نام پژوهشگر: فاطمه منشی پور

بررسی تطبیقی شخصیت سودابه و شیرین بر پایه گزارش فردوسی و نظامی
پایان نامه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  فاطمه منشی پور   حمید طاهری

از نقش زنان در ادبیات و تاریخ بسیار سخن گفته شده است و سخن گفتن دوباره اگر با منظری تازه نباشد، به تکرار کسالت بار می انجامد. نمی توان حضور و نقش زنان را در جای جای تاریخ- از دوره اسطوره ای تا کنون- انکار کرد. داستان های اسطوره ای، افسانه ای و تاریخی، سراسر ذکر مردان و زنانی است که با رفتار و کردار خود، نقش ماندگاری یافتند. در ادبیات این مرز و بوم نیز کم نیستند زنانی که با عملکرد مثبت یا منفی خود، به ماندگار شدن نامشان در تاریخ شفاهی و کتبی کمک شایانی کردند. شاهنامه، معتبرترین سند اسطوره ای، حماسی و تاریخی - اجتماعی این سرزمین، با آوردن نام زنان بزرگ، و گاه با نقد عملکرد شان، به زن هویتی برجسته تر بخشید. فردوسی، روایتگری است که نه تنها کیفیت روایت خود را فدای اندیشه های بسته ی دوران خود نمی کند، بلکه با ورود زنان به صحنه های گوناگون داستا هایش، رنگ و بویی خاص به آن می بخشد. زنانی که فردوسی به توصیف آنها پرداخته، نسبت به زنان عصر خود و فردوسی شاخص-ترند. این زنان دو دسته اند: چهره هایی که استقلال و ویژگی شخصیتیِ چشمگیری ندارند، مثل شهرناز و ارنواز، دختران جمشید، فرنگیس، جریره، کتایون، همای و به آفرین و دیگر آنهایی که از استقلال رای و برجستگی شخصیتی برخوردارند همچون سیندخت، رودابه ، تهمینه ، منیژه و سودابه. دسته ی دوم قادرند که برهنجارهای سنتی اجتماع خود چیره شوند و در راه وصول به مقصود عوامل بازدارنده از قبیل مخالفت پدر و ما در، اختلاف قومی، دینی و محیطی را از پیش پای بردارند، و این هنجارشکنی آن هم در جوامع و عصر پدرسالاری یا در میان اقوامی جون تازیان که دختر را به هیچ می شمردند، کم چیزی نیست. شاید بتوان گفت که پس از فردوسی، نخستین کسی که به نقش زن در زندگی انسان توجه شایسته ای کرد ، نظامی گنجه ای است. نظامی با ساختن داستان هایی که زن، نقش اصلی آن را ایفا می کند، به این نکته تاکید می ورزد. او، به تناسب نوع کارش یعنی روایت داستان های عاشقانه، به اهمیت حضور و نقش زنان در تاریخ بیشتر توجه کرده است و داستان های ماندگاری همچون خسرو وشیرین و لیلی و مجنون را رقم زده است. نگارنده، به عنوان یک زن ایرانی، همواره دغدغه ی مطالعه ی زندگی زنان بزرگ و نقش آنها در تاریخ سیاسی-اجتماعی این مرز و بوم را داشته است. هنگامی، که داستان سودابه را می-خواندم، به این نکته ی مهم پی بردم که سودابه، با زنان عصر خود بسیار تفاوت دارد. درست است که این زن، منفورترین زن در شاهنامه فردوسی است، اما به جرات می توان گفت تأثیرگذارترین زن نیز هست. تاثیری که این زن با عملکرد ناشایست خود برجای گذاشت سبب شده است که نام سیاوش، برای همیشه، در تاریخ اسطوه ای سرزمین مان به ثبت برسد. سودابه، زنی است که اسرار زنانگی را خوب می داند، با دنیای سیاست آشناست و از بازی های آن نمی ترسد، اهل خطرکردن است و برای هر مشکلی که پیش بیاید، راه حلی – حتی نادرست- پیشنهاد می کند. از این رو، مطالعه زندگی این زن - به ویژه اینکه در کنار مردی چون کیکاووس قرار می گیرد- بسیار جالب توجه است. در مقابل این زن نیمه اهریمنی، زنی اهورایی صفت قرار دارد: شیرین. شیرین، نمونه ی بارز یک زن کامل و اهورایی است. البته شیرینی را که نظامی توصیف می کند، شیرین مورد نظر فردوسی نیست. شیرینِ فردوسی، یک زن کاملاً معمولی است، بدون داشتن اصل و نسب خاص. امّا این بخت را پیدا می کند که به دربار شاه ایران، خسروپرویز، راه یابد. اما شیرین به صرف حضور داشتن در دربار و حرمسرای شاه بسنده نمی کند و سودای بانوی اول شدن را در سر می-پروراند. برای نیل به این مقصود، دست به جنایت می زند و رقیب سرسختی چون مریم، دختر قیصر و همسر خسرو پرویز، را از میان بر می دارد. شخصیت او در این قسمت از داستان، بسیار به سودابه نزدیک است. هر دوی این زنان، برای رسیدن به مقصود دست به اقداماتی خطیر ، ولو اهریمنی، می زنند. ولی شیرین این بخت را می یابد که از داستان فردوسی فراتر رفته و به دنیای داستانی نظامی قدم بگذارد، اینجاست که او تبدیل به یک زن اهورایی می شود، زنی که نمونه بارز یک انسان کامل است و البته بر هیچ کسی پوشیده نیست که نظامی، در این تبدیل سهم بسزایی دارد. مطالعه ی زندگی این دو زن بزرگ و تأثیرگذار، نگارنده را بر این داشت تا به مقایسه زندگی و شخصیت شان بپردازد. وجوه شباهت وتفاوت در این دو زن بسیار است که در این پایان نامه مفصلاً به آن پرداخته شده است.