نام پژوهشگر: عباس پیریایی

قابلیت تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان موش کشت شده بر روی غشاء پایه مصنوعی حاوی نانورشته های ultraweb به سلولهای شبه هپاتوسیتی و پیوند آنها به مدل کبدی آسیب دیده با تتراکلرید کربن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1388
  عباس پیریایی   مجتبی رضازاده ولوجردی

فیبروز کبدی که به دنبال پاسخ ترمیمی کبد به آسیبهای مزمن اتفاق می افتد یکی از مهمترین مشکلات جوامع بشری در حوزه سلامت است؛ و در حال حاضر تنها راه درمانی چنین بیمارانی در مراحل پیشرفته آن، پیوند کبد می باشد. اما متاسفانه در این زمینه نیز مشکلات عدیده ای، از جمله کمبود عضو اهدایی، امکان رد پیوند، عمل جراحی پیچیده و هزینه گزاف وجود دارد. مطالعات اخیر نشان داده اند که طب ترمیمی قابلیت آن را دارد که به عنوان یک جایگزین در درمان چنین بیمارانی مطرح باشد. همچنین سلولهای مزانشیمی مغز استخوان توانایی تمایز به سلولهای کبدی را در محیط آزمایشگاهی و بدن دارند. اما همواره میزان و کیفیت تمایز این سلولها و نیز نقش آنها در ترمیم کبد بسیار پایین بوده است. به همین خاطر در مطالعه حاضر سعی شد تا راهکارهایی برای تمایز بهتر سلولهای مزانشیمی در محیط کشت و پیوند موثرتر آنها به کبد ارائه شود.در این مطالعه ابتدا سلولهای مزانشیمی مغز استخوان موش در حضور و عدم حضور بستر نانو رشته ای (گروه نانو مثبت و نانو منفی) به سلولهای شبه هپاتوسیتی اولیه (روز 18) و نهایی (روز 36) تمایز داده شدند؛ و بیان ژنها و پروتئینهای اختصاصی هپاتوسیتی آنها توسط روشهای real-time pcr و ایمنوفلورسنت بررسی شده، همچنین فراساختار سلولها با روشهای الکترون میکروسکوپی مطالعه شده، و عملکرد آنها با واکنش های pas و prod، و نیز اندازه گیری میزان ترشحات اختصاصی کبدی مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله بعدی مطالعه سلولهای مزانشیمی و نیز سلولهای شبه هپاتوسیتی اولیه و نهایی گروه های نانو مثبت و منفی به موشهای مدل فیبروز کبدی ناشی از تتراکلرید کربن پیوند شدند. یافته ها نشان داد که بسیاری از شاخص های هپاتوسیتی بالغ، نظیر بیان آلبومین، hnf4a، کانکسین-32 و سیتوکروم 1a1، همچنین تولید و ترشح اوره، آلفافتوپروتئین و آلبومین، و نیز فعالیت آنزیم سیتوکروم p450 در سلولهای شبه هپاتوسیتی نهایی گروه نانو مثبت بالاتر از گروه نانو منفی بود. از طرفی دیگر مطالعه پیوند سلولی مشخص ساخت که سلولهای شبه هپاتوسیتی نهایی گروه نانو مثبت در مقایسه با گروه های نانو منفی و مزانشیم تیمار نشده، توانسته بودند با درصد بالاتری در بافت کبدی جایگزین شده، به هپاتوسیتهای فعال (آلبومین مثبت) تبدیل شوند و میزان آلبومین سرمی را بطور معنی داری افزایش و نیز میزان فیبروز را کاهش دهند. این یافته ها بیانگر آن است که خصوصیات توپوگرافیک حاصل از بستر نانو رشته ای می تواند موجب تمایز بهتر و حفظ عملکرد سلولهای شبه هپاتوسیتی مشتق از سلولهای مزانشیمی مغز استخوان موش شده، و آنها را برای اهداف سلول درمانی مساعد تر سازد.

پیوند چند باره سلول های مزانشیمی مشتق از مغز استخوان انسان به مدل موشی فیبروز کبدی حاصل از تتراکلریدکربن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - پژوهشکده رویان 1390
  مریم السادات میریونسی   حسین بهاروند

هدف: سیروز کبدی یکی از علل عمده مرگ و میر در جوامع بشری است، و در حال حاضر پیوند کبد به عنوان تنها راه نجات بخش بیماران مبتلا به آن شناخته شده است. اما به دلیل مشکلاتی که وجود دارد، دانشمندان به سمت سلول درمانی سوق پیدا کرده اند که به دلیل ویژگی های سلول های بنیادی مزانشیمی از جمله امکان استفاده اتولوگ، جایگزین مناسبی در این زمینه می باشند. نتایج حاصل از پیوند سلول های بنیادی مزانشیمی در جانوران مدل نشان داده که اثرات پیوند این سلول ها کوتاه مدت است. لذا در این مطالعه سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان انسان با هدف تجدید اثر کوتاه مدت آنها در چند مرتبه به مدل موشی فیبروز کبدی حاصل از تزریق تتراکلریدکربن، پیوند شد. روش: فیبروز کبدی با استفاده از تزریق داخل صفاقی تتراکلریدکربن با دوز ml/kg 1 به موش های ماده nmri با دوبار تزریق در هفته و به مدت چهار هفته ایجاد گردید. گروه ها شامل: 1) نرمال ( موش های طبیعی)، 2) شم (تزریق تتراکلریدکربن و حامل سلول ها)، 3) گروه‍‍‍‍ی که یک بار 106 ×3 سلول در پایان هفته چهارم به آنها پیوند زده می شود (1tx)، 4) گروه‍‍‍‍ی که سلول ها را در پایان هفته های چهارم، پنجم و ششم و هربار به میزان 106×1 سلول دریافت می کنند (3tx). سلول های مزانشیم مغز استخوان با pkh26، نشان دار و از طریق رگ دمی پیوند زده شدند. نمونه برداری در گروه های سلول درمانی، یک و سه هفته پس از آخرین پیوند سلول و در گروه شم در انتهای هفته های پنجم، هفتم و نهم صورت گرفت. نتایج: در این مطالعه مشاهده شد که میزان بقای موش ها در گروه 3tx بیشتر از گروه های دیگر بود. همچنین میزان لانه گزینی سلول ها در گروه 3tx تقریبا سه برابر گروه 1tx ارزیابی شد، اما هیچ تمایزی از سلول های لانه گزینی کرده در کبد به هپاتوسیت، مشاهده نگردید. میزان نکروز و فیبروز بافتی و بیان ژن های وابسته به فیبروژنز (col1a1, timp1َ)، در گروه 3tx کمتر از 1tx بود، در حالی که بیان ژن وابسته به فیبرولیز(mmp13) در گروه 3tx بیشتر بود. با ارزیابی تست های سرم شناسی کبد مشاهده شد که میزان alt در گروه 3tx بیشتر از 1tx بود که نشان دهنده لانه گزینی بیشتر سلول ها در گروه 3tx است. . میزان آلبومین هم در بین گروه ها، تفاوت معنی داری را نشان نداد. نتیجه گیری: داده های حاصل از این مطالعه نشان داد که تکرار دفعات پیوند سلول می تواند سبب افزایش بهبود فیبروز کبدی شود.