نام پژوهشگر: مجید صفاری‌نیا

مقایسه ی باور به جهان عادل، اعتماد اجتماعی، استرس شغلی در پزشکان، پرستاران و معلمان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1391
  نسترن محمدی   مجید صفاری نیا

مباحث عدالت و انصاف توجه روانشناسان را به نظریه باور جهان عادلانه که توسط روان شناس کانادایی مطرح شده است، جلب می کند که او در این نظریه می گوید که افراد ذاتاً تمایل دارند باور کنند در جهانی عادلانه زندگی می کنند و هر کس چیزی را بدست می آورد که سزاوار آن است و اتفاقاتی که منجر به لغزش این باور می شوند تهدید به شمار می آید و این افراد برای کاهش تهدید با کمک رسانی به فرد قربانی رنج خود را التیام می بخشند. اعتماد اجتماعی در واقع عامل اساسی در احساس آرامش جسمانی و روانی و در نهایت امنیت اجتماعی در شرایط عادی زندگی روزمره است. از آنجایی که یکی از جنبه های مهم زندگی هر کس شغل اوست که می تواند نیازهای روانی از قبیل تماس اجتماعی، احساس خودارزشمندی، اطمینان را ارضا کند. با وجود این، ممکن است همراه با استرس (فشار روانی) باشد. پژوهش حاضر به بررسی نقایسه باور به جهان عادلانه، اعتماد اجتماعی و استرس شغلی در سه گروه شغلی پزشکان پرستاران و معلمان می پردازد. .روش: جهت اجرای تحقیق از پرستاران، پزشکان و معلمانی که در غرب استان تهران مشغول به کار بودند 120 نفر به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به وسیله پرسش نامه باور به جهان عادلانه ، پرسش نامه اعتماد اجتماعی و پرسش نامه استرس شغلی موردارزیابی و بررسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد بین سه گروه در متغیر اعتماد اجتماعی، باور به جهان عادلانه و استرس شغلی تفاوت معناداری وجود ندارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان دادبین باور به دنیای عادلانه با اعتماداجتماعی، باوربه دنیای عادل با استرس شغلی واعتماد اجتماعی با استرس شغلی در این سه گروه رابطه معنادار وجود دارد و رگرسیون با اطمینان 99 درصد معناداراست. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش باور به جهان عادلانه، اعتماد اجتماعی و استرس شغلی در سه گروه شغلی تفاوتی وجود ندارد و باور به جهان عادلانه، اعتماد اجتماعی و استرس شغلی از عوامل پیش بینی کننده یکدیگر می باشند.

ساخت و هنجاریابی پرسشنامه اهمال کاری سازمانی و بررسی رابطه آن با برانگیختگی شناختی و فرسودگی شغلی کارکنان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1391
  زهرا امیرخانی رازلیقی   مجید صفاری نیا

پژوهش حاضر برای استانداردسازی (اعتباریابی و رواسازی) و هنجاریابی مقیاس محقق ساخته اهمال کاری سازمانی و بررسی رابطه سازه مذکور با برانگیختگی شناختی و فرسودگی شغلی در کارکنان انجام شده است. به استناد مولفه های نظری گویه هایی برای سنجش اهمال کاری سازمانی تهیه شد. برای دست یابی به اهداف پژوهش نمونه ای با حجم 503 نفر به صورت خوشه ای چندمرحله ای از بین زنان و مردان شاغل در سازمان های استان تهران انتخاب شدند. سپس مقیاس محقق ساخته که دارای 25 گویه بر پایه مقیاس لیکرت با درجات 1 تا 5 بود، بر روی آنها اجرا شد. اعتبار (پایایی) مجموعه 25 سئوالی مقیاس اهمال کاری سازمانی با استفاده از روش بازآزمایی برابر 750/0 محاسبه شد. همچنین یافته ها نشان داد، گویه های مقیاس با ضریب 0.892=? همگونی دارند. با استفاده از آزمون هم ارز، روایی ملاکی مقیاس 633/0 r= محاسبه شد(p?0/01). تحلیل عاملی گویه ها برای بررسی روایی سازه، بیان گر این بود که بیش از 47? واریانس نمرات با مقیاس ساخته شده، تبیین می شود. پس از چرخش عوامل، همبستگی میان هر گویه با هر عامل در بهترین حالت مشخص شد، که بر اساس آن سه عامل ناکارآمدی، تشویش ذهنی و بیزاری از تکلیف، نام گذاری شدند. بعلاوه این پژوهش نشان داد که اهمال کاری سازمانی با برانگیختگی شناختی و فرسودگی شغلی ارتباط معنادار دارد. همچنین تفاوتی بین مردان و زنان شاغل و سطح سازمانی آن ها در متغیرهای فوق وجود ندارد. به عبارت دیگر نمی توان گفت اهمال کاری سازمانی، برانگیختگی شناختی و فرسودگی شغلی در زنان یا مردان، مدیران یا غیر مدیران، بیشتر یا کمتر است.

