نام پژوهشگر: علی اکبر جعفری

بررسی جامعه شناختی سازماندهی علم در اصفهان دوره صفویه و نقش آن در توسعه تشیع
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  معصومه حیدری   ثریا معمار

در تاریخ ایران پس از اسلام ظهور سلسله صفویه نقطه عطفی مهم است؛ زیرا که پس از قرنها، ایران توانست با دستیابی مجدد به هویت ملی، به کشوری قدرتمند و مستقل در آسیا تبدیل شود. ایران در آستانه قرن دهم هجری از دولت ملی برخوردار شد که هسته مرکزی سرزمین ایران از فرات تا جیحون را به تصرف خود در آوردند. دولت صفوی حکومتی ایرانی، مستقل و متمرکز را بنیان نهاد و مذهب تشیع را مذهب رسمی در سراسر کشور معرفی کرد. ایرانیان در این دوره در پرتو اتحاد سه ضلع دین اسلام و مذهب تشیع، حکومت ملی و اندیشه ایرانگرایی، تبدیل به یک ملت شدند و در باب عناصر هویت ملی خاص خود به آگاهی جمعی رسیدند. سلاطین صفوی در پرتو رهنمودهای دانشمندان شیعی موفق به نظام سازی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شدند. در این دوره، امنیت بر راهها سایه گسترد، تجارت و بازرگانی به شکوفایی رسید؛ با اقلیتهای دینی به ویژه ارامنه با تساهل و تسامح مذهبی رفتار شد؛ هنرها و صنایع در حد و حجم قابل اعتنایی شکوفا گردیدند و دانشمندان بزرگی در عرصه های مختلف علمی پدیدار شدند. تحول و تغییر از شاخصه های جامعه عصر صفوی بود. تغییر از ضرورت های حیات بشری؛ و تعلیم و تربیت تنها وسیله نیل به آن است. این که دولتمردان آن عصر برای نیل به مقاصد سیاسی، مذهبی و اقتصادی، جامعه را از طریق چه موسسات و با چه آموزش هایی جهت دهی و مدیریت می کردند، در خور توجه است. در این پژوهش با تلفیق روش تاریخی و اجتماعی به گزارش داده هایی از اسناد و منابع تاریخی درباره سازماندهی علم در اصفهان دوره صفویه می پردازیم. تحلیل و تفسیر داده ها بر اساس نظریه کالینز در کتاب، جامعه شناسی فلسفه ها: نظریه جهانی تحول تفکر است. نظریه جهانی در باب تغییرات روشنفکری که بر پایه بررسی دقیق از پهنه های مختلف روشنفکری تدوین شده است. این بررسی نشان می دهد در دوره صفویه از کلیه موسسات سنتی و جدید اعم از مساجد، مدارس و غیره با محتوای متناسب با جهت گیری مذهبی استفاده می کردند و این امر توسعه تشیع را در برداشته است. حلقه های علمی این دوره بستری برای چرخش سرمایه های فرهنگی و آثار پیشینیان در بحث های علمی به واسطه شور و شعف طالبان علم بود که ذهن های نوآور را آماده تولید دانش می کرد. دانشی که با گرایش مذهبی بستر فرهنگی جامعه را آبیاری می نمودند و مکاتب گوناگون همچون مکتب فلسفی، تفسیری-حدیثی به وجود آمد و مکاتب هنری گوناگون در معماری- نقاشی- خطاطی و... شکل گرفتند.