نام پژوهشگر: علیرضا پیرخایفی

بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سلامت روانی معلمان ابتدایی با خلاقیت دانش آموزان شهرستان بهشهر
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار - دانشکده علوم انسانی 1389
  هاجر رفیعیان شهمیری   علیرضا پیرخایفی

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سلامت روان معلمان ابتدایی با خلاقیت دانش آموزان شهرستان بهشهر در سال تحصیلی 89-88 بوده است. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه معلمان و دانش آموزان مدارس ابتدایی شهرستان بهشهر بوده است که تعداد معلمان 522 نفر و تعداد دانش آموزان 10820 نفر گزارش شده است. با مراجعه به جدول مورگان تعداد 220 نمونه برای جامعه معلمان و تعداد 370 نمونه برای دانش آموزان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای از جامعه آماری انتخاب شده است. برای جمع آوری داده ها از سه پرسشنامه هوش هیجانی بارآن (1997)؛ سلامت روان گلدبرگ و هیلر (1978) و فرم ب تصویری آزمون تفکر خلاق تورنس (1974) در مقیاسهای مشخص، استفاده شده است. روایی پرسشنامه ها از طریق روایی صوری و محتوایی و پایایی آنها با اجرای آزمایشی هر سه پرسشنامه در نمونه ای با حجم 30 نفر از طریق آلفای کرونباخ به ترتیب 0.91، 0.79 و 0.71 برآورد گردیده است. برای تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از آزمون های آمار توصیفی و آزمون های آمار استنباطی همچون آزمون همبستگی پیرسون، رگرسیون، آزمون t برای مقایسه گروه های مستقل، تحلیل واریانس و آزمون فیشر با استفاده از نرم افزار آماری spss استفاده شده است. نتایج بدست آمده نشان داده است که وضعیت هر سه متغیر هوش هیجانی و سلامت روان معلمان ابتدایی و خلاقیت دانش آموزان ابتدایی شهرستان بهشهر بالاتر از متوسط جامعه بوده است. همچنین بین مولفه های هوش هیجانی و سلامت روان معلمان ابتدایی با خلاقیت دانش آموزان شهرستان بهشهر رابطه معناداری وجود دارد. نتایج حاصل از رگرسیون نیز نشان داده است که از بین متغیرهای مستقل، ابتدا متغیر سلامت روان در بعد کارکرد اجتماعی و بعد از آن متغیر هوش هیجانی در بعد مهارت خودمدیریتی به مراتب سهم بیشتری در مقایسه با سایر مولفه ها در پیشگویی متغییر وابسته (خلاقیت) دارند.

بررسی نیازهای آموزشی مدیران مدارس متوسطه مناطق 2،5 ، 9 شهر تهران و اولویت بندی این نیازها
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1390
  خدیجه نظری   داوود معنوی پور

