نام پژوهشگر: لیلا ساجع

بازتاب اندیشه های زروانی در ایران باستان بر پایه شاهنامه فردوسی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی 1392
  لیلا ساجع   آرش اکبی مفاخر

در شاهنامه فردوسی بازتاب بسیاری از آیین ها و باورهای کهن مردم این سرزمین را می توان یافت. داستان های شاهنامه در طول هزاره های زندگی بشر به دست نسل های گوناگون آفریده و در کنار هم چیده شده و از تأثیر ادیان و عقاید گوناگون برکنار نمانده است. آیین زروانی نیز در سده های بسیاری در ایران، دین و باور حاکم بوده است. آیین زروانی از متون اوستایی و پهلوی به متون فارسی زردشتی و از خدای نامه های عصر ساسانی و ترجمه آن ها به شاهنامه های منثور و سپس به شاهنامه فردوسی رسیده است. نشانه های زروانی در ادبیات پهلوی ساسانی و حماسه های ملی به ویژه شاهنامه فردوسی پررنگ تر است؛ و نمی توان حضورش را در داستان های ملی انکار کرد. این باور در آیین مزدیسنا نیز نفوذ می یابد. این عقاید به طور طبیعی در عبور از سیر تاریخی و فرهنگ ایران به شاهنامه فردوسی وارد شده است و آشکارا و نهان در آن خودنمایی می کند. بررسی و شناخت آیین زروانی در فرهنگ و تاریخ ایران باستان بر پایه شاهنامه فردوسی مسأله مورد بررسی در این پژوهش است. به گونه ای که متن پایه برای این مطالعات، شاهنامه فردوسی است. از آن جا که شاهنامه مجموعه ای کامل از تاریخ اساطیری و داستانی ایران باستان است و همچنین گنجینه ای کامل از فرهنگ ایرانی را در خود دارد، برای بررسی این مسأله انتخاب شده است. نکته ای دیگر در این بررسی چگونگی انتقال آیین و اندیشه های زروانی از فرهنگ ایران باستان به سده های نخستین هجری و تدوین آن در شاهناهه فردوسی است. برای شناخت و چگونگی روند زروانی گری ابتدا به شناخت زروان که شخصیت پیچیده و پر رمز و رازی دارد پرداخته شده است؛ که شناخت آن می تواند گوشه ای از فرهنگ و آیین های باستانی ایران و نمادهای حماسه ملی را بشناساند. بدین منظور زروانی گری در میان اقوام هندوایرانی، عصر هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان بررسی می شود. در هر یک از این دوره ها تصورات خاص و دیدگاه های گوناگونی درباره زروان وجود دارد. در این پژوهش زروان به عنوان خدای بی کران است که بنا بر اساطیر او زاینده اهرمزد و اهریمن است. اعتقاد به زروان بازتاب های عمده ای در تاریخ ایران باستان داشته که تا قرن ها اندیشه ایرانی را تحت سلطه خود قرار داده است. اصالت زمان، اهریمن ستایی، اعتقاد به سرنوشت، تقدیرگرایی، بدبینی نسبت به جنس زن از بارزترین اعتقادات زروانی گری است؛ که شاهنامه فردوسی بارزترین منعکس کننده باورهای آن است. داستان های شاهنامه پیوسته جدال دو نیروی خیر و شر را بیان می کنند. وجود روایت ها و داستان هایی که در آن تکرار بی اعتباری دنیا، قبول قهاریت سپهر و پذیرش بی چون و چرای سرنوشت و به دنبال آن یأس و ناامیدی که انعکاسی از آیین زروانی در شاهنامه فردوسی است؛ دیده می شود. این گونه زیرساخت های زروانی را در داستان های حماسه ملی می توان دید.