اثربخشی واقعیت درمانی (نظریه انتخاب) ویلیام گلاسر بر کیفیت زندگی و خودکارآمدی زنان مطلقه 18-23 ساله
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1392
  زهرا ولی نژاد   مجتبی عقیلی

هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی نظریه انتخاب ویلیام گلاسر بر کیفیت زندگی و خودکارآمدی زنان مطلقه 18-23 ساله انجام گرفته شد. روش:این مطالعه مداخله ای از نوع آزمایشی میباشد که به صورت طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد.بدین منظور از میان زنان داوطلب، با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی (who,qol-bref) و خودکارآمدی شرر(sgses)، 30 نفر که کیفیت زندگی و خودکارآمدی پایینی داشتند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش وکنترل جایگزین شدند. گروه آزمایشی8 جلسه گروه درمانی بر اساس نظریه انتخاب دیدند و گروه کنترل آموزشی دریافتن کردند. پس از آموزش، مجدداً کیفیت زندگی و خودکارآمدی هردو گروه مورد اندازه گیری قرارگرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده نرم افزار آماری spssنسخه 21آ زمون تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند. یافته ها: f به دست آمده در کیفیت زندگی و خودکارآمدی درسطح p ≤0/05معنادارمیباشد

مقایسه اثربخشی معنویت درمانی و طرحواره درمانی بر افسردگی دانشجویان دانشگاه پیام نور سمیرم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1392
  راهب آصفی   احمد علیپور

این مطالعه به مقایسه اثر بخشی معنویت درمانی و طرحواره درمانی بر افسردگی دانشجویان دانشگاه پیام نور شهرستان سمیرم می پردازد. اعضاء گروه های آزمایش و کنترل که بعد از ریزش نهایی هر یک شامل هشت نفر می باشند، از میان دانشجویان دانشگاه پیام نور سمیرم که از طریق فراخوان، از میان کسانی که از طرف مرکز مشاوره دانشگاه تشخیص افسردگی داشتند، بصورت تصادفی انتخاب و در گروه های معنویت درمانی و طرحواره درمانی جایگزین شدند. افراد گروه آزمایش هر یک در هشت جلسه درمان شرکت کردند، افسردگی افراد هر دو گروه آزمایش و کنترل، قبل و بعد از اجرای مداخله مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که، طرحواره درمانی و معنویت درمانی(001/0p=) بر بهبود افسردگی نسبت به گروه کنترل در پس آزمون بطور معنی داری موثر بوده (05/0p<).در مقایسه بین گروه معنویت درمانی و طرحواره درمانی (004/0p=)، افراد گروه معنویت درمانی بهبود بیشتری را نسبت به گروه طرحواره درمانی در افسردگی نشان دادند(05/0p<). همچنین طرحواره درمانی و معنویت درمانی بر روی ابعاد سه گانه (جسمانی- حیاتی، شناختی- روان شناختی، بدبینی- احساس بی ارزشی) افسردگی، در سطح معناداری (05/0p<) تأثیر معنی داری داشتند. نتایج این تحقیق از طرفی نشانگر موثر بون طرحواره درمانی در درمان افسردگی و از طرف دیگر موثرتر بودن درمان معنوی در مقایسه با طرحواره درمانی به خاطر داشتن مولفه های خاص از قبیل، عدم تداخل معنویت مراجعان با درمان و همخوانی بیشتر عناصر درمان با افسردگی بود. با توجه به عدم لحاظ کردن معنویت در درمان مراجعان از سوی بسیاری درمانگران، این تحقیق لزوم توجه به معنویت در درمان را خاطر نشان می سازد.