نام پژوهشگر: سمانه پورغلامی

بررسی مولفه های پسامدرن در آثار رضا امیرخانی و شهرنوش پارسی پور
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کاشان - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1392
  سمانه پورغلامی   علیرضا فولادی

چکیده پست مدرنیسم در شمار سومین دوره از ادوار سه گانه تاریخ تفکر انسانی است. در این دوره که از پایان قرن نوزدهم تا به امروز را در بر می گیرد، «خلق واقعیت، جانشین کشف واقعیت» می شود. در واقع پسامدرنیته به لحاظ تاریخی-فرهنگی مرحله ای از گسترش مدرنیته است. این جریان فکری، در ادبیات سبب آفرینش آثاری شد که دارای مولفه هایی همچون ذهنیت شیزوفرنیک، درهم ریختگی تعمدی انسجام متن،کولاژ، برتری اوهام بر واقعیت، تناقض، حس پوچی،جریان سیال ذهن، بی پایانی روایت و ...است. در این پژوهش پرکاربرترین مولفه های پست مدرنیستی در آثار دو نویسنده، مورد بررسی قرار گرفته است. بنابر استدلال های شخصی و مطالعات انجام شده، پرکاربردترین مولفه ها در آثار شهرنوش پارسی پور: در هم ریختگی خطی زمان، بهره گیری از عنصر خیال، روایت و شخصیت های شیزوفرنیک،ترسیم فضاهای پیچیده و... است و در آثار رضا امیرخانی: فراداستانی و تعامل نویسنده با مخاطب، بازی های فرمی و زبانی،حدیث نفس و جریان سیال ذهن. در این بحث، ابتدا به رویکرد و جهان بینی پسامدرن پرداخته شد؛ ظهور آن به عنوان مکتب ادبی، پیش گامان این مکتب، سابقه و اوج آن و البته، ویژگی های آن مورد بررسی قرار گرفت. در فصل های بعدی با معرفی شهرنوش پارسی پور، رضا امیرخانی و آثار آن ها سعی شد تا آثارشان از منظر پست مدرنیسمی، موشکافانه بررسی شود. بنابر آنچه که در مورد داستان ها و رمان های ذکر شده در فصل سوم و چهارم از شهرنوش پارسی پور و رضا امیرخانی، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته شد، این دو نویسنده از مولفه های داستانی پسامدرن برای خلق اثر خود بهره جستند. البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که هنوز هیچ کدام از نویسندگان معاصر ایران را، به طور قطع نمی توان نویسنده ی پست مدرن نامید. اما در تقسیم بندی مکتب های ادبی بنابر حضور و استفاده برخی مولفه های پست-مدرنیسمی، در آثار شهرنوش پارسی پور و رضا امیرخانی می توان گفت که این دو نویسنده مرزهای مدرنیسم را پشت سر گذاشته و وارد حیطه ی پسامدرنیسم شده اند. بنابراین در این پژوهش با توجه به یافته ها و مطالعات انجام شده، پرکاربردترین مولفه ها، در برخی از آثار این دو نویسنده، با ذکر نمونه در فصول سوم و چهارم آورده شد. و البته این نکته حائز اهمیت است که نمی توان انتظار داشت که تمام ویژگی های پسامدرنیسم به طور کامل در یک اثر یافته شود. چرا که با توجه به خصلت نظم ناپذیری و عدم انسجام ذاتی پسامدرنیسم، حضور همه ی مشخصه های پسامدرنیسم در یک داستان واحد ممکن نیست. از منظری دیگر، می توان در آثار شهرنوش پارسی پور خصوصیات داستان مدرن را هم دید. البته او را بعضی از منتقدین درگروه مدرنیسم ها قرار دادند. در مجموع، با توجه به شیوه نگارش هر هنرمندی، که دست به قلم است، اینگونه استنباط می شود که تعدادی از این مولفه ها بیشتر مورد توجه