نام پژوهشگر: رضا فقاهتی

مقایسه روش های مختلف نمونه برداری از لحاظ دقت و هزینه در جنگل های بلوط ایرانی (مطالعه موردی: جنگل های مارگون استان کهگیلویه و بویراحمد)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  رضا فقاهتی   سهراب الوانی نژاد

یک برنامه ریزی اصولی و درست چه برای بهره برداری و چه برای حفاظت، نیاز به اطلاعات از وضعیت کمّی جنگل دارد. بدیهی است در اجرای طرح ها و پژوهش های مختلف جمع آوری داده و اطلاعات رکن اساسی می باشد، که برای جمع آوری این داده ها و اطلاعات بسته به هدف، روش های مختلفی وجود دارد. جنگل های زاگرس از نظر فرم پوششی، فرم توده، تراکم، ترکیب توده و شرایط محیطی ویژه حاکم بر آن از جنگل های شمال کشور متفاوت می باشد، بنابراین بکارگیری روش های مرسوم در جنگل های شمال بدون اینکه مقایسه ای بین روش های مختلف از نظر دقت در این مناطق انجام گرفته باشد منطقی نبوده و باید روش های مختلف در این جنگل ها مورد بررسی قرار گرفته تا روشی که از نظر دقت و هزینه مناسب است انتخاب شود. با توجه به اینکه جنگل های زاگرس از لحاظ تأمین آب، حفظ خاک، تعدیل آب و هوا، شرایط اکولوژیکی، تعادل اقتصادی و اجتماعی منطقه از اهمیت بالایی برخوردار می باشند بنابراین ارزیابی دقیق این جنگل ها از نظر خصوصیات کمّی امری اساسی است و باید مورد توجه خاص قرار گیرد. در این پژوهش روش های مختلف نمونه برداری از لحاظ دقت و هزینه در جنگل های بلوط ایرانی در منطقه مارگون استان کهگیلویه و بویراحمد مورد مقایسه قرار گرفت. ابتدا پس از جنگل گردشی در جنگل های منطق? مارگون، یک تود? جنگلی بلوط ایرانی به مساحت 48 هکتار انتخاب گردید. به منظور مقایسه روش های مختلف نمونه برداری، ابتدا موقعیت جغرافیایی توده مورد نظر، بر روی نقشه توپوگرافی 1:25000 مشخص گردید. سپس برای نمونه برداری در منطقه مورد مطالعه، از یک شبکه آماربرداری 100×100 متر استفاده شد. با مشخص کردن محل تقاطع اضلاع (مراکز قطعات نمونه) و مسیر ترانسکت ها بر روی نقشه دیجیتالی، با کمک روش های gis مختصات نقاط و مسیرها از نقشه استخراج و با انتقال آنها به دستگاه سامانه موقعیت یاب جهانی (gps) در طبیعت پیاده شدند. طبق نتایج آماربرداری صددرصد تعداد کل درختان و جست گروه های شمارش شده در سطح محدوده مورد بررسی (48 هکتار)، 10686 اصله می باشد که از این تعداد 9831 اصله مربوط به عناصر شاخه زاد و 855 اصله مربوط به عناصر دانه زاد می باشد. بنابراین میانگین واقعی تعداد در هکتار درخت و جست گروه در محدوده مورد مطالعه 8/222 اصله، میانگین تعداد در هکتار عناصر شاخه زاد 8/204 اصله و میانگین تعداد در هکتار عناصر دانه زاد 18 اصله محاسبه گردید. میانگین سطح تاج پوشش کل درختان و جست گروه ها 49/3726 متر مربع در هکتار، درصد تاج پوشش %27/37 و سطح مقطع کل نیز 24/466 متر مربع با میانگین 713/9 متر مربع در هکتار بدست آمد. نمودار پراکنش تعداد درختان در طبقات قطری نشان داد تعداد درختان کم قطر به مراتب بیشتر از تعداد درختان قطور می باشد و نشانگر این است که توده مورد نظر یک توده ناهمسال نامنظم می باشد که تعداد درختان مسن کم بوده و پراکنش درختان در طبقات قطری جوان و میانسال بیشتر بوده است. نتایج آزمون نیکویی برازش نشان داد که از میان 6 توزیع آماری بکار رفته، دو توزیع بتا و جانسون sb از انعطاف بیشتری برخوردار بودند و توانایی تبیین پراکنش در طبقات قطری در جنگل های زاگرس جنوبی را نشان دادند. از آزمون one-sample testجهت تعیین معنی دار بودن یا نبودن تفاوت های بین مشخصه های مورد بررسی با مقادیر واقعی استفاده شد. با توجه به نتایج بدست آمده بین مقادیر برآورد شده مشخصه های مورد بررسی با مقادیر واقعی، فقط در برآورد تعداد در هکتار در روش نمونه-برداری تصادفی سیستماتیک معنی دار می باشد. نتایج اندازه گیری زمان بر حسب دقیقه در دو روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک و ترانسکت نشان داد زمان کل اجرای روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک برابر با 1714 دقیقه و زمان کل اجرای روش نمونه برداری ترانسکت برابر با 932 دقیقه می باشد. میانگین نفر دقیقه در روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک 7/35 و برای روش ترانسکت 23/19 دقیقه محاسبه گردید. در این پژوهش برای مقایسه نتایج برآورد شده با مقایر واقعی، ارزیابی ها با استفاده از معیار صحت و شاخص صورت پذیرفت. نتایج نشان دادند که اگر ملاک مقایسه معیار صحت باشد، روش نمونه برداری ترانسکت نسبت به دو روش تصادفی سیستماتیک و k-nn برتری قابل توجهی دارد. با بررسی های صورت گرفته و نتایج بدست آمده از شاخص مشخص گردید که برای برآورد مشخصه های تعداد در هکتار (تراکم) و تاج پوشش در هکتار با احتمال %95 و %99 روش ترانسکت مناسب تر از روش تصادفی سیستماتیک و برای برآورد سطح مقطع در هکتار روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک مناسب تر از روش ترانسکت می باشد. در نتیجه می توان چنین نتیجه گرفت که روش نمونه برداری ترانسکت برای برآورد تعداد در هکتار و تاج پوشش و روش نمونه برداری تصادفی سیستماتیک برای برآورد سطح مقطع مناسب می باشند. به طور کلی روش نمونه-برداری ترانسکت برای آماربرداری از جنگل های زاگرس جنوبی نسبت به روش های نمونه برداری تصادفی سیستماتیک و k-nn مناسب تر می باشد.