نام پژوهشگر: هونگ ته یو

بررسی تطبیقی نقش دولت و جامعه ی مدنی در توسعه ی اقتصادی- اجتماعی کره ی جنوبی و ایران (از سال های 1961 تا 1979)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان - دانشکده علوم اداری و اقتصاد 1392
  هونگ ته یو   حسین هرسیج

دو کشور کره ی جنوبی و ایران فرایندی مشابه را برای نوسازی تجربه کردند. از اواخر قرن نوزدهم در این دو کشور نوسازی و توسعه ی اجتماعی و سیاسی به شکل همزمان آغاز شد. این دو کشور که در آن زمان کشورهای جهان سومی محسوب می شدند، از نظر تاریخی و از منظر شرایط سیاسی و اجتماعی مسیر مشابهی را پیمودند، اما چنانچه اوضاع اقتصادی و اجتماعی کنونی آنها را با هم مقایسه کنیم، تفاوت های زیادی میان آنها به چشم می خورد. به گونه ای که فرایند توسعه در کره ی جنوبی با موفقیت زیادی همراه شد اما در ایران این فرایند به چندان موفقیت آمیز نبود. سوال اصلی این پژوهش این بود که نقش دولت و جامعه ی مدنی در توسعه ی اجتماعی- اقتصادی ایران و کره ی جنوبی چگونه بوده؟ و نوع تحقیق در این پژوهش نیز توصیفی ـ تطبیقی می باشد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که دو کشور ایران و کره جنوبی، دارای تجربه تقریباً مشابهی بودند که به لحاظ ساختارهای اقتصادی و اجتماعی می توان آن ها را جامعه ی آسیایی نامید. رهبران هر دو کشور، اقتدارگرا، ضدکمونیست، غرب گرا و طرفدار ایالات متحده امریکا بودند و اعتقاد داشتند که وظیفه ی تاریخی مهمی برای توسعه کشورشان بر عهده دارند. اما ماهیت دولت و جامعه مدنی در فرایند توسعه اقتصادی ـ اجتماعی در دو کشور نقش قاطعی در پیروزی یکی و شکست دیگری داشت. دولت کره ی جنوبی تا دهه ی 1950 تا حد زیادی سودجو، فاسد و کارشکن بود ولی تا دهه ی 1960 این دولت به دولتی توسعه خواه مبدل گشت. برخلاف کره ی جنوبی می توان دولت محمدرضاشاه در ایران را نمونه ای از یک دولت مردد نامید. تعاملِ هر چند اجباری ژنرال ها و مُستبدانِ کره ی جنوبی با حوزه عمومی نیز باعث تشکیل جامعه ی مدنی هواخواه توسعه در کره جنوبی شد که مسیر توسعه در این کشور را هموار کرد. اما در ایران جامعه ی مدنی کارشکن است. این جامعه تحت سلطه ی سرمایه ی تجاری و اشرافیت زمین دار است. خصلتی ارتجاعی دارد و با اصلاحات اقتصادی و سیاسی مخالف و توسعه ستیز است. نوع دیگر جامعه ی مدنی در ایران، جامعه ی مدنی مردد است. وجود توازن قدرت میان عناصر توسعه خواه و توسعه ستیز است که بخشی از این جامعه واپس نگر و سنت گرا و بخشی دیگر ترقی خواه و تجددگرا و پشتیبان اصلاحات سیاسی است. در این جامعه نه زمین داران و نه بورژوازی صنعتی هیچ کدام بر یکدیگر برتری ندارند. این نوع دوسوگرایی موجب بروز تنگناهای جدی هنگام تعیین خط مشی دولت در ایران شد.