نام پژوهشگر: محمد قزلسفلی

مطالعه مقایسه ای بومی گرایی در دو دوره پهلوی و جمهوری اسلامی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1392
  نازنین همایونپور   علی کریمی

ایران کشوری با سابقه ی تمدنی طولانی است که دارای میراث غنی در زمینه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می باشد. استفاده از این میراث غنی تاریخی همواره هدف و دغدغه ی نظام های سیاسی و متفکران هر برهه از تاریخ کشور بوده است تا بر اساس معرفه های بومی ایرانی به تدوین اصول جامعه بپردازند. این امر سبب اهمیت و توجه به مولفه های بومی و جستجو ی ارتباطی تاثیر بخش، بارژیم های سیاسی کشور شده است. جایگاه این مسئله به ویژه در دو دوره ی قبل از انقلاب 1357 شمسی و بعد از آن بارز و قابل لمس است. مطالعه ی بومی گرایی در این دو دوره، علاوه بر مقایسه ی موردی این مولفه، شباهت ها و تفاوت های این مفهوم در هر دو مقطع را نشان می دهد و به این وسیله نقاط قوت و ضعف آن در هر دوره ی زمانی مشخص می گردد. بر اساس آن چه در جریان این مطالعه بدست آمد، بومی گرایی در ایران به دو نوع باستانی و اسلامی قابل تقسیم است که بومی گرایی نوع اول مبتنی بر کارویژه های مشروعیتی و هویتی و بومی گرایی نوع دوم علاوه بر کارویژه های هویتی و مشروعیتی، کارویژه ی بسیج را نیز دارا می باشد. نتایج این پژوهش حاکی از این امر است که مفهوم بومی گرایی در هر دو دوره با نگاهی حداقلی مواجه بوده و در نتیجه دچار برداشتی ناقص گشته و این امر موجب ناکارآمدی سناریوی اصالت گرایی فرهنگی در متن سیاست ایران شده است.

کارکرد سیاسی اسطوره
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1392
  سبا فرجادفر   محمد قزلسفلی

در این‏که اسطوره در زندگی بشر از چه جایگاهی برخوردار است دیدگاه‏های متفاوتی وجود دارد. حقیقت این است که اسطوره را می‏توان انعکاسی از کارکرد‏های ذهنی بشر دانست. در‏واقع اسطوره، گونه‏ای اندیشیدنِ همراه با تخیلِ آدمی است. اسطوره بیان‏گر اضطراب انسان از زیستنِ در زمان است؛ چراکه بشر در چارچوب زمانیِ محدود زندگی می‏کند و از این‏که توانایی غلبه بر زمان را ندارد عنصری به نام اسطوره را خلق کرد. گذشته از این‏ها، انسان در طرح اندیشه‏های خود اغلب تحت تأثیر آرزو‏ها، آرمان‏ها یا ضرورت‏های زمان خویش است تا واقعیت‏ها و هست‏ها. این گرایش‏ها حتی در فهم مقولات و مفاهیم انتزاعی نیز محسوس است و از آنجا که از دیرباز، اسطوره قالبی ارزشی ـ آرمانی برای بازآفرینی و نمود تفکرات، به ویژه تفکرات سیاسی بوده و هست، می‏توان پیوند عمیقی میان اسطوره و سیاست یافت. در این میان، تجربه جهانیِ سیاست به ویژه در سده بیستم نشان داد که اسطوره‏ها نقش اساسی در زندگی و عمل انسان‏ها داشته اند. سیاست علی‏رغم این که حوزه‏ای واقع‏گرایانه است نمی‏تواند کاملاً جدای از اسطوره باشد. حال با توجه به ارتباط تنگاتنگی که میان اسطوره و سیاست وجود دارد و پتانسیلی که اساطیر در قالب نقش اجتماعی دارند، به نوعی می‏توان قالبی ایدئولوژیک برای اسطوره در نظر گرفت. همین جاست که می‏توان اسطوره‏های سیاسی مدرن را در قالب ایدئولوژی بررسی کرد و رابطه اسطوره و ایدئولوژی را تبیین نمود. با عنایت بر این موضوع، پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که اسطوره چگونه و با چه ماهیتی در تجربه‏های جهانِ مدرن کارکرد سیاسی می یابند؟ فرضیه‏ای که در پاسخ به این پرسش مورد سنجش و آزمون قرار می‏گیرد آن است که تجربه جهانیِ سیاست در سده بیستم نشان می‏دهد که اسطوره در ایدئولوژی‏ها و جهان‏بینی‏هایی چون فاشیسم و مارکسیسم نمود یافته و کارکرد سیاسی خود را به نمایش گذاشته است.