نام پژوهشگر: خدا مراد مومنی

رابطه معنویت و تاب آوری با اضطراب وافسردگی دردانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایلام
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی 1391
  مهتاب طهماسبی   خدا مراد مومنی

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه معنویت و تاب آوری با اضطراب وافسردگی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بود.در این بخش به بحث و نتیجه گیری پیرامون نتایج و فرضیه های پژوهش می پردازیم. بررسی فرضیه 1 : نتایج پژوهش تایید کننده فرضیه نخست می باشد،به این معنا که بین میزان تاب آوری و معنویت با اضطراب و افسردگی رابطه وجود دارد ، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که این رابطه منفی و معنا دار است ، و تاب آوری و معنویت می توانندپیش بینی کننده های خوبی برای اضطراب و افسردگی باشند.در پژوهش حاضر افرادی که از سطح معنویت و تاب آوری بالاتری برخوردار بودند میزان افسردگی و اضطراب کمتری را گزارش نمودند. یافته های این پژوهش با یافته های کاتالانو (2011)، آزادی (1390) ،بشارت(1387) ،ساواتزکی (2006)و(2008)، اژدری فرد و همکاران (1389 )، نلسون و همکاران (2008)، غباری بناب و همکاران( 1388)، کروک وهمکاران(2008) همسو می باشد در حالی که نتایج مطالعه حاضر با نتایج بیتسکا و همکاران (2010)و کریستال (2011) همخوان نمی باشد. شخصی که مضطرب است از عصبی بودن و تنش و بی قراری و تحریک پذیری شکایت می کندهمچنین شخص مضطرب به آسانی خسته می شود، دل آشوبه و سردرد و تنش عضلانی و اشکال درتمرکز فکر داردو همین طور با توجه به این که اضطراب شدید ممکن است بعد از وقوع یک حادثه ، یا پیش بینی یک حادثه ای در آینده ،یا بر اثر تصمیم به مقاومت در برابر اشتغال ذهنی به موضوعی خاص ، یا به هنگام تغییر جنبه نا مطلوبی از رفتار ، یا برخورد با محرک ترس آور روی می دهد. رفتارهای مشاهده شده در اختلا ل های اضطرابی هر چند متنوع هستند اما در یک چیز مشترک هستند: تغییر یا احتمال تغییر در هر موقعیت آشکار ساز اضطراب دخیل است.با توجه به مباحث ذکر شده شرایط ایجاد اضطراب در مکان های آموزشی بهداشت و درمان شرایطی دور از انتظار نمی باشد و دانشجویان این دانشگاه ها با هر زمینه ای، می توانند در معرض این اختلال قرار گیرند،همچنین به نظر می رسد افسردگی غالبا بعد از برخی رخدادهای تنش زا واقع می شود.در این شرایط ممکن است افسردگی رفتار فعلی باشد که تحت شرایط تنش زا متناسب تلقی می شده اما با گذشت زمان به جای اینکه به سمت طبیعی بودن حرکت کند ادامه یافته و شخص اغلب الگو های فکری نامناسب نشان می دهد ، معمولا همه چیز را فاجعه انگاشته و به بدترین وجه ممکن دنیا را می نگرد. این نگرش به تصور ازخود شخص سرایت کرده ، و افراد افسرده خود را ناامید و درمانده می بینند.در تبیین یافته های این پژوهش با توجه به این نکته که معنویت با پیامد های مثبتی نظیر احساس یکپارچگی ،مهار خود ، سلامت روان ، کاهش اضطراب و افسردگی ، افزایش اعتماد به نفس ،بردباری وکنترل همراه است وهمچنین یک پیوند معنوی قوی ممکن است رضایت فرد از زندگی را افزایش دهدیا منجر به کنار آمدن با نا توانی شود، رویکردی معنوی می تواند در باز گرداندن امید و به دست آوردن دیدگاهی متعادل تر درباره ی عدالت و بی عدالتی ،امنیت و خطر ،خوب و بد سودمند باشدواین ویژگی های معنویت مبین تاثیرآن بر متغییر های ملاک این پژوهش می باشد. در تبین یافته های پژوهش حاضر در مورد ارتباط متغیر های مورد بررسی با تاب آوری نیز می توان گفت ،رویکرد روان شناسی مثبت گرا ، با شعار توجه به استعداد ها و توانمندی انسان ، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است ،عواملی که تطابق هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدید های زندگی را موجب گردند، که در این میان تاب آوری جایگاه ویژه ای دارد، تاب آوری از منابع درون فردی است که می تواند سطوح استرس و ناتوانی را در شرایط ناگوار تعدیل نماید و اثرات منفی استرس را کم رنگ جلوه دهد،این ویژگی فرد تاب آور را در برابر مشکلات روانی-اجتماعی مصونیت می بخشد و کارکرد مثبت زندگی را افزایش می دهد. براساس یافته های این پژوهش و مقایسه آن با پیشینه پژوهشی در این زمینه می توان گفت که در اکثر موارد رابطه منفی و معنی دار ی بین معنویت و تاب آوری با اضطراب و افسردگی وجود دارد که نشان دهنده قوت این ارتباط است .از جمله علل این امر می توان به نقش بازدارنده و پیشگیرانه معنویت و تاب آوری در بروز اختلال های روانی اشاره کرد. بررسی فرضیه2: نتایج پژوهش تایید کننده فرضیه دوم می باشد ، به این معنا که بین تاب آوری و افسردگی رابطه منفی وجود دارد.این یافته مطابق با نتیجه پژوهش ریچارد ساواتزکی در سال های( 2006) و( 2008) است که نشان داد تاب آوری بالا با افسردگی و اضطراب پایین همراه است.همچنین نتایج پژوهش حاضر با نتایج پژوهش کاون و همکاران (1996) و لتزرینگ ، بلاک و فوندر (2005) همسو می باشد .آنهادر تحقیقات خود نشان دادند که افراد با تاب آوری بالا در مواجه با مشکلات سازگاری مناسب دارند واز پیامد های منفی اجتناب می کنند همچنین افراد تاب آور دارای رفتار خود شکنانه نیستند و توانایی تغییر شرایط را دارند. در مطالعات متعددی از جمله نتایج پژوهش تایید کننده فرضیه دوم می باشد ، به این معنا که بین تاب آوری و افسردگی رابطه منفی وجود دارد.این یافته مطابق با نتیجه پژوهش ریچارد ساواتزکی در سال های( 2006) و( 2008) است که نشان داد تاب آوری بالا با افسردگی و اضطراب پایین همراه است.همچنین نتایج پژوهش حاضر با نتایج پژوهش کاون و همکاران (1996) و لتزرینگ ، بلاک و فوندر (2005) همسو می باشد . همان طور که ذکر شد یکی از عوامل افسردگی ، رفتار های خود شکنانه و عدم اطمینان به شایستگی خود می باشد ، فرد افسرده هر گونه بدبختی را به نقائص خودش نسبت می دهد توجه به نقائص فرضی آن قدر جدی می شود که به طور کامل همه ی خود پنداره های مثبت را تحت الشعاع قرار می دهد، مجموع این دلایل سبب می شود وقتی افراد افسرده خود را در موقعیت پر تنش می یابند تمایل دارند با تاخیر ( جستجوی اطلاعات قبل از دست زدن به هر عملی) و کوشش برای گرفتن حمایت عاطفی از دیگران با فشار روانی مقابله کنند(ساراسون ،1987)در حالی که تاب آوری شرکت فعال و سازنده فرد درمحیط است، توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی-روانی درشرایط خطرناک است . افراد با تاب آوری بالادرشرایط استرس زا وموقعیت های ناگوار،سلامت روانشناختی خود را حفظ می نمایندودارای سازگاری روانشناختی هستند،تاب آوری اطمینان فرد به توانایی هایش برای غلبه بر استرس ،داشتن توانایی های مقابله ای ، عزت نفس ،ثبات عاطفی و ویژگی های فردی که حمایت اجتماعی از طرف دیگران را افزایش می دهد،می باشد. این در حالی است که در افراد افسرده ممکن است جستجوی افراطی حمایت سبب شود دیگران احساس ناراحتی و تقصیر کنند و باعث شود آنها سعی کنند از تماس با شخص افسرده اجتناب کنند.تاب آوری ، صرف نظر از خطرات تهدید کننده ، عامل بالقوه در همه افراد برای تغییر است و همچنین توانایی سازگاری سطح کنترل برحسب شرایط محیطی می باشد ، با توجه به ویژگی های موجود می توان به تبیینی مناسب برای رابطه منفی تاب آوری و افسردگی دست یافت همچنین افراد تاب آور دارای رفتارهای خودشکنانه نیستند ، از نظر عاطفی آرام هستندوتوانایی تغییر شرایط استرس زا را دارند . بررسی فرضیه3 : نتایج پژوهش حاضر ،فرضیه سوم را مورد تایید قرار داد. به این معنا که بین تاب آوری و اضطراب رابطه معنادار منفی وجود دارد.