نام پژوهشگر: محمدحسین مهدوی‌نژاد

عدالت اخلاقی افلاطون و راولز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1390
  سعید کاکی   محمدحسین مهدوی نژاد

پژوهش درباره ی عدالت علی رغم قدمت تاریخی آن هنوز تازگی خود را حفظ کرده است. به گونه ای که امروزه با حوزه های مختلف از جمله حقوق، سیاست و فلسفه اخلاق ارتباط دارد. در این پژوهش عدالت اخلاقی افلاطون و جان راولز با تأکید بر مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. افلاطون به دنبال توجیه عدالت اخلاقی هم در فرد و هم در جامعه بود، لذا وی با نگرشی واقع گرایانه به دنبال رسیدن به سعادت و خیر بود و همچنین معتقد بود که عدالت در عالم مُثُل وجود دارد و در بُعد معرفتی هم عدالت را قابل شناخت از طریق عقل می دانست. راولز هم در خاستگاه تاریخی دیگر و براساس سنّت قراردادگرایی به توجیه عدالت پرداخت. هدف راولز بازگرداندن برابری و احقاق حقوق فردی برای جامعه ای لیبرال بود که در آن عدالت جایگاهی نداشت و نابرابری ها فاصله ِ بین مردم تهی دست و غنی را به حداکثر رسانده بود. لذا وی در سنت کانتی و با بهره گیری از مفهوم عدالت به نگرشی ناواقع گرایانه در اخلاق رسید. در این پژوهش با تأکید بر مبانی و همچنین مقایسه ی دو دیدگاه افلاطون و راولز با روش توصیفی، تحلیلی و نقد هر دو دیدگاه درباره ی عدالت اخلاقی به نگرش عمیق تری از عدالت برسیم.

مبانی احکام اخلاقی از نظر ویتگنشتاین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1391
  حیدر خادم شاهزاده احمدی   محمدحسین مهدوی نژاد

بحث درباره ماهیت عالم و زبان، دنیای تصویر و ویژگیهای آن و دیدگاه منطقی از مباحث مطرح شده در مبانی معرفتی آثار ویتگنشتاین است. در این تحقیق سعی شده با عنایت به این مبانی و نظریه تصویری زبان، مبانی احکام و اخلاقی در دوره نخست حیات فلسفی او از چند منظر، وجودشناسی، معرفت شناسی، دلالت شناسی و زبان شناسی مورد بررسی قرار گیرد. در این دوره ویتگنشتاین به صراحت وجود ارزشهای اخلاقی را در جهان پیرامون انکار می کند و صدق و کذب گزاره های اخلاقی را فرع بر معنا داری آنها می داند و مباحث متافیزیک و اخلاق و... را فراتر از زبان و آنها را امری رازوارانه می داند. در دوره دوم حیات فلسفی او با استفاده از کتاب پژوهش ها و مقایسه آن با دوره اول و با عنایت به نظریه ابزاری زبان و توجه به کاربرد کلمات برای شناخت معنای آنها و با تأکید بر تنوع کاربرهای زبان و کثرت بازی زبانی معتقد است که بازیهای مختلف زبانی از صورت های زندگی گوناگون سرچشمه می گیرد و هر صورت زندگی دارای زبان خاص خود است. دراین تلقی اخلاق و گفتار دینی هم یک بازی مستقل با زبانی واحد است، که در یک صورت زندگی بیان شده و قواعد و منطق خاص خود را دارد. با توصیفی که از مبانی احکام اخلاقی ویتگنشتاین به عمل آمد نگاه ناشناخت گرایی او را مطرح ساختیم. درست است که فلسفه اخلاق ویتگنشتاین ناشناخت گرایانه است ولی باید اشاره کرد که از نوعی اقناع و حجیت اخلاقی برخوردار است و همواره می توان انتظار پیامدهایی چون دعوت اخلاقی، توافق اخلاقی، عقلانیت اخلاقی و از همه مهمتر سازواری اخلاقی را داشت.