نام پژوهشگر: علی احسانی فریمانی

طراحی مجموعه چند عملکردی در مشهد (به سوی پیوند اجتماعی مناطق شهری)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز - دانشکده هنر و معماری 1391
  علی احسانی فریمانی   سهند لطفی

همبستگی اجتماعی در شهر حاکی از انواع مختلف ارتباطات نیرومند اجتماعی ساکنین است. ارزش های اجتماعی، اعتقادی، اقتصادی و فرهنگی مشترک عامل تعیین کننده همبستگی اجتماعی هستند. شکل فیزیکی و جغرافیایی شهر تاثیر تعیین کننده ای بر ویژگی های اجتماعی شهر دارد. این شکل فیزیکی می تواند مناطق شهر را به لحاظ اجتماعی گسیخته یا در شرایط خاصی یکپارچه کند. رویکرد های عمده نظری که حامی یکپارچگی شهر هستند عبارتند از: کل گرایان، سازمند گرایان و نئوسنت گرایان. نئوسنت گرایان بیشترین تاثیر را بر روی پارادایم های جاری معماری و شهرسازی گذاشته اند. به عنوان مثال می توان از کتاب مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا نام برد. اینها ضرورت توجه به الگوهای سابق و یادگیری از آنها برای آینده را مطرح نموده اند و معتقدند دانش مناسب برای طراحی از روز گذشته حاصل می شود. حال چگونه فضاهایی تا به امروز همبستگی اجتماعی را ایجاد کرده اند؟ فضاهای عمومی موفق به این دلیل که مکان با هم بودن مردم را فراهم می آورند، عامل ایجاد همبستگی اجتماعی در شهر هستند. فضاهای عمومی محدود به خیابان ها و میادین نمی شوند، بلکه هر فضای باز یا بسته ای که مردم در آن از آداب و رسوم اجتماعی پیروی می کنند در قلمرو فضاهای عمومی قرار می گیرد. فضاهای عمومی در گذشته عامل ایجاد همبستگی اجتماعی بوده اند و امروزه نیز در شهرهای یکپارچه این نقش را ایفا می کنند. شهر های ایرانی مثال های بارز همبستگی فیزیکی و اجتماعی بودند. فضاهای عمومی متعدد به شکلی پیوسته بین مردم شهر پیوند برقرار می کردند. این فضاها شامل: مسجد جامع، میدان، بازار، حمام، مدرسه، زورخانه و عناصری از این قبیل می شدند. مسجد پایگاه همبستگی مذهبی بود و نقش فرهنگی اجتماعی موثری داشت. بازار مکانی برای ایجاد همبستگی به وسیله تبادلات اقتصادی بود. میدان ها فضاهایی برای برگذاری مراسم مذهبی و باستانی بودند. تمامی این عناصر نقشی در همبستگی ایفا می کردند، اما نکته مهمتر تمرکز این عناصر و پیوستگی آنها با یکدیگر بود که مردم را به دلایل فرهنگی، اقتصادی و مذهبی گرد یکدیگر جمع می کرد و به همبستگی میان آنها منجر می شد. در این پیوستگی بازار نقش کلیدی داشت و کالبد آن محله ها و فضاهای عمومی مجزا را به یکدیگر متصل می نمود. از این گذشته، مردم شهر به لحاظ اقتصادی به آن وابسته بودند و این خود عاملی برای تعامل بین مردمی با ویژگی های مذهبی یا قومیتی متفاوت بود. امروزه شهرهای توسعه یافته نیز الگوهای توسعه پیوسته را دنبال می کنند، و ایجاد پیوستگی بین مرکز شهر و حومه ها به وسیله ایجاد فضاهای عمومی سیاستی تاثیرگذار در این زمینه محسوب می شود. پاریس نمونه موفقی در اجرای این سیاست بوده است. پروژه لادیفانس که در یکی از حومه های شهر پاریس اجرا شده است با هدف ساخت یک مرکز اقتصادی بزرگ مقیاس، نمونه ای از این گونه فضاهای عمومی است. نمونه موفق دیگر در شهر پاریس پارک دولاویله است که یک مرکز فرهنگی محسوب می شود و با هدف یکپارچگی توسعه های غربی با کل شهر اجرا شده است و به موفقیت چشمگیری نیز دست پیدا کرده است. شهر برلین نیز که سالها به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود امروزه در حال توسعه مکان های عمومی در خط تقسیم است تا اندکی از صدمات اجتماعی ناشی از گسیختگی فضایی سالهای قبل را ترمیم نماید. پس از بررسی نمونه های شهرهای ایرانی و شهرهای توسعه یافته دلایلی که این فضاهای عمومی در ایجاد همبستگی اجتماعی موفق بوده اند قابل نتیجه گیری است. بر این اساس می توان چنین گفت که این گونه فضاهای عمومی با شکل دادن به تعاملات اجتماعی، حس تعلق به مکان و مبادلات اقتصادی موفق به ایجاد همبستگی در اجتماعات گسیخته شده اند. مردم از طریق تعامل اجتماعی در این فضاها به تفاهم فرهنگی می رسند و در تولید عرف ها و قوانین اجتماعی مشارکت دارند. تعامل اجتماعی عامل اصلی گفتگو بین گروه های اجتماعی متنوع شهر است و عامل اصلی در همگرایی اجتماعی و موجب تعلق مردم به جامعه ای پیوسته است. تعلق مشترک به یک مکان واحد عامل نیرومند دیگری است که موجب همبستگی اجتماعی می شود. استفاده مشترک از یک مکان، رمزگشایی مشترک از یک مکان و تداوم این فعل و انفعالات در طول سالها باعث ایجاد حس همبستگی و تعلق به وسیله مکان می شود. از طرف دیگر شهرها در واقع، حاصل نیاز اقتصادی ساکنین به یکدیگر است و این نیازها ضرورت تجمعات انسانی محسوب می شود. وابستگی های اقتصادی نیز عاملی موثر در همبستگی اجتماعی جوامع شهری است. همچنین فضاهای عمومی به وسیله کارکرد های اقتصادی خود در سرمایه اقتصادی کل شهر سهیم می شوند. اگر این شراکت اتفاق نیفتد منطقه شهری توانی مشابه یک شهر کوچک خواهد داشت. عامل دیگری که به صورت غیر مستقیم از ساخت مکان های عمومی حاصل می شود، محرک بودن آنها برای توسعه فیزیکی محیط اطراف است. به این صورت می توانند سهمی نیز در پیوستگی فضایی شهر داشته باشند.