانه¬ای اجرا گردید. پس از 75 روز برخی از شاخص¬های رشد (نظیر ارتفاع گیاه، قطر ساقه، کلروفیل، وزن خشک ریشه) و اندام¬هوایی و نیز غلظت عناصر غذایی در اندام¬های هوایی گیاه گوجه فرنگی اندازه¬گیری شد. جمعیت کرم¬های خاکی (بالغ و نابالغ) و تعداد کوکون کرم¬های خاکی با گذشت زمان به دلیل تغذیه و افزایش رشد و توان تکثیر در تیمار کود گاوی + ضایعات عرقیات بادرنجبویه (ce) (جمعیت کرم¬های خاکی بالغ 305 کرم در جعبه) و کود گاوی + ضایعات هرس درختان (cp) (جمعیت کرم¬های خاکی بالغ 292 کرم در جعبه) بالاترین مقدار را نشان داد. همچنین در طی فرآیند ورمی¬کمپوست-شدن غلظت و قابلیت جذب بسیاری از عناصر غذایی افزایش یافت. بیشترین میزان افزایش نیتروژن در تیمارهای کود گاوی + ضایعات عرقیات بادرنجبویه (ce) (3%) و کود گاوی + ضایعات هرس درختان (cp)(3%)مشاهده شد. همچنین بیشترین تغییرات کاهش نسبت c/n در تیمارهای ضایعات عرقیات بادرنجبویه (ce) (8) و ضایعات هرس درختان (cp) (2/8) مشاهده گردید.بیشترین مقادیر شاخص¬های رشد اندازه¬گیری شده از جمله ارتفاع گیاه (cm 5/46)، قطر ساقه (cm 6/1)، وزن خشک اندام هوایی (12 گرم در گلدان) در تیمار ضایعات هرس درختان (v.cp) نسبت به تیمار شاهد cont. (پیت و پرلیت) مشاهده گردید و بیشترین غلظت عناصر غذایی نیتروژن، فسفر و پتاسیم در اندام¬هوایی گیاه در تیمار ضایعات عرقیات بادرنجبویه (v.ce) به ترتیب 198، 2/103 و 6/101% نسبت به شاهد (پیت و پرلیت) افزایش داشت. به طور کلی امکان رشد و فعالیت کرم¬های خاکی در بقایای آلی مختلف وجود دارد و ورمی¬کمپوست حاصل می تواند جایگزین مناسبی برای کودهای غیر ارگانیک باشد.

جداسازی میکروارگانیسم های حل کننده سیلیکات ها و بررسی کارایی انحلال پتاسیم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده کشاورزی 1393
  سعید صادقی آزاد   ابراهیم سپهر

