نام پژوهشگر: محمدرضا بهادرخانی

منافع سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فنی قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای و تاثیر آن بر مسیر خطوط لوله اصلی انرژی نفت و گاز منطقه آسیای مرکزی و قفقاز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1392
  محمدرضا بهادرخانی   هادی آجیلی

بعد از فروپاشی شوروی از یک طرف به خاطر ضعف قدرت روسیه، و از طرف دیگر به خاطر اهمیت منابع انرژی نفت و گاز، موقعیت ژئوپلیتیکی و همسایگی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز با قدرت های منطقه ای و بین المللی- روسیه، چین، ایران و ترکیه- مورد توجه بازیگران منطقه ای و بین المللی قرار گرفته است. کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز نیز به خاطر وابستگی بیش از حد به ذخایر انرژی خود، نیاز شدیدی را برای حضور شرکت های خارجی در کشور خود برای استخراج نفت و گاز داشتند. این نیاز و وابستگی شدید این کشورها به انرژی نفت و گاز از یک طرف، و ضعف روسیه در کنترل و سرمایه گذاری در این کشورها- به خاطر ضعف اقتصادی خود و فروپاشی شوروی- از طرف دیگر، باعث ورود شرکت های فرامنطقه ای برای سرمایه گذاری در این منطقه گردید. البته، منابع انرژی این منطقه در برابر مناطق دیگر مانند خاورمیانه از ظرفیت کمتری برخوردار است و همچنین به خاطر محاط بودن این منطقه در خشکی انتقال منابع انرژی این منطقه از طریق خشکی هزینه بالایی را در بر می گیرد؛ بنابراین می توان گفت که منابع انرژی و در کل عامل اقتصاد برای بازیگران منطقه ای و بین المللی الویت ندارد. موقعیت ژئوپلیتیکی این منطقه به خاطر پل ارتباطی دو قاره آسیا و اروپا- جاده ابریشم- از دیرباز مورد توجه قدرت های بزرگ بوده است. و نظریات ژئوپلیتیکی مانند نظریه مکیندر، به اهمیت ژئوپلیتیکی این منطقه صحه می گذارد. پس از فروپاشی شوروی و استقلال کشورهای این منطقه قدرت های بزگ بین المللی به خاطر منزوی کردن کشورهای همسایه این منطقه، از جمله روسیه، چین و ایران، در صدد نفوذ در این منطقه با ابزار اقتصادی شدند. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 میلادی، پایان دوران جنگ سرد یا پایان نظام دو قطبی بود. خلا ناشی از فروپاشی شوروی و وجود منابع غنی انرژی در این منطقه، توجه قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای را به این حوزه جلب کرد. از سوی دیگر، از دیدگاه ژئوپلیتیک، قدرت برتر جهان در قرن 21، کشور یا کشورهایی هستند که بر منابع انرژی جهان تسلط کامل داشته باشند .چرا که از طرفی نبود چشم انداز روشن برای انرژی های جایگزین نفت و گاز و از طرفی ارزانی این مواد سوختی و گرانی دیگر منابع انرژی و همچنین روند رو به رشد تقاضای جهانی انرژی، روز به روز بر اهمیت استراتژیک این منابع در قرن 21 می ا فزاید. حال برای انتقال این منابع هیدروکربنی با ارزش استراتژیک، به مسیرهایی نیاز است که به لحاظ متغیرهای تاثیرگذار نظیر امنیت سرزمین، هزینه انتقال، مسافت خطوط انتقال و وجود زیرساخت های لازم برای انتقال انرژی و... این امکان را فراهم کنند تا با کمترین مشکل بتوانند نقش ترانزیتی را برعهده بگیرند. در عین اینکه جمهوری اسلامی ایران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، موقعیت ژئوپلیتیکی خاصی دارد و در مناسبترین موقعیت جغرافیایی برای ارتباط کشورهای حوزه خزر محصور در خشکی و دور از کرانه و انتقال این منابع به دنیای بیرون قرار گرفته است، با این همه، مبارزه طرف های نفع برنده در منطقه برای پیشنهاد مسیرهای غیر منطقی انتقال انرژی برای کسب نفوذ سیاسی و حفظ سیادت خود بر منطقه همچنان ادامه دارد. از یک طرف روس ها با منحصر کردن تمام مسیرهای صادرات از سرزمین خود، مایلند که نفوذ و کنترل سنتی خود را بر کشورهای تازه استقلال یافته حفظ کنند، از طرف دیگر ایالات متحده آمریکا که به عنوان رقیب جدی در منطقه وارد شده است، طرفدار مسیرهایی است که در راستای اهداف درازمدت و علائق ژئوپلیتیک خود، به محدود کردن نقش واقعی و اصولی ایران در منطقه منجر شود. در حالی که سیاست، همواره عامل تعیین کننده نتیجه بسیاری از مسائل در منطقه و در کل نظام بین الملل بوده است، اما نباید این واقعیت را نادیده گرفت که با تحولات ایجاد شده قرن حاضر در نظام جهانی، سهم عوامل اقتصادی نیز در رقابت های منطقه ای و بین المللی افزایش یافته و در نهایت این منطق اقتصادی است که بر منطق سیاسی غلبه پیدا خواهد کرد. اینجا است که جمهوری اسلامی ایران باید با در پیش گرفتن استراتژی های صحیح اقتصادی و سیاسی به ایفای نقش در این زمینه بپردازد. بدون تردید منابع انرژی حوزه خزر و انتقال آن، سبب رقابت میان بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای شده است. عامل مهمی در شکل گیری استراتژی ها و سیاست های ژئوپلیتیکی در این حوزه شمرده می شود که می توان آن را سیاست خطوط لوله نامید.