این یافته با نتایج پژوهش های لنت و همکاران( 2002 )، لی کرانفورد( 2008 )که نشان می دهند که تاب آوری نقش میانجی بسیار مهمی در جلوگیری یا بروز بسیاری از اختلالات روان پزشکی از خودنشان می دهد همسو است. همچنین این یافته مطابق با نتایج پژوهش های توگاد و فردریکسون ، 2004 ; انزلیچت و همکاران2006; فریبرگ و همکاران ،2006 است که نشان دادنددر نتیجه فرآیند تاب آوری ، اثرات ناگوار ، اصلاح یا تعدیل می شوند و یا حتی ناپدید می گردند . آموزش شغلی یکی ازتجارب تنش زا محسوب می شود ،گرچه میزان کم تنش درخلاقیت وپیشرفت تحصیلی دانشجویان موثراست ولی افزایش میزان تنیدگی درآموزش پزشکی می تواندبریادگیری دانشجویان ، برقراری ارتباط ومراقبت از بیماران اثرمخرب داشته باشد. مارتین (2002) با مطالعه دانش آموزان دبیرستانی نشان داد عامل های خود کارآمدی، کنترل برنامه ریزی، اضطراب پایین و پشتکار و تلاش به عنوان پیش بینی کننده های مهم تاب آوری تحصیلی دانش آموزان هستند. باتوجه به اثرات منفی اضطراب درتمام جنبه های زندگی وازجمله پیشرفت تحصیلی ،بررسی وتلاش درجهت کاهش آن ها اهمیت زیادی دارد، بنا براین تاب آوری به واسطه کاهش هیجان های منفی وافزایش سلامت روان رضایت بیشتر از زندگی را درپی دارد به عنوان منبعی برای تسهیل غلبه بر مصائب ،مشکلات ،مقاومت دربرابر استرس و از بین بردن اثرات روانی آنها می تواند تبیین کننده رابطه ای منفی با اضطراب باشد.تاب آوری می تواند سطوح استرس و ناتوانی را در شرایط استرس زا تعدیل کند و افزایش رضایت از زندگی را باعث شود. بررسی فرضیه 4: فرضیه چهارم این پژوهش نیز مورد تایید قرار گرفت ، نتیجه پژوهش حاضر با پژوهش اژدری فرد و همکاران( 1387) که نشان دادند آموزش معنویت در افزایش سلامت روان و کاهش اضطراب و افسردگی تاثیر دارد همسو می باشد. میری و همکاران در نتیجه مطالعه ای که انجام دادند نشان دادند که هر چه توکل به خداوند و احساس آرامش در جامعه مورد مطالعه بیشتر باشد از سلامت روحی و روانی بهتری برخوردارندهمچنین اتکا به باورها و فعالیت های معنوی در کنترل تنش های هیجانی و ناراحتی های فیزیکی موثر است. دولتیل و فارل( 2004 )در پژوهش خود دریافتند که سطح افسردگی افرادی که معنویت بالایی دارند پایین تر است.کریستین نلسون و همکاران (2008 )در بررسی نقش معنویت و تاثیر آن بر افسردگی در بیماران مبتلا به سرطان پروستات نشان دادند که بین افسردگی و معنویت رابطه معکوس و قویی وجود دارد همچنین مان ، مکون –باکن ، سیلیز و بوش (2008 ) با پژوهشی در مورد زنان حامله دریافتند که معنویت در کاهش افسردگی زنان حامله نقش اساسی دارد، که این نتایج مشابه نتیجه پژوهش حاضر می باشند.یافته های پژوهش حاضر با نتیجه مطالعه غباری بناب و همکاران در سال (1388)که در تبیین رابطه معنویت با اضطراب و افسردگی به این نتیجه رسیدندکه بین افسردگی واضطراب در دانشجویان همبستگی منفی وجود که با نتیجه مطالعه حاضر همسو می باشد. بیتسیکا و همکاران (2010) پژوهشی انجام دادند که نتایج آن نشان داد اعتقادات معنوی براضطراب و افسردگی این نمونه تاثیر آشکاری نداشت ، که نتایج این مطالعات با مطالعه ی حاضر همخوان نمی باشد. معنویت با ساختارهای با اهمیتی که به زندگی فرد معنا وجهت می دهد در ارتباط است وبه فرد در رویا رویی و مقابله با پستی و بلندی های زندگی کمک می کند . یکی از اجزاء زندگی سالم، توجه به نیازهای معنوی است.