چکیده در این تحقیق تأثیر برخی میکروارگانیسم های ریزوسفری بر انحلال سیلیکات ها و توان آزادسازی پتاسیم توسط این میکروارگانیسم ها در شرایط آزمایشگاهی و گلخانه ای بررسی گردید. جداسازی اولیه میکروارگانیسم ها در محیط کشت الکساندروف انجام شد. ارزیابی توانایی انحلال کمی سویه های موثر در حضور چهار منبع میکا (بیوتیت، فلوگوپیت، ایلیت و مسکوویت) و در مقادیر مختلف (2 و 4 گرم در لیتر)، به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی در دو آزمون انجام گردید. آزمون غربال گری اولیه با 2 گرم میکا در لیتر و تعداد 11 سویه باکتریایی و قارچی و آزمون دوم با 4 گرم میکا در لیتر و تعداد 5 سویه باکتریایی و قارچی انجام شد. آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی با دو فاکتور منبع پتاسیمی و تلقیح میکروبی انجام گردید. در این آزمایش منابع پتاسیمی شامل پتاسیم محلول (+k) فلوگوپیت (ph)، ایلیت (il) و مسکوویت (ms) و تیمارهای تلقیح میکروب های حل کننده سیلیکات ها شامل سویه های باکتریایی (ksb)، قارچی (ksf) و باکتری-قارچ (ksb+ksf) بودند. پس 70 روز میزان پتاسیم غیرتبادلی جذب شده در بافت های گیاهی اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که تأثیر منبع پتاسیمی، زمان انکوباسیون و میکروارگانیسم، بر مقادیر پتاسیم آزاد سازی شده معنی دار (01/0p<) بود. در بین سویه های باکتریایی و قارچی، سویه های ksb14، ksb8 و ksf2 با 25 میلی متر دارای بیشترین قطر هاله انحلال نسبت به سویه های دیگر بودند. در آزمون اول سویه های باکتریایی ksb1 و ksb9 به ترتیب با 93/3 و 37/3 میکروگرم بر میلی لیتر، پس از ده روز انکوباسیون و از منبع بیوتیت بالاترین مقدار پتاسیم آزاد سازی شده را داشتند. در آزمون دوم سویه باکتریایی ksb3 و سویه قارچی ksf1به ترتیب با 16/5 و 10/5 میکروگرم بر میلی لیتر، پس از ده روز انکوباسیون و از منبع بیوتیت بالاترین مقدار پتاسیم آزاد سازی شده را نشان دادند. از بین سویه های باکتریایی حل کننده سیلیکات سویه ی ksb14 بالاترین شاخص حلالیت (3) را به خود اختصاص داد. نتایج نشان داد که تأثیر منبع پتاسیمی و تلقیح میکروبی بر خصوصیات رشدی، عناصر پرمصرف و عناصر کم مصرف گیاه ذرت معنی دار (01/0p<) گردید. بیشترین مقادیر شاخص های رشد اندازه گیری شده از جمله ارتفاع اندام هوایی (17/93 سانتی متر)، قطر ساقه (94/0 میلی متر)، وزن خشک بخش هوایی (41/13 گرم در گلدان) و وزن خشک ریشه (97/6 گرم در گلدان)، مربوط به تیمار پتاسیم محلول بود، لیکن بیشترین مقادیر این پارامترها در بین تیمارهای میکایی به ترتیب با 33/79 سانتی متر، 78/0 میلی متر، 97/9 و 86/5 گرم در گلدان در تیمار کانی ایلیت حاصل گردید. بیشترین مقدار پتاسیم اندام هوایی ذرت با 8/713 میلی گرم در گلدان در تیمار پتاسیم محلول با تلقیح مضاعف و کمترین مقدار نیز با 53/7 میلی گرم در گلدان در تیمار شاهد (بدون تلقیح) مشاهده شد. بیشترین و کمترین مقدار پتاسیم اندام هوایی با 3/207 و 73/21 میلی گرم در گلدان از پتاسیم غیرتبادلی میکاهای ایلیت و مسکوویت حاصل گردید. چنین استنباط می گردد میکروب های حل کننده سیلیکات نقش مهمی در آزادسازی پتاسیم غیرتبادلی خاک ایفا کرده و در این میان بیوتیت و مسکویت به ترتیب بالاترین و پایین ترین پتانسیل آزادسازی پتاسیم غیرتبادلی را نشان دادند.

تاثیر محلول پاشی سیلیکون بر برخی ویژگی های کمی وکیفی داوودی fellbacher wein dendranthema × grandiflorum
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده کشاورزی 1393
  هادی حاجی پور   میر حسن رسولی صدقیانی

به منظور بررسی تاثیر محلول پاشی سیلیکون بر برخی ویژگی های کمی و کیفی داوودی (dendranthema × grandiflorum) پژوهشی در قالب دو آزمایش جداگانه انجام گرفت. در آزمایش اول محلول پاشی غلظت های صفر، 50 ، 100، 150 و 200 میلی مولار سیلیکات سدیم و سیلیکات کلسیم برداوودی در محیط کشت کوکوپیت - پرلیت (1:1v/v) و آزمایش دوم مشابه آزمایش اول ولی در محیط کشت خاک انجام شد. نتایج نشان داد که با تیمار سیلیکات کلسیم و سدیم، برخی پارامترهای رشدی گیاه نظیر ارتفاع گیاه، طول ساقه گلدهنده، طول میانگره، دمای گل، دمای برگ، تعداد روز تا تشکیل اولین جوانه گل و تعداد روز تا تشکیل اولین گل کاهش یافت ولی تعداد گره، وزن تر و خشک ساقه، برگ، ریشه و گل، تعداد برگ، تعداد گل، قطر ساقه، قطر ساقه گلدهنده، قطر گل، ضخامت برگ و گلبرگ، سطح، طول و عرض برگ و طول عمر گل روی بوته افزایش یافت. شاخص های فیزیولوژیکی نظیر فتوسنتز خالص، هدایت روزنه ای، تعرق، شاخص کلروفیل، محتوای آب برگ، کلروفیل aو b، کاروتنوئید، آنتوسیانین، قندهای محلول، پروتئین و رنگ گل در اثر تیمار سیلیکات سدیم و کلسیم در هر دو آزمایش افزایش یافت. شاخص های بیوشیمیایی نظیر فعالیت آنزیم های کاتالاز، آسکوربات پراکسیداز و گایاکول پراکسیداز افزایش ولی پرولین، مالون دی آلدئید و پراکسید هیدروژن کاهش یافت. علاوه بر این، تاثیر سیلیکات های سدیم و کلسیم باعث افزایش مقادیر ph خاک، نیتروژن، پتاسیم، فسفر، روی و سیلیس برگ ها شده و کاهش ec خاک، منگنز، سدیم، آهن و مس در برگ های گیاه شد. یافته های این پژوهش نشان داد که غلظت 150 میلی مولار سیلیکات سدیم و کلسیم هم در محیط کشت خاک و هم کوکوپیت- پرلیت باعث بهبود اکثر پارامترهای مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی این گیاه شدند.

