نام پژوهشگر: مینا شولستانی

بررسی ساختار بازار کار و برآورد الگوی تقاضای نیروی کار استان تهران به تفکیک بخشهای اقتصادی
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - پژوهشکده اقتصاد 1391
  مینا شولستانی   سعید نایب

هدف این رساله بررسی ساختار بازار کار استان تهران طی سال های 85-1375 و برآورد الگوی تقاضای نیروی کار در بخش-های کشاورزی، صنعت و خدمات است. روش پژوهش در این رساله بصورت مطالعه کتابخانه ای بوده و از منابع و اطلاعات موجود در حوزه بازار کار استفاده شده است. در بخش ساختار بازار کار استان تهران، مجموعه عوامل تشکیل دهنده آن از دو منظر عرضه و تقاضای نیروی کار نظیر جمعیت، مهاجرت، نرخ مشارکت و بیکاری، ،سهم اشتغال در گروه های عمده شغلی و سطح تحصیلات، همچنین ویژگی های بازار و روابط حاکم بر اجزای آن مورد بررسی قرار گرفت که این بررسی ها نشان می دهد طی دوره مورد بررسی بازار کار کشور و همچنین استان تهران در معرض تحولات جدی بوده است. مهم ترین نتایج آن عبارتند از افزایش عرضه نیروی کار، تغییرات ساختار سنی و افزایش سهم جمعیتی واقع در سن کار و تحصیل، افزایش نرخ مشارکت اقتصادی بویژه افزایش نرخ مشارکت زنان، افزایش سطح تحصیلات خصوصا تحصیلات دانشگاهی در میان شاغلین و بیکاران و افزایش نرخ بیکاری. همچنین این تحقیق نشان می دهد بخش خدمات بیشترین سهم از اشتغال استان تهران را به خود اختصاص داده است. پس از تجرید و خلاصه سازی متغیرهای موثر بر تقاضای نیروی کار، سه متغیر دستمزد، بودجه عمرانی دولت و ارزش افزوده در هر یک از سه بخش اقتصادی به عنوان متغیر های اثرگذار بر اشتغال آن بخش در نظر گرفته شده است. در برآورد الگوی تقاضای نیروی کار، علاوه بر استفاده از داده های سری زمانی مربوط به دوره 85-75، به علت کمبود مشاهدات مورد نیاز(30 نمونه) از الگوی مبتنی بر داده های پانل نیز استفاده شده وبه همین منظور آمار و اطلاعات متغیرهای مستقل و وابسته مربوط به 3 استان مرکزی، اصفهان و خراسان که به لحاظ ساختار اقتصادی وضعیتی مشابه استان تهران دارند، طی دوره 85-75 مورد استفاده قرار گرفته است. روش برآورد و تخمین مدل نیز روش حداقل مربعات معمولی(ols) است. بر اساس برآوردهای صورت گرفته نتایج زیر در خصوص الگوی تقاضای نیروی کار به دست آمده است: در بخش کشاورزی، ارزش افزوده بیشترین تاثیر بر سطح اشتغال این بخش در استان تهران را داشته و پس از آن به ترتیب متغیرهای مخارج دولت و سطح دستمزدها قرار دارند. دربخش صنعت متغیر ارزش افزوده، بعد از آن متغیر دستمزد و در نهایت متغیر مخارج دولت بیش ترین تأثیر را بر سطح اشتغال دارند. در بخش خدمات بیشترین تأثیر را متغیر ارزش افزوده، بعد از آن متغیر مخارج دولت و در نهایت متغیر دستمزد بر سطح اشتغال دارند. همچنین در هر سه بخش، متغیرهای ارزش افزوده و مخارج دولت دارای تاثیر مثبت بر سطح اشتغال بوده و سطح دستمزد اثر منفی بر سطح اشتغال داشته است.