نام پژوهشگر: عباس بخشی پور رودسری

بررسی نقش حمایت اجتماعی ادراک شده، سبک دلبستگی و نگرش دینی در تبیین سوگواری پاتولوژیک
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم تربیتی 1391
  شهناز بخشعلی زاده مرادی   خلیل اسماعیل پور

هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش سبک دلبستگی،حمایت اجتماعی ادراک شده و جهت گیری مذهبی در تبیین سوگواری پاتولوژیک صورت گرفته است. ابزار و روش: نمونه 150 نفری از میان افراد دارای تجربه سوگ (2 تا 7 ماهه) با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پس از توضیح اهداف و کسب رضایت آگاهانه، شرکت کنندگان پرسش نامه های تجربه سوگ بارت و اسکات (1998)، سبک دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1992)، پرسش نامه حمایت اجتماعی ادراک شده دوک (1984) و جهت گیری مذهبی آذربایجانی (1382) را تکمیل کردند. روش تحقیق از نوع همبستگی بوده و داده های بدست آمده با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین سبک‏ دلبستگی ایمن با سوگ پاتولوژیک رابطه منفی معنادار و با دلبستگی اجتنابی و اضطرابی رابطه مثبت معنادار وجود دارد. به علاوه رابطه جهت گیری مذهبی و حمایت اجتماعی ادراک شده با سوگ پاتولوژیک منفی و معنا دار می باشد. همچنین نتایج حاکی از این است که سبک دلبستگی ایمن و جهت گیری مذهبی قادرند به طور معناداری سوگ پاتولوژیک را پیش‏بینی کنند. در این پژوهش، سبک دلبستگی ایمن، جهت گیری مذهبی، جنسیت بازمانده و سن متوفی بهترین پیش‏بینی‏کننده سوگ پاتولوژیک بود. نتیجه گیری: یافته‏های این پژوهش می‏توانند تأییدکننده نقش سبک دلبستگی ایمن در حفظ و ارتقاء سلامت روان افراد سوگوار باشند. از این گذشته، نتایج این پژوهش حاکی از آن است که سبک دلبستگی ایمن و جهت گیری مذهبی می‏توانند میزان‏ بالایی از تغییرپذیری سوگ پاتولوژیک را تبیین کنند.

مقایسه سیستم های مغزی رفتاری، مکانیسم های دفاعی و پایگاه هویت در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد عادی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1393
  علی جغفری بنفشه درق   عباس بخشی پور رودسری

چکیده این پژوهش با هدف مقایسه سیستم های مغزی-رفتاری ، مکانیسم های دفاعی و پایگاه هویت در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد بهنجار انجام گرفت . جامعه آماری این پژوهش شامل 80 نفر که در دو گروه زن و مرد 40نفره (20نفرمبتلا به سوء مصرف مواد و20 افراد بهنجار) قرار گرفتند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند . برای جمع آوری داده ها از مقیاس های bas/bis کارور و وایت(1994)، پرسشنامه سبک های دفاعی (dsq-40) و آزمون گسترش یافته عینی پایگاه هویت من (eis2- eom) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش های میانگین و انحراف معیار برای آمار توصیفی و مانوا برای آمار استنباطی استفاده شد. نتایج نشان داد که عملکرد سیستم های مغزی-رفتاری در افراد بهنجار به مراتب بهتر ازافراد مبتلا به سوء مصرف مواد است. در تحلیل مکانیسم های دفاعی در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد بهنجار دراستفاده از مکانیسم دفاعی پخته افراد بهنجار به گونه معناداری بالاتر از افراد مبتلا به سوء مصرف مواد بودند، در سبک مکانیسم های دفاعی روان نژند مابین دوگروه تفاوت معناداری حاصل نشد اما سبک دفاعی ناپخته در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد به گونه معناداری بالاتر از افراد بهنجار قرار داشت. در تحلیل پایگاه هویت، پایگاه هویت موفق در افراد بهنجار به طور معناداری بالاتر بود و در پایگاه های تحمیل شده و سردرگم افراد مبتلا به سوء مصرف مواد به طور معناداری بالاتر از افراد سالم قرار داشتند و اما در پایگاه هویت معوق مابین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت. پیشگیری و درمان افراد مبتلا به سوء مصرف مواد بدون شناخت مولفه های اساسی مانند سیستم های مغزی-رفتاری ، مکانیسم های دفاعی و پایگاه هویتی با مشکل مواجه خواهد شد. براساس این یافته ها می توان با بررسی سیستم های مغزی- رفتاری که می تواند پیش بینی کننده خوبی برای گرایش افراد به مصرف مواد باشد می توان ازتمایل افراد به مصرف مواد جلوگیری کرد و باآموزش استفاده از سبک های دفاعی پخته و بوجود آوردن فضایی که افراد در آن بتوانند از پایگاه هویتی موفقی برخوردار شوند برای برنامه ریزان این حوزه و درمانگران برای پیشگیری و درمان بیماران مبتلا به سوء مصرف مواد مفید واقع خواهد شد .