نام پژوهشگر: [email protected] فرضی

بررسی قابلیت یادگیری سازمانی و موانع و تسهیل کننده های آن از دیدگاه کارکنان مراکز توانبخشی بهزیستی شهر تهران در سال 1391
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1391
  رضا یوسفی   سید حبیب الله کواری

یافته ها حاکی از بالا بودن معنی دار قابلیت یادگیری سازمان در کارکنان مراکز توانبخشی بودند انحراف معیار=5/41 و میانگین=2/156). همچنین موانع یادگیری سازمانی نیز به میزان معنی داری بالا بودند و انحراف معیار=4/14 و میانگین 3/71). تسهیل کننده های یادگیری سازمانی نیز به میزان معنی داری بالا بودند و انحراف معیار=12 و میانگین 6/77). علاوه بر این بین موانع یادگیری سازمانی و قابلیت یادگیری سازمانی رابطه معکوس و معنی داری نیز وجود دارد ، ضریب همبستگی=328/0-) ولی بین تسهیل کننده های یادگیری سازمانی و قابلیت یادگیری سازمانی رابطه معناداری وجود نداشت(05/0 p>، ضریب همبستگی=064/0) نتیجه گیری: نتایج حاکی از قابلیت بالای یادگیری سازمانی در کارکنان مراکز توانبخشی بهزیستی شهر تهران می باشند. مهمترین مانع یادگیری سازمانی فشار کاری روزانه کارکنان و مهمترین تسهیل کننده یادگیری سازمانی شناخت نقاط قوت و ضعف کارکنان در یادگیری در بین کارکنان مراکز توانبخشی می باشد. لذا به منظور ارتقا بهره وری سازمانی توجه کافی به این موانع و برنامه ریزی جهت حذف یا کاهش موانع یادگیری سازمانی و افزایش تسهیل کننده های یادگیری سازمانی کارکنان مراکز توانبخشی پیشنهاد می شود.

بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر الگوی توانمندسازی خانواده محور بر رفتارهای خود مراقبتی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو شهر لامرد سال 1391
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1392
  طاهره قطبی   سادات سید باقر مداح

چکیده مقدمه: علیرغم شیوع بالای دیابت نوع دو در جهان و عوارض ناتوان کننده آن در جوامع مختلف، از جمله ایران،اغلب مبتلایان به دیابت، در انجام رفتارهای خودمراقبتی کوتاهی میکنند. با توجه به یافته های متفاوت در ارتباط بارفتارهای خودمراقبتی در مبتلایان به دیابت، پژوهشی با هدف تاثیر آموزشمبتنی بر الگوی توانمندسازی خانواده محور بر رفتارهای خودمراقبتی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو صورت گرفت. روش کار: این پژوهش از نوع مداخله ای نیمه تجربی است، که بر روی 40 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو که بصورت تصادفی در دوگروه مداخله و شاهد قرار گرفتند، صورت گرفت. آموزش مبتنی برالگوی توانمندسازی خانواده محور جهت گروه مداخله، طی 5 جلسه 90-60 دقیقه ای، در چهارگام (تهدید درک شده، مشکل گشایی، مشارکت آموزشی و ارزشیابی) بصورت جلسات خانوادگی،در منزل بیماران اجرا شد. سطح رفتارهای خودمراقبتی بیماران در چهار حیطه تغذیه، فعالیت جسمی و ورزش، کنترل عوارض و مصرف دارو و مراقبت از پا با استفاده از پرسشنامه سنجش رفتارهای خودمراقبتی، در دو مرحله قبل و بعداز اجرای مداخله، سنجیده شد. داده های جمع آوری شده توسط نرم افزار spss16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان دادند،دو گروه،قبل از مداخله، تفاوت معناداری از نظر سطح رفتارهای خودمراقبتی با یکدیگر ندارند(05/0p>). پس از اجرای آموزش مبتنی برالگوی توانمندسازی خانواده محور، سطح رفتارهای خودمراقبتی گروه مداخله،به تفکیک درتمامی حیطه ها(تغذیه، فعالیت جسمی و ورزش، کنترل عوارض و مصرف دارو، مراقبت از پا) و در نمره کل رفتارهای خودمراقبتی افزایش یافت(05/0p<). در حالیکه در گروه شاهد تغییر معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد، آموزش مبتنی بر الگوی توانمند سازی خانواده محور، تاثیر مثبتی در بهبود رفتارهای خودمراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو داشته است. لذا نتایج این مطالعه میتواند در سایر بیماری های مزمن و در حیطه های مختلف خدمات پرستاری جهت بهبود رفتارهای خودمراقبتی بیماران بکارگرفته شود.

" بررسی تأثیر پرستاری توانبخشی مبتنی بر منزل بر انجام فعالیت های روزمره زندگی و ترس از سقوط در سالمندان مبتلا به شکستگی هیپ شهر تهران در سال 1391
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده پرستاری و پیراپزشکی 1391
  مهدی سرانجام   کیان نوروزی

پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی دو گروهی قبل و بعد است که در سال1391 بر روی 42 سالمندزن دچار شکستگی هیپ در تهران انجام شد.نمونه ها به روش در دسترس جمع آوری و به روش بلوکهای تصادفی در دو گروه کنترل و آزمون تخصیص داده شدند. داده های مطالعه با پرسشنامه های دموگرافیک، ترس از سقوط و وفعالیت روزمره زندگی پس از سنجش روایی از طریق اعتبار محتوی و پایایی از طریق آلفای کرون باخ ،جمع آوری شد. مداخله به مدت 5/1 ماه انجام شد. اعضای تیم توانبخشی متشکل از پرستار، پزشک، فیزیوتراپ و کارشناس تغذیه بودند. ابتدا هر کدام از مددجویان بطور جداگانه ارزیابی شدند. سپس درجلسات نوع درمان انجام شده، نیازهای آموزشی و درمانی هر مددجو تشخیص داده شد و بر اساس نیاز، اهداف و طرح درمان تعیین، و اجرای طرح درمان و توانبخشی توسط اعضای تیم برای هر مددجو بطور جداگانه انجام شد. پس از ترخیص از بیمارستان درمان توسط پرستار توانبخشی در منزل ادامه یافت که بر نحوه انجام و ادامه درمان توانبخشی نظارت بعمل آمد.بعد از مداخله مجدداَ پرسشنامه ها توسط سالمندان (دو گروه) تکمیل گردید وتحلیل داده ها با نرم افزار اس پی اس اس نسخه 16 و با استفاده از آزمونهای تی مستقل،تی زوجی و مجذور کای انجام شد. یافته ها :دو گروه از نظر متغیرهای دموگرافیک همسان بوده و اختلاف معنی دار آماری وجود نداشت.بین دو گروه از نظر ترس از سقوط وفعالیت روزمره زندگی قبل از مداخله تفاوت معنی دار آماری وجود نداشت ولی پس از مداخله نتایج تفاوت معنی داری را بین امتیاز میزان فعالیت روزمره زندگی در دو گروه کنترل و آزمون بعد از مداخله نشان می دهد(p=0.016) و همچنین نتایج تفاوت معنی داری را بین امتیاز ترس از سقوط در دو گروه بعد از مداخله نشان می دهد (p=0.000) نتیجه گیری:یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که بکارگیری پرستاری توانبخشی مبتنی بر منزل بر ترس از سقوط وفعالیت روزمره زندگی تاَثیر داشته است لذا پیشنهاد می شود این برنامه به عنوان یک درمان مکمل در جهت توانمندسازی و فعال سازی سالمندان بکار گرفته شود.