از آنجا که انسان موجودی زیستی،روانی، اجتماعی ومعنوی است بنابراین در برنامه زندگی ، همه ی نیازهای انسان باید در نظر گرفته شود .معنویت مبتنی بر جهان بینی توحیدی ،سبک زندگی انسان را اعتلاء می بخشد .بر اساس یافته های این پژوهش و مقایسه آن با پیشینه پژوهشی در این زمینه می توان گفت که در اکثر موارد رابطه منفی و معنادار بین معنویت و افسردگی وجود دارد که نشان دهنده شدت وقوت این ارتباط است .از جمله علل این امر می توان به نقش بازدارنده و پیش گیرانه معنویت در بروز اختلال های روانی اشاره کرد. اصولا خصلت های ایمانی اتکال بر خداوند ، بصیرت و آگاهی در روحیه انسان تاثیر دارد و آدمی را از احساس حقارت و تنهایی که زمینه های مساعد برای ابتلا به افسردگی و سایر اختلال های روانی است ، مصون نگه داشته و سلامت روان فرد، با معنویت تضمین می شود، مباحث فوق می توانند تبین کننده رابطه منفی معنویت و افسردگی باشند. بررسی فرضیه 5 : یافته ها پژوهش حاضر این فرضیه را تایید می کنند، به این معنا که بین معنویت و اضطراب رابطه معنادار منفی وجود دارد.نتیجه پژوهش حاضر همسو است با نتیجه پژوهش کروک و همکاران (2008 )که نشان دادند واکنش های افراد به استرس با ساختار ویژگی های معنوی آنان مرتبط است ونتیجه مطالعه حاضر همسو است با نتایج مطالعات جنگ و جانسون( 2004 )، دولتیل و فارل( 2004 )، هیلز ،پیس ، کامرون و شون( 2005 )و سورا جاکول – آجا کیلسون و جانسون و ارال (2008)که در پژوهش های خود به این نتیجه رسیدند که معنویت تاثیر عظیمی در سلامت روانی افراد دارد. همچنین کونیک( 2001 ) به رابطه منفی بین معنویت و اضطراب دست یافت که این نتیجه نیز با یافته های پژوهش حاضر همسو می باشد.در حالی که در مطالعه ای کریستال( 2011 ) یافته ها نشان داد که ارتباط معناداری بین استرس و معنویت وجود ندارد،همچنین بیتسیکا و همکاران (2010) پژوهشی انجام دادند که نتایج آن نشان داد اعتقادات معنوی براضطراب و افسردگی این نمونه تاثیر آشکاری نداشت ، که نتایج این مطالعات با مطالعه ی حاضر همخوان نمی باشد.ممکن است محیط های فرهنگی واجتماعی متفاوت ساختار ها و دیدگاه های متفاوتی را سبب شودکه به پاسخ های ناهمسان منجر گردد. با نظر به این که دانشجویان علوم پزشکی معمولا کارهایی را انجام می دهند که ممکن است باعث صدمه جدی به بیمار شود و این باعث ترس از خطا و اشتباه می گردد، دانشجویان در بیمارستان از تجهیزات و وسایل پیشرفته استفاده می کنند و باید خیلی از وظایف خود را در مدت زمان کوتاه انجام دهند .مدیریت زمان می تواند برای آنان بسیاردشوار باشد همچنین آنها ممکن است با بیمارانی مواجه شوند که بسیار بد حال باشند یا فوت کنند ، این عوامل و مواردی از این دست سبب افزایش اضطراب در این گروه از دانشجویان نسبت به سایر گروه های آموزشی می شود در سبک زندگی توام با معنویت رفتار های آسیب زا به تدریج کاهش یافته و رفتارهای سالم افزایش می یابد، با استناد به یافته های پژوهش حاضر در زمینه معنویت و تاثیر آن بر کاهش اضطراب و افسردگی و همخوانی آن با پژوهش های پیشین می توان گفت که معنویت توانسته است تا حد قابل توجهی سبب افزایش سلامت روان و کاهش افسردگی و اضطراب گردد. بررسی سوال 1: یافته های این پژوهش به سوال نخست این تحقیق پاسخ مثبتی نداد. یعنی بین میزان افسردگی در دانشجویان دختر وپسر تفاوت معناداری یافت نشد. غباری بناب (1388) و عظیمی و ضرغامی (1380) در پژوهش های جداگانه ای به این نتیجه رسیدند که تفاوت افسردگی بین دانشجویان دختر وپسر معنادار نبود که این نتایج همسو با نتیجه پژوهش حاضر می باشد. در حالی که ، خلعتبری و بهاری(1389) در پژوهشی نشان دادند که میزان افسردگی در زنان بیشتر از مردان است ، که این یافته ها با یافته های پژوهش حاضر همسو نمی باشد.در پژوهشی دیگر محمدی و همکاران (1390) نشان دادندکه نشانه های افسردگی در پسران بیشتر از دختران است که این یافته نیز با یافته های پژوهش حاضر همسو نمی باشد ،همچنین خمسه وهمکاران(1390)نشان دادند که بین میزان افسردگی ، استرس و جنسیت ارتباط معنادار وجود دارد . اختلاف نتایج این مطالعه با مطالعات مشابه ذکر شده می تواند به دلیل تفاوت فرهنگی ، استفاده از ابزار گرد آوری متفاوت، تفاوت در حجم نمونه وموقعیت خاص نمونه در پژوهش حاضر باشد. بررسی سوال 2: پاسخ نتایج پژوهش حاضر، به این سوال پژوهش منفی بود .به این معنی که بین میزان تاب آوری در دانشجویان دختر وپسر تفاوت معنادار دیده نشد. خلعتبری وهمکاران (1389) در پژوهش خود نشان دادند که بین زنان و مردان از نظر تاب آوری تفاوتی وجود ندارد که این نتیجه همسو با یا فته های پژوهش حاضر می باشد.ضیائیان و آنستزیا در سال( 2011 )در پژوهشی که انجام دادند نتیجه گرفتند که زنان تمایل بالاتری به تاب آوری داشتند و همچنین دریافتند که ارتقاء تاب آوری برای جلو گیری یا کاهش مشکلات روحی و روانی ضروری است، نتایج این پژوهش در خصوص تمایل زنان به تاب آوری بالاتر با مطالعه حاضر همسو نمی باشد. با توجه به نتایج متفاوت از پژوهش های موجود نیاز به بررسی بیشتراحساس می شود،شاید در دنیای امروز با توجه به تغییر نقش ها و نزدیک شدن نقش های اجتماعی در دو جنس در برخی جوامع و فرهنگ ها از میزان تاثیر جنسیت بر عملکرد افراد درمولفه های مختلف کاسته شده است. بررسی سوال3: نتایج پژوهش بین میزان اضطراب در دانشجویان دختر وپسر تفاوت معناداری را نشان ندادند.غباری بناب (1388)و عظیمی و ضرغامی در پژوهش های خود به این نتیجه دست یافتند که از نظر میزان اضطراب تفاوت بین دانشجویان دختر وپسر معنا دار نبود که این نتایج با نتیجه پژوهش حاضر همسو می باشد.یافته های مطالعه حاضربا یافته های گرنت (2002)، موسچالا (2010) مبنی بر اینکه میزان اضطراب در زنان بیشتر از مردان است ناهمخوان است .همچنین خلعتبری (1389) در مطالعه ای خود به این نتیجه رسید که زنان 50 درصد بیشتر از مردان از اضطراب رنج می برند که این یافته نیز با نتیجه پژوهش حاضر در این خصوص همسو نمی باشد. تفاوت در نتایج پژوهش های مختلف حاکی از آن است که جامعه های آماری متفاوت نتایج همسانی را به دست نداده است جامعه نمونه پژوهش حاضر دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بودند که تحت تاثیر اضطراب هایی متفاوت از سایر جامع های مورد مقایسه، قرار داشتند. بررسی سوال4: پاسخ یافته های به سوال چهارم پژوهش مثبت بود،به این معنا که بین میزان معنویت در دانشجویان دختر وپسر تفاوت معنادار وجود دارد. وسطح معنویت در دختران دانشجو نسبت به پسران بالاتر بود. نتایج پژوهش های جلیلوند (1383) و غباری بناب (1388) حاکی از آن بود که تفاوت معناداری از نظر میزان معنویت بین دانشجویان دختر و پسر وجود نداشت که این نتایج با یافته حاصل از پژوهش حاضر همسو نمی باشد. مطلوب احمد خان وهمکاران (2011) مطالعه باهدف یافتن ارتباط بین معنویت و خشنودی از زندگی در میان دانشجویان انجام دادند که نتایج ،تفاوت معنی داری را بین دختران و پسران نشان داد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر در زمینه تاثیر جنسیت بر میزان معنویت و عدم هماهنگی پژوهش ها در این زمینه شاید بتوان گفت که متغیر جنسیت پیش بینی کننده خوبی برای معنویت نیست و حتی در صورت اثبات تاثیر جنسیت بر معنویت بایدبه علت ها و ریشه های آن پرداخته شود.

اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر افزایش رضایت زناشویی و کاهش تعارضات زناشویی با میانجی گری باورهای غیرمنطقی در زوجین در معرض طلاق مراجعه کننده به کلانتری های شهر کرمانشاه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی 1393
  اصغر دوستی   کامران یزدانبخش

خانواده یک نظام اجتماعی طبیعی و یکی از ارکان اصلی جامعه به شمار می¬رود و دستیابی به جامعه¬ی سالم در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم مشروط به بهره¬مندی افراد از سلامت روانی و داشتن رابطه های معطوف به یکدیگر است و چنانچه پایه خانواده¬ای استحکام لازم را نداشته باشد، پیامد آن طلاق و انواع مشکلات جسمانی و روانی خواهد بود. اهمیت شناخت و بررسی عواملی که سبب قوام و استحکام این نهاد اجتماعی می گردند، می تواند گامی بلند در راستای ارتقای سطح فرهنگ جامعه باشد، در سالهای اخیر کمک به زوجین برای بهبود روابط زناشویی خود با استفاده از آموزش ها و بکارگیری روش¬های مختلف درمان مورد توجه قرار گرفته است. لازمه¬ی کمک به زوجین برای حل مشکلات زناشویی شناخت عوامل و علل موثر در رضایت زناشویی و همچنین تعارضات زناشویی می¬باشد. روانشناسان شناختی ریشه ی بسیاری از مسائل و مشکلات زوجین را در باورهای غیر منطقی فرد درباره ی زندگی مشترک و انتظارات نابجای زوجین از همدیگر می دانند. هدف پژوهش حاضر بررسی میزان اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر باورهای زوجین در معرض طلاق و از این طریق، میزان کاهش تعارضات و افزایش رضایت زناشویی آنها بود. از آنجا که نتایج این پژوهش را می توان در جهت حل تعارضات زناشویی و افزایش رضایت زناشویی بکار گرفت کاربردی وا ز نظر روش اجرا و گرد آوری داده ها نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش زوجین متقاضی طلاق کرمانشاه در سال 93-92 بود که برای انتخاب نمونه ابتدا از بین کلانتریهای شهر کرمانشاه چهار کلانتری بصورت تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه ها ی پژوهش بین زوجین متقاضی طلاق به تعداد 150 زوج اجرا و از بین آنهایی که بیشترین نمرات را کسب کرده بودند تعداد 21 زوج که مایل به شرکت در پژوهش بودند به عنوان نمونه ی آماری انتخاب و بصورت تصادفی در 2 گروه آزمایش به تعداد 11 زوج و گروه گواه به تعداد 10 زوج قرارگرفتند. ابزارهای پژوهش عبارتند بودند از پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ، آزمون باورهای غیرمنطقی جونز، آزمون تعارض زناشویی و پروتکل آموزش تفکر انتقادی که بر اساس دیدگاه هایپل، فیشر و مایرز ساخته شده و در 6 جلسه 2 ساعته تنظیم شده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره، چند متغیره و تی همبسته استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان دادند که می توان از طریق آموزش تفکر انتقادی به اصلاح باورهای غیرمنطقی پرداخت و از این طریق تعارضات زناشویی را کاهش و رضایت زناشویی را افزایش داد.