نام پژوهشگر: محمدعلی رستمیان

بررسی تطبیقی آراء ملاصدرا وابن عربی در مورد ارتباط قضا و قدر الهی با اختیار انسان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  جت الله رستم پور   مجتبی سپاهی

چکیده قضا از دید ملاصدرا عبارت است از صورت های علمی که منشأ حتمیت و ضرورت اشیاء است و قدر همان ثبوت جمیع صور موجودات در عالم نفس به صورت جزئی است که مطابق است با آنچه در خارج به واسطه اسباب و عللش در زمان ومکان معین وجوب پیدا کرده است. قضا از دید ابن عربی حکم کلی خداوند در باره ی اشیاءاست، که پس از علم او به احکام و احوال ممکنات در غیب و پیش از وقوع آنها در خارج واقع می شود. و قدر توقیت احوال اعیان و ممکنات است، به حسب اوقات و اختصاص دادن هر یک از آنها به زمانی معلوم، و وقتی مقدر و سببی معین. از دیدگاه ابن عربی بر اساس آموزه هایی همچون اعیان ثابته، تناکح اسمایی، وجه خاص و تجددامثال می توان قضا و قدر را تبیین کرد. همچنین چون علم حقتعالی به اشیاء چیزی بیش از خاستگاه خود اشیاء نیست؛ بدین معنی که علم او در این مرتبه تابع اعیان ثابته موجودات و اقتضائات آنها است واز جمله خواسته ها و اقتضائات انسان، اراده و اختیار و قدرت اوست وانسان بدون آنها دیگر انسان نیست. ملاصدرا برای تبیین قضا و قدر دو دیدگاه ارائه می دهد. در دیدگاه اول، سلوک از طریق کثرت در وحدت است، اما در دیدگاه دوم سلوک از طریق وحدت در کثرت می باشد. بر مبنای دیدگاه اول هر فعلی از یک جهت به فاعل قریبش استناد دارد، و از جهت دیگر به واسطه فاعل قریبش به فاعل فاعلش استناد دارد که این یک انتساب طولی است، به طوری که هر نسبتی نسبت دیگر را ابطال نمی کند و جبری هم لازم نمی آید. اما بر مبنای دیدگاه دوم هر فعلی بدون واسطه، به جهت احاطه حق تعالی به همه چیز، به او استناد دارد، همان طور که به فاعل ممکنش استناد دارد و این استناد مستلزم جبر هم نیست، زیرا احاطه حق تعالی به هر چیزی احاطه به ما هو علیه است و فعل اختیاری از آن جهت که اختیاری است منسوب به خدا و به انسان است. پس هیچکدام از تبیین ابن عربی و ملاصدرا در مورد قضا و قدر، نقض کننده اختیار انسان نیست ولی به نظر می رسد تبیین دوم ملاصدرا نسبت به دیدگاه ابن عربی در مورد قضا و قدر، با چالش کمتری رو به رو باشد.

بررسی و نقد دیدگاه های مختلف درباره رجعت وحکمت و فلسفه آن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  امین الله عدنانی ساداتی   محمدعلی رستمیان

اعتقاد به رجعت یکی از مسلّمات مذهب شیعه و ممیّزات آن از دیگر فرق اسلامی است که از زمان پیامبر اکرم(ص) مورد توجه و تأکید بوده است و رجعت به این معنا است خداوند به هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) عده¬ ¬ای از اموات که دارای ایمان خالص یا شرک خالص بوده اند را به همان صورتی که در زمان حیات خود داشتند ، به دنیا باز می گرداند تا مومنان به عزت و حاکمیت زمین دست یابند و مشرکان مورد عذاب قرار گیرند. از دیدگاه عقل هیچ گونه مانعی برای زنده شدن مردگان پس از مرگ وجود ندارد و عقل وقوع آن را محال نمی¬داند و حکم به امکان وقوع آن می¬کند. آیات قرآن بر اصل رجعت دلالت دارند که به دو دسته تقسیم می شوند:1-آیاتی که بر وقوع رجعت در امت های گذشته دلالت دارد.مانند داستان زنده شدن هفتاد نفر از قوم بنی اسرائیل2- آیاتی که از تحقق رجعت در آینده خبر می دهد. شیعیان وقوع رجعت را در آخرالزمان ضروری می¬دانند، اما اهل سنت به علت درک نادرست از مفهوم رجعت آن را انکار می¬کنند.در برخی از فرق اسلامی مانند سبابیه ، کیسانیه و غلات نیز اعتقاد به رجعت وجود داشته اگرچه هیچ گونه شباهتی بین اعتقاد به رجعت ا زنظر شیعه دوازده امامیه با اعتقاد به رجعت از منظر برخی فرقه های اسلامی به چشم نمی خورد. رجعت مانند سایر برنامه های الهی اهداف مهمی دارد که برخی از آن ها در منابع دینی ذکر شده است در روایات به برخی از اهداف و حکمت ها اشاره شده است و این اهداف را در سه زمینه بررسی می کنیم :نخست به اهدافی می پردازیم که در رابطه با ائمه اطهار (علیهم السلام) در احادیث بیان شده است و سپس به بررسی اهدافی که از رجعت مومنان به دنیا در روایات بیان شده است می پردازیم و سرانجام اهدافی راکه برای رجعت کفار در روایات بیان شده است را بررسی می¬کنیم. کلمات کلیدی : رجعت ، فلسفه رجعت ، عقل ، نقل ، آخر الزمان