شهرنوش پارسی پور و رضا امیرخانی بوده است که از آنها در رمان ها استفاده شده است. سخن گفتن درباره خود داستان و داستان نویسی از شیوه های رایج و مهم فراداستانی است که در آثار امیرخانی به وفور به چشم می خورد. امیرخانی از مولفه ی فراداستان بسیار استفاده کرده است تا داستانِ نوشتن داستان را با آشکار کردن تصنع گوشزد کند. او این مولفه را بارها در داستان ها به کار برده تا هم به تصور خواننده ضربه بزند و هم نسبت به یگانگی و قطعیت امر واقع تردید ایجاد کند. پارسی پور نیز بیشترین استفاده را از عنصر خیال و شخصیت های شیزوفرنیک برده است؛ آشفتگی ذهن شخصیت های پارسی پور، بر مفهوم زمان هم پرتو می افکند و آن را از جهان واقعیت دور می کند و این موضوع موجب ورود داستان به حیطه ی پسامدرنیسم در آثار او می شود. اگرچه برخی از مولفه های ظاهری پست-مدرنیستی در آثار پارسی پور کم رنگ و اندک است. اما نشانه ی فهم نویسنده از زمانه ی خود و دریافت بینش خاص این دوران است. او جهان واقعیت و خیال و مرگ و زندگی و ... را با استفاده از مولفه های پست مدرنیسم درهم می آمیزد. و خواننده را بر آن می دارد تا این دنیاها را کنار هم قرار دهد و از خود پرسش های وجود-شناسانه کند. چراکه مخدوش کردن مرزهای مرگ و حیات در خدمت برجسته کردن محتوای وجود شناسانه ی داستان است. تکرار و اصرار بر بهره گیری از این شگردها ما را بر آن داشت تا عنوان آنها را به طور خلاصه و کوتاه در این جا بیاوریم: 5-1 پرکاربردترین مولفه های پسامدرنیستی در داستان های مورد بحث شهرنوش پارسی پور: -در هم ریختگی خطی زمان -استفاده از عنصر خیال در حد افراطی -بهره گیری از روایت شیزوفرنیک -عدم ثبات جنسیت -استفاده از مجاز و استعاره برای بیان تخیلات و فضاهای وهم آلود داستان -ترسیم فضاهای پیچیده و تصویرگونه 5-2 پرکاربردترین مولفه های پسامدرنیستی در داستان های مورد بحث رضا امیرخانی: -حضور پررنگ نویسنده در داستان و تعامل با شخصیت ها و مخاطب -بازی زبانی در حد افراطی و طبع آزمایی در فرم فیزیکی داستان -بر هم زدن سیر خطی رمان -حدیث نفس با بهره گیری از جریان سیال ذهن -صمیمیت زبان و نزدیکی آن به محاوره -کاربرد توصیف های بسیار خوب، به گو نه ای که گویا با دوربینی فیلم برداری شده است -و استفاده از طرح باز یا نبستن پایان داستان که از ویژگی ها داستان های امیرخانی است. همانطور که می دانیم با دگرگون شدن تفکر بشری از سنتی به مدرن و از مدرن به پسامدرن، سلیقه و ذائقه ی بشری نیز تغییر کرده است. این تغییر در آثار ادبی هم نمود داشته است. گرچه، کاربرد این شگردها در نوشتن اثر، بر پیچیدگی آن می افزاید و فرایند درک داستان را برای خواننده دشوار و یا چالش برانگیز می کند، و حتی گاهی مخاطبان برخی از رمان ها، به علت دیر فهمی آن، خاص هستند (که بر این نوع نوشتار مسلط اند) و نه عام. اما باید دانست که این نوع نوشتار موجب فعال کردن ذهن خواننده و تلاش فکری او در جهت برقراری ارتباط با متن و در نهایت جذابیت بیشتر خود اثر می شود. با ذکر این نکته که نویسندگان این مکتب، دست به خلق اثر بدیع و تازه ای می زنند که موجب تمایز آنها از دیگر رمان ها می شود، که خود از محاسن آن است.