این پژوهش با عنوان «بررسی نیازهای آموزشی مدیران مدارس متوسطه مناطق 2، 5 و 9 شهر تهران و اولویت بندی این نیازها» و با هدف «شناخت نیازهای آموزشی مدیران مدارس متوسطه و اولویت بندی این نیازها و همچنین شناخت نیازهای آموزشی مدیران به تفکیک جنس، سابقه مدیریت و رشته تحصیلی» مطرح گردید. و مهمترین سوال تحقیق این بود که« نیازهای آموزشی مدیران مدارس متوسطه مناطق2، 5 و 9 شهر تهران کدامند؟ و اولویت های نیازهای آموزشی مدیران مدارس مناطق نام برده چیست؟ و همچنین نیازهای آموزشی مدیران بر حسب جنس، سابقه مدیریت، و رشته تحصیلی چگونه است»؟ در انجام این پژوهش از روش زمینه یابی استفاده شد. ابزار این تحقیق پرسشنامه بود که با استفاده از نظر متخصصین روایی آن تأیید شد و از طریق آزمون مجدد و آلفای کرونباخ اعتبار یابی شد ؛ و با استفاده از تکنیک دلفی ابتدا پرسشنامه باز پاسخی در اختیار 100 نفر از مدیران مدارس متوسطه مناطق نام برده قرار گرفت تا فهرستی از نیازهای آموزشی خود را برحسب اولویت ذکر کنند. پس از جمع آوری نیازهای اعلام شده طی پرسشنامه دیگری از مدیران نمونه آماری خواسته شد، این نیازها را اولویت بندی کنند. پس از اولویت بندی تمامی پاسخ دهندگان در مورد 25 نیاز به توافق رسیدند. پرسشنامه نهایی با 25 سوال بسته پاسخ تدوین و در اختیار که 240 نفر بودند قرارگرفت. روش نمونه گیری در این تحقیق روش سرشماری بود. پاسخ دهندگان می بایست میزان احساس نیاز خود را در مورد هر کدام از شاخصهای 25 گانه پرسشنامه با انتخاب یکی از درجات نیاز خیلی کم، کم، متوسط، زیاد، خیلی زیاد، مشخص نمایند. پس از جمع بندی پرسشنامه و تحلیل داده ها و با استفاده از آزمون «کروسکال والیس» و «u من ویتنی» نتایج زیر بدست آمد. در ابتدا نیازهای آموزشی مدیران بر حسب جنس ، سابقه مدیریت ، رشته تحصیلی در مناطق نام برده تعیین شد. و مشخص شد بین نیازهای آموزشی گروه مدیران زن ومرد و و نیازهای آموزشی مدیران براساس سابقه مدیریت و مدیران فارغ التحصیل در رشته های علوم تربیتی و سایر رشته ها تفاوت معناداری وجود دارد. واژه های کلیدی: نیازهای آموزشی، نیاز سنجی، اولویت بندی نیازهای آموزشی، مدیران مدارس متوسطه

اثر بخشی آموزش مهارت حل مسئله بر تغییر راهبردهای مقابله ای، افزایش خودکارآمدی و کاهش بحران هویت با میانجی گری پایگاه های هویت درنوجوانان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم انسانی 1391
  علی اصغر فرخزادیان   محمد سلگی

هدف: هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش حل مساله بر راهبردهای مقابله ای، خودکارآمدی و بحران هویت با میانجی گری پایگاه های هویت می باشد. روش: طرح این پژوهش، از نوع شبه آزمایشی، با پیش آزمون، پس آزمون است. به این منظور، تعداد 88دانش آموز پسر دبیرستانی ازیک دبیرستان شهرستان داراب بطور دردسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دوگروه 44نفره آزمایش و گواه جای گرفتند. پرسشنامه های این پژوهش، پایگاه های هویت، راهبردهای مقابله-ای، بحران هویت و خودکارآمدی بود. برنامه آموزش شامل 7 جلسه ی 5/1 ساعته ی آموزش گروهی حل مساله بود که به مدت 4 هفته اجرا شد. نتایج: یافته های پیش آزمون وپس آزمون دو گروه، نشان داد آموزش حل مساله تاثیر معناداری بر تغییر راهبردهای مقابله ای وافزایش خودکارآمدی دارد، اما تاثیر معناداری بر کاهش بحران هویت ندارد. همچنین تاثیر آموزش حل مساله بر راهبردهای مقابله ای، فقط در پایگاه های هویت پیشرفته و به تعلیق افتاده و تاثیر این آموزش برخودکارآمدی فقط در پایگاه هویت پیشرفته مشاهده شد. بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان داد آموزش حل مساله بطور معناداری باعث تغییر راهبردهای مقابله ای و افزایش خودکارآمدی افراد شده است. دلیل احتمالی برای بالارفتن خودکارآمدی این است که افراد توانمند در حل مساله، دارای توانایی تشخیص افکار ناکارآمد و بی اثرسازی آنها هستند. وقتی افراد از مهارتهای مساله-گشایی استفاده می کنند در آنها احساس شایستگی و خودکارآمدی تقویت می شود.