بررسی تاثیرات آتش سوزی بر برخی خصوصیات بیولوژیکی و حاصلخیزی خاکهای جنگلی سردشت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ارومیه - دانشکده کشاورزی 1394
  ساناز اشرفی سعیدلو   میر حسن رسولی صدقیانی

آتش سوزی یکی از عوامل بسیار مهم تخریب جنگل ها می باشد، بطوری که سالانه مساحت قابل توجهی از جنگل ها دستخوش حریق می شود و بسته به شدت آتش سوزی اثرات متفاوتی بر شرایط اکولوژیکی خاک های جنگلی تحمیل می گردد. با توجه به اینکه خاک به عنوان بستر رشد و زادآوری جنگل محسوب می گردد، بررسی اثر آتش سوزی بر خصوصیات آن دارای اهمیت ویژه ای می باشد. هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر آتش سوزی بر ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک در جنگل های بلوط سردشت بود. بدین منظور، تعداد 80 نمونه خاک (سوخته و غیرسوخته) از دو عمق سطحی (5 -0 سانتی متری) و زیرسطحی (20-5 سانتی متری) با سابقه آتش سوزی متفاوت شامل 2 و 12 ماه پس از آتش سوزی بصورت تصادفی برداشت و برخی از خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک اندازه گیری گردیدند. نتایج نشان دهنده وجود اختلاف معنی دار از نظر اجزاء کربن آلی، فسفر، منگنز، آهن، mbc، qco 2، نسبت cmic:corg و فعالیت آنزیم اوره آز بین خاک های سوخته و شاهد (غیرسوخته) بود. بطوری که مقدار کربن بخش ریز (25/0-05/0 میلی متر)، فسفر و منگنز در خاک های سوخته به ترتیب 53/1، 23/2 و 87/1 برابر بیشتر از مقادیر این شاخص ها در خاک های شاهد بود. در اثر آتش سوزی میزان mbc و فعالیت اوره آز در خاک هایی با 2 ماه سابقه آتش سوزی به ترتیب 7/11 و 3/53 درصد کاهش یافت. بیشترین میزان br و qco 2 به ترتیب 54/0 (mg co2-c. g-1. day-1) و 92/0 بود که در خاک هایی با 2 ماه سابقه سوختگی مشاهده شد. لیکن مقدار این پارامترها 12 ماه پس از سوختگی، به سطوح قبل از آتش سوزی رسید. مقدار رس در مناطق سوخته در مقایسه با خاک های شاهد نیز (2/29 درصد) بطور معنی داری پایین بود. بطوری-که توزیع اندازه ذرات خاک در مناطق شاهد در کلاس های بافتی رسی تا لومی و در مناطق سوخته در کلاس های بافتی لوم رسی تا لوم شنی قرار گرفت. بطورکلی آتش سوزی منجر به تغییرات محسوسی در خواص خاک می شود اما این تغییرات پایدار نبوده و بسته به شدت آتش سوزی طول بقای اثرات متفاوت است. هم چنین تأثیر آتش سوزی بر خواص بیولوژیک خاک به مراتب شدیدتر می باشد و احیا آن ها در زمان طولانی تری نسبت به سایر خصوصیات اتفاق می افتد.