نام پژوهشگر: معروف علی احمدوند

سیر تحول مفهوم کمال و کاربردهای آن در فلسفه و کلام اسلامی تا اول قرن ششم هجری قمری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - دانشکده الهیات 1391
  لیلا کریمی   معروف علی احمدوند

یکی از مفاهیم اساسی در فلسفه و کلام اسلامی مفهوم کمال است. در معنای این واژه نوعی ترقی نهفته است. در یونان باستان مکاتب مختلف آن را در معانی متفاوتی بکار برده اند. ارسطو فضیلت را نوعی کمال دانسته وموجود کامل راواجد فضیلت خاص نوع خود می داند. افلاطون کمال انسان را تفکر در عالم مثل تلقی نموده است. رواقیان سعادت و کمال انسان را در سازگاری با طبیعت می دانستند. این واژه پس از انتقال به فرهنگ اسلامی رنگ دینی به خود گرفته و در حوزه فلسفه و کلام اسلامی کمال مطلق مفهومی است که برای معرفی واجب تعالی بکار گرفته میشود. فیلسوفان و متکلمان مسلمان در مباحث گوناگونی چون خداشناسی، اثبات صفات کمالی خداوند، نفس شناسی و حرکت شناسی به مناسبتهای مختلف از مفهوم این واژه بهره برده اند. دانشمندان مسلمان غایت آفرینش را به کمال رسیدن موجودات دانسته و کمال انسان را رسیدن به مقام قرب الهی و بالاترین مرتبه آن را مخصوص پیامبران الهی می دانند. فلاسفه مسلمان حرکت را کمال اول برای جسم طبیعی قلمداد نموده ونفس را کمال بدن معرفی نموده اند .این واژه در دانش فلسف? اسلامی، کلام اسلامی و اخلاق اسلامی کاربردهای فراوانی دارد که در این نوشتار برخی از آنها مورد پژوهش قرار می گیرد.

نقش اعتقاد به مبدأ و معاد (با تفسیرمتکلمان امامیه) درمعنا بخشی به زندگی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - دانشکده الهیات 1391
  سمیه طاهری اندانی   معروف علی احمدوند

آن چه انسان امروزی را بیشتر رنج می دهد، خلأ وجودی و احساس بی هدفی و بی معنایی در زندگی است که در واقع، ناشی از فراموشیِ خدا به عنوان مبدأ و معاد به عنوان مقصد زندگی است. از آنجا که اعتقاد به خدا و حیات پس از مرگ، در معنا دار یا بی معنا بودن زندگی اثر دارد، این نوشتار با معرفی خدا از نظر متکلمان امامیه، به عنوان خدایی واحد، نا متناهی، قائم به ذات، عادل، قادر مطلق، حکیم، شنوا وبینا به بررسی نقش این اندیشه در بینش انسان موحّد می پردازد .سپس تبیین می شود که انسان موحد با ایمان به خدایی حکیم، به آفرینش هدفمند معتقد گردیده و در پرتو آن نسبت به نظام آفرینش و قوانین آن خوش بین می گردد و از اندیشه پوچی رها می شود و با ایمان به خدایی عادل قوانین هستی را عادلانه تصور کرده، روح امیدواری در او دمیده می شود. با ایمان به خدایی عالم، اجزای جهان را آگاه و معنا دار می یابد و با اعتقاد به خدایی قادر، شور و نشاط درونی-اش با قدرتی ماورایی گره خواهد خورد تا به اهدافش در زندگی دست یابد، با اعتقاد به خدایی رحیم و رحمن و امید به رحمت واسعه ی الهی و بهره مندی آن، هم در این دنیا و هم در آخرت، زندگی امیدورانه و با نشاط و معنا داری خواهد داشت و در پرتو امید به خدای غفور و توّاب، از اضطراب و یأس و نا امیدی رها می گردد و در پرتو خدای رزّاق و بهره مندی از رزق دنیوی و اخرویِ او، از اضطراب و تلاطم حرص و آز نجات یافته و با آرامش بیشتری زندگی معنا دار را طی خواهد کرد و با اعتقاد به خدایی محب، ملالت زیستن و زندگی یکنواخت و تکراری اش به زندگی با نشاط و پویا و با شور تبدیل خواهد شد. پس از آگاهی و شناخت مبدأ هستی، اعتقاد به معاد و مقصد نهایی، نقش اساسی در جهت دادن و معنا دادن به زندگی ایفا می کند، معاد از نظر متکلمان امامیه اعتقاد به بر انگیخته شدن انسان بعد از مرگ است که انسان مجدداً زنده شده و در حیاتی جدید به حساب اعمال او رسیدگی می شود و هرکس به ثواب یا کیفر اعمال خود می رسد. باور داشتن اصل معاد و اعتقاد به زندگی پس از مرگ، می تواند پوچی نظری را از زندگی انسان دور ساخته و با اصل جاودانگی و توجّه به حیات ابدی به احساس بی نهایت طلبی انسان، پاسخ داده، زندگی او را هدفمند می گرداند. به اعمال و رفتار او جهت صحیح می دهد. با نگرش مثبت نسبت به مرگ، چهره ی وحشت انگیز مرگ را به عنوان دریچه ای به سوی بقا، تغییر داده، درد و رنج ها و مصایب و مشکلات این دنیایی را معنا دار و قابل تحمّل می سازد.

موضع امامان معصوم (ع) در قبال افراط و تفریط در مورداهل بیت (ع)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - دانشکده الهیات 1392
  رضوان مرادی   صمد عبداللهی عابد

یکی از مسائل مطرح بین فریقین مسأله اهل بیت(ع) وجهت گیریهایشان نسبت به حضرات(ع) در زمینه مقامات علمی،ولایی، معنوی و عصمت اهل بیت(ع) است. این مقامات از لحاظ نقلی و عقلی برای اهل بیت(ع) ثابت است، ولی اهل سنت در خصوص اهل بیت(ع) تفریطهایی داشته اند، از جمله اینکه مقام ولایتی اهل بیت(ع) را نپذیرفته اند و قائل به خلافت خلفایی شده اند که ادله قابل قبولی ندارند، ودر حیطه علمی نیز با پذیرش علوم غیر معتبر خلفا و صحابه و فقها از پذیرش علوم ویژه اهل بیت(ع) کناره گیری کردند.گروهی نیز با جنگها و دشمنی علیه ائمه(ع) در خصوص مقام عصمت نیز تفریط روا داشتند. در قبال این تفریطها ائمه(ع) مواضعی داشته اند وهمواره از حق خود دفاع و مقام ولایتشان را همواره غصب شده می دانستند و از مسلمینی که از علومشان کناره گیری کرده اند به علم ویژه خود دعوت و از رجوع به علوم غیر معتبر دیگران نهی فرموده اند وبه احتجاج در قبال نادیده گرفتن عصمتشان پرداخته اند. فرقه دیگر، جهت گیری متفاوتی در برابر ائمه(ع) داشته اند وبا نامحدود دانستن علم ائمه(ع) دچار غلو در خصوص مقام علمی اهل بیت شده اند،که ائمه(ع) با آنها نیز موضع گیری هایی داشته و علم خود را محدود به حدودی معرفی فرموده اند و این فرقه درحیطه معنوی نیز افراط کرده و ائمه(ع) را تا حد خدایی بالا برده اند؛ که معصومین(ع) در قبال این غالیان نیز مواضعی داشته ودر بعضی موارد آنها را مهدورالدم دانسته اند.