نام پژوهشگر: قاسم بدیرخانی

تجلی شخصیت های آرکی تایپی در آثاربهرام بیضایی با تاکید بر سه اثر شب هزار و یکم ،پهلوان اکبر می میرد و کارنامه بندار بیدخش
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده هنر و معماری 1392
  قاسم بدیرخانی   فرشید ابراهیمیان

چکیده شخصیت و شخصیت پردازی یکی از ارکان مهم آثار دراماتیک است که اهمیت آن بر هیچ اهل هنری که در این حوزه کار می کند ،پوشیده نیست.اگرچه ارسطو نقش طرح و پیرنگ را در آثار نمایشی بیشتر از شخصیت پردازی می داند ،اما خود ارسطو هم اهمیت و تاثیر شخصیت پردازی را در کل اثرنه تنها انکار نمی کند، بلکه راهکارهایی هم جهت شخصیت پردازی ارائه می دهد.اما از ارسطو به این طرف شخصیت پردازی دست خوش تحولات مختلفی شده است و به خصوص با ورود روانشناسی فروید و بعدا یونگ به این عرصه، شاهد حضور شخصیتهای پر رنگ تر و واقعی تر هستیم که بسیار فراتر از تیپ هستند ،شخصیتهایی که خون انسانی در آنها جریان دارد و اکثر صفات انسانی را همزمان دارا می باشند،اگر چه ممکن است لزوما این شخصیت ها انسان نباشند.اینگونه آثار که بیشتر به آثار شخصیت محور مشهور هستند ،درآثار و نوشته های غیر ارسطویی نمود و جلوه بیشتری دارد. کارل گوستاو یونگ اولین بار اصطلاح ناخود آگاه جمعی را که محل ظهور و بروز آرکتایپ(archetype) است ،مطرح کرد و روان آدمی را به بخشهای مختلفی از جمله آنیما ،آنیموس ،نقاب ،سایه و فرایند تفرد تقسیم بندی نمود که آگاهی و تسلط به این اصطلاحات می تواند راهنمای هر اهل قلمی برای خلق شخصیت های ماندگار در حوزه ادبیات داستانی و نمایشی گردد. آرکتایپ به اعتبار یونگ ریشه در جان آدمی داردو در طول تاریخ خود را به اشکال و گونه های مختلف در اسطوره ها، افسانه ها، آیین ها ، مناسک مذهبی اقوام مختلف، رویاها، خیال پردازی ها و آثار هنری (به ویژه آثارنمایشی) تکرار می کند. هنر و به خصوص آثار نمایشی هم بستر بسیار مناسبی برای تجلی نمادهای آرکتایپال و به خصوص شخصیت های آرکتایپال هستند.در هالیوود به مدد مطالعه نمادهاو شخصیت های آرکتایپال و شخصیت پردازی بر اساس آنها شخصیت ها و آثار جدیدی خلق می شود که تا مدت ها مخاطبان خود را در دنیا تحت تاثیر قرار می دهد،شخصیت هایی همچون شخصیتهای فیلم ماتریکس ،ترمیناتور و آواتار که نو می نمایند اما در واقع بر خاسته از آرکتایپ ها هستند و از طریق ناخود آگاه جمعی که در همه انسانها به ودیعه گذاشته شده است، با روح و روان مخاطب ارتباط بر قرار می کنند. در ایران ما متاسفانه در این حوزه تحقیقات جدی نشده است و عمده منابع موجود ترجمه چند کتاب است که در فهرست منابع این پژوهش آمده است . بهرام بیضایی از جمله نویسندگانی است که از آرکتایپ درشخصیت پردازی آثار سینمایی و نمایشی خود بهره برده است. شخصیت های آرکتایپال که یونگ از آنها نام می برد و بعدا توسط کریستوفر ووگلر و جوزف کمبل بیشتر مورد بسط و بررسی قرار می گیرد ،منبعث از روان انسان هستند .بنابراین در ذات این شخصیت ها کارکرد روانشناختی متناسب با اهداف و کارکرد آنها وجود دارد.استفاده آگاهانه از این آرکتایپ ها توسط نویسنده ها موجب می شود تا شخصیت ها در جایگاه خود و با کارکرد درست قرار بگیرند و مخاطب را جلب و جذب نمایند. علاوه بر این با شناخت این شخصیت ها می توانیم به خلق شخصیت های منحصرد به فرد و ماندگار در حوزه ادبیات نمایشی دست بیابیم . شخصیت های آرکتایپال که کریستوفر ووگلر و جوزف کمبل آنها را بر می شمارند ، بدین ترتیب هستند: 1- قهرمان ، پیر دانا ،سایه ،نگهبان آستانه ،منادی ،ملون ، دغلباز قهرمان آرکتایپال از قدیمیترین و معروف ترین شخصیت آرکتایپال است که اولین بار یونگ درباره آن حرف می زند. این شخصیت دارای این وی‍ژگیها می باشد: 1) تولد غیر معمول و مبهم (همچون عیسی مسیح ) 2) نیروی فوق بشری 3) رشد سریع در قدرت گرفتن(هرمس) 4) مبارزه پیروزمندانه علیه نیروهای اهریمن 5) گرفتار غرور شدن 6) افول زود هنگام بر اثر خیانت (مسیح ) یا فداکاری قهرمانانه که به مرگ وی می انجامد (اکبر در پهلوان اکبر می میرد.) 7) کشف خود آگاه خویش بهرام بیضایی از جمله نویسندگان ایرانی است که در آثارش شخصیت های آرکتایپال به چشم می خورد . در این تحقیق ضمن بررسی شخصیت های آرکتایپال و ویژگیهای آنان ،نگارنده ، آنها را در سه اثر از بیضایی : « شب هزار و یکم » ، « پهلوان اکبر می میرد » و « کارنامه بندار بیدخش » ، مورد مطالعه قرار می دهد. و نشان می دهد که شخصیت های آثار بیضایی از ویژگیهای آرکتایپال برخوردارند.