نام پژوهشگر: سحر منصوری

مطالعات 3d-qsar بر روی مشتقات کویینولین به عنوان بازدارنده فسفودی‏استراز4
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم پایه دامغان - دانشکده شیمی 1392
  سحر منصوری   مرتضی عتباتی

مطالعات 3d-qsar بر روی تعدادی از مشتقات کوئینولین به عنوان دارو‏های بازدارنده‏ی فسفودی‏استراز ? انجام گرفت.. در این مطالعه‏ از روش‏های comfa، comfa تمرکز میدانی و comsia، برای پیش‏گویی میزان اثر بازدارندگی ?? مولکول از مشتقات کوئینولین روی فسفودی‏استراز ?، استفاده گردید. مدل‏سازی‏های comfa، comfa تمرکز میدانی وcomsia ، با نرم‏افزار مدل‏سازی sybyl از شرکت tripos انجام شد. ترکیبات با استفاده از این نرم‏‏افزار رسم شدند و بار‏های اتمی آن‏ها با روش گاستیگر هوکل محاسبه شد و پس از آن بهینه‏سازی انرژی بر روی ترکیبات انجام گرفت. سپس مرحله‏ی تراز کردن مولکول‏ها با روش distill موجود در نرم‏افزار انجام گرفت. برای ارزیابی مدل‏های ساخته شده، مجموعه‏ی داده‏ها بر اساس تنوع ساختاری به دو دسته‏ی آموزش و آزمون تقسیم شدند. سپس قدرت پیش‏گویی مدل‏های ساخته شده از طریق پارامتر‏های آماری تعیین گردید. پارامتر‏های آماری بدست آمده، مناسب بودن و قدرت پیش‏گویی بالای مدل‏ها را نشان دادند. در نهایت کانتور‏های سه بعدی ایجاد شده برای مدل‏ها، راهنمایی‏های ارزشمندی را برای طراحی بازدارنده‏های قوی فراهم کردند.

اجرا ناپذیری احکام خاصه عقود در عقد صلح
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی 1393
  سحر منصوری   خلیل احمدی

صلح از جمله عقودی است که با دامنه گسترده خود، نیازهای جامعه ما را در زمینه ی حقوق خصوصی مرتفع کرده است؛ در عین حال که عقدی مستقل و اصیل می باشد، می تواند نتیجه بیشتر عقود معین را به همراه داشته باشد. ماده 758ق.م، مقرر می دارد:«صلح در مقام معاملات هرچند نتیجه معامله را که به جای آن واقع شده است می دهد، لیکن شرایط و احکام خاصه آن معامله را ندارد...». منظور از «شرایط خاصه» در این ماده، شرایطی هستند که در مقابل شرایط عام صحت معاملات قرار می گیرند و از عقدی به عقد دیگر ممکن است متفاوت باشند.«احکام خاصه» نیز ناظر به قواعدی است که پس از تشکیل یک قراردادخاص، بر آن اعمال و اجرا می شوند. بر همین اساس لفظ «معاملات» مذکور در این ماده منصرف به عقود معین است. در نتیجه ماده 758ق.م، به صلح در مقام «عقودمعین» اشاره دارد. در این مقام با مقوله«شرایط و احکام خاصه غیرقابل اجرا در عقد صلح» مواجهیم. برای تعیین مصادیق این قواعد، ابتدا باید دامنه عقود معینی که صلح می تواند در مقام آنها بیاید، را مشخص کنیم؛ که این امر ضابطه و معیار معینی می طلبد. بدین منظور، دو ضابطه در معیت هم می توانند کارساز باشند؛ 1- عدم ارتباط عقود معین با نظم عمومی؛ بدین معنا که قراردادهایی قابلیت جایگزینی به وسیله ی صلح را دارند که قانونگذار مخالفت اشخاص با قواعد خاص آنها را اجازه می دهد، 2- عقود مغانبه؛ این عقود نسبت به عقود مسامحه، با سخت گیری و تصلب بیشتری همراهند. عقد صلح که مبتنی بر تسامح است می تواند ابزار مناسبی برای رهایی از تکلف و ضوابط سخت این گونه قراردادها باشد. بدین ترتیب با تعیین ضابطه، شمارش عقود معین قابل جایگزینی و در نتیجه قواعد خاص غیرقابل اجرا در عقد صلح ممکن می شود. گستردگی کارکرد عقد صلح، به آن امتیاز و ویژگی منحصر به فرد دیگری نیز می دهد و آن اینکه این عقد می تواند قراردادهای نوپیدایی (عقود نامعین) را که تحت هیچ یک از عقو معین جای نمی گیرند، به بارآورد. اما در این مقام دیگر مقوله «قواعد غیرقابل اجرا